دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۹۲

«کمربند سبز» پاره شد! «ملی‌ها» ما باید به میدان بیایند!


مدت‌ها در محافل مختلف صحبت از این بوده است که پس از سوریه نوبت ایران خواهد بود. به عبارت دیگر ، سقوط جمهوری اسلامی را منوط به سقوط حکومت بشار اسد می‌دانستند.
حادثه اخیر در مصر، اما این معادله را بر هم ریخت. حکومت یک ساله‌ی اسلامی‌های محمد مُرسی، آنچنان سریع و توفنده در هم شکست که کمتر کسی از دوستان و یارانش آن را باور می‌کرد.
مُرسی با زرنگی پایه یک حکومت اسلامی را در مصر تر و چسبان تدارک دیده بود. اخوان المسلمین همه یاری اش می‌کردند مردم مصر به دلیل شرکت «برادران مسلم در امور خیریه» از سال‌های قبل بر این باور بودند که لابد این «برادران مسلمان» خواهند توانست به اوضاع نابسامان کشورشان به ویژه پس از سقوط حسنی مبارک سامان دهند. اما دیدند که چنین نشد و پیش از آن که ساختمان اسلامی حکومت مُرسی به پایان برسد، تمام پایه‌های آن را در هم کوبیدند.
طی چند سال اخیر، مصر چندمین کشوری بود که تحت عنوان «بهار عربی»، زمام امور خود را به «اصول‌گرایان اسلامی» سپرده بود و طرح «کمربند سبز» با حکومت اسلامی در مصر می‌رفت که به عنوان یک «پروژه‌ی ماندگار» اساس حقوق بشر را در منطقه تحت الشعاع قرار دهد. اما مصری‌ها که خوشبختانه امثال آدم‌های «وسطی» ایرانی‌ها را نداشتند، تاب نیاوردند که قوانین امروزشان را کسانی در هزار و چهارصد سال قبل تدوین کرده باشند.
از همین رو سقوط حکومت «مرسی» را باید سقوط نخستین حکومت اسلامی در دوران معاصر دانست چیزی که خیلی‌ها حتی فکرش را نمی‌کردند. کمربند سبز پاره شد و «ملی»‌ها جای مذهبی را گرفتند.
این تجربه بیش از هرکس به سود ایرانیان تمام شد. آنها کم کم پذیرفتنه بودند که پس از جمهوری اسلامی افغانستان، جمهوری اسلامی پاکستان، جمهوری اسلامی عراق، جمهوری اسلامی ایران - که پیشتر الگوی این جمهوری‌ها بود - نمی‌تواند که از هم گسیخته شود.
ایران، با انقلاب مشروطیتش الگوی مردمان منطقه شد و مصری‌ها با تودهنی زدن به اصولگرایان اسلامی، الگوی شکست «اسلام دولتی » شده اند. مسلم این که ایران به زودی به راه مصری‌ها خواهد رفت چنان که دیگران هم. اما اول نوبت ایران است زیرا ویژگی‌های مشترک عده ای در کشور بدون تردید این حادثه را ممکن می‌سازد.
اما... اما می‌ماند یک نکته و این که برای رسیدن به این مقصود متأسفانه ایرانی با یک مشکل نسبتاً بزرگ روبرو هستند.
مشکلی که در مصر نبود. در مصر البرادعی مسلمان، جانب مردم را گرفت – ملی‌ها خیلی زود راه‌شان را از مذهبی‌ها جدا کردند - اما در ایران ، ملی‌های ما آنقدر مذهبی هستند که گاهی انسان فکر می‌کند که نکند این مذهبی‌های ما ملی – و ملی‌های ما مذهبی هستند.
نگاه کنید این روزها، آنقدر که برخی از روحانیون امثال خاتمی و روحانی (فریدون) و حتی هاشمی رفسنجانی دم از ملیت و کشور می‌زند فکلی‌های ما - البرادعی‌های ما - جرأت عنوان کردن آن را هم ندارند.
کما این که هم این‌ها بودند از بازرگان دولت موقت بگیر تا مهندس موسوی سبز، که معتقدند باید با «مردم سالاری اسلامی» کشور را اداره کرد.
ایران اگر می‌خواهد به شادی امروز مردم مصر دست یابد باید که «ملی »ها واقعی را دریابد. البرادعی هایی که شیفته و جذب در ولایت نباشند آنها که مردم را باور دارند و تعدادشان هم حتی در داخل ایران کم نیست.
راه آینده ایران به دست ملیونی نقش زده خواهد شد که راهشان را از مذهبی‌ها جدا کنند و این ترتیب ایران نه بعد از سوریه که بعد از مصر آزاد خواهد شد.
شهرام همایون