
گفت و گویی با پناهجویان ایرانی در ترکیه
اقلیت، کسانی هستند که از بیم جان یا ترس از زندان پا در مسیر دشوار پناهندگی گذاشتهاند و اکثریت هم کسانیاند که در آروزی یافتن شرایط بهتری برای زندگی تن به چنین مشکلاتی دادهاند.
میگویند امید آخرین چیزی است که در آدمها میمیرد. امید که مرد، آدم بودن و نبودنش فرق ندارد.
در این میان کسانی هم هستند که با امید یافتن روزهای روشن و در پی تحقق آروزهایشان با چشم بستن بر روز گذشته همه هستی خود را به دست باد میسپارند و روانه کشورهای پناهجوپذیر میشوند. میروند تا بعد از طی مشقات و سختیهای خاص دوران پناهجویی، بعد از مدتها باد سرنوشت چادر اقامتشان را کدامین سرزمین برپا کند. در این میان ترکیه از دیرباز تا به امروز مامن و ماوای کسانی بوده که با همین امید، یعنی پذیرفته شدن در پروسه سخت و هزارتوی پناهندگی راهی این کشور و شهرهای گوناگونش شدهاند.
در همین ارتباط سوالاتی را با تنی چند از پناهجویان جدید و قدیمی مستقر در ترکیه مطرح کردیم.
سالومه رحیمی که اکنون در انتظار بلیت و ترک کشور ترکیه به سر میبرد، از فعالان جنبش زنان در ایران بوده و به همین دلیل هم ناچار به ترک کشور شده است. وی در پاسخ به این سوال که چه عاملی باعث میشود تا کسی این همه مشقتها را به جان بخرد و در مسیر پناهنده شدن قرار بگیرد، میگوید: «رویا و آرزوی آزادی، چیزی که در کشور خودمان وجود ندارد و شاید هم عدهای برای ترقی و پیشرفت است که تن به این کار میدهند. عدهای هم هستند که به دلیل مسایل امنیتی قدم در این راه میگذارند. این را هم باید توجه داشت که انسانهای واخورده نیز تن به پناهجویی میدهند و کسانی که در کشور خودشان از رفاه و زندگی نسبی برخوردار بودهاند تنها در صورت نبود امنیت جانی است که مجبور به ترک داشتههایشان و پناهنده شدن میشوند.»
مریم ضیا نیز نظری مشابه با نظر سالومه رحیمی دارد و میگوید: «چند ماهی است که باچشم بستن بر روی هر آنچه که داشتم و تنها به دلیل اینکه شرایط سیاسی و اجتماعی ایران برایم غیر قابل تحمل بود ناچار به ارایه تقاضای پناهندگی شدم.»
رژین محمدی دیگر فعال حوزه زنان که مدتی نیز در اوین به سر برده هم میگوید:« اقلیتی از پناهجویان ازفعالان سیاسی یا مدنی هستند که در صورت ماندن در ایران ممکن است بخشی از زندگی خود را در زندان سر کنند. از سوی دیگر این دسته از پناهجویان اصولا با محرومیت از تحصیل یا حقوق اجتماعی مواجه میشوند. تعدادی دیگری از پناهجویان هم هستند که اکثریت را تشکیل میدهند در ایران به علت مشکلات اقتصادی یا اجتماعی و به امید ساختن زندگی بهتر مشکلات و سختی های دوران پناهجویی را تحمل میکنند.»
سالومه رحیمی در مورد نهادها و ارگانهای حقوق بشری میگوید در ترکیه با اینکه سازمانهای زیادی برای کمک به پناهندگان و پناهجویان ثبت شده، تنها مرجع رسیدگی به درخواست های پناهندگی UN یا همان کمیساریای عالی وپناهندگان سازمان ملل است. در کنار آن ویزای آزادی نیز وجود دارد که توسط برخی از کشورهای اتحادیه اروپا به متقاضیان پناهندگی اعطا میشود. مریم ضیا هم در همین خصوص میگوید: «تنها ارگانی که ما میدانیم به پناهندگان در راستای بهبود شرایط معیشتی آنها گاهی رسیدگی میکند، خانه پناهندگان مهر است که کمکهای مردمی را از سراسر دنیا جمع آوری کرده و به پناهندگانی که نیازدارند میرسانند.»
برخورد مردمان و حکومت کشور میزبان نیز یکی دیگر از مسایلی است که پناهجویان با آن مواجه هستند. سالومه رحیمی در این خصوص میگوید:«دولت ترکیه در حال در قبال ساکنان و شهروندان مسوولیت دارد در خصوص پناهجویان نیز این مسوولیت را به پلیس خارجی سپرده است. این پلیس در شهرهای پناهنده پذیر وجود دارد و معمولا برخورد خوبی نیز با پناهندگان ندارند. برای خانمها به اشکال گوناگون مزاحمت ایجاد میکنند. از پناهجویان پول خاک میگیرند که در صورت پرداخت نکردن از تمامی خدمات اجتماعی محروم میشوند.» روژین محمدی میگوید: «پلیس ترکیه در بسیاری از شهرها برخوردهای تند و زنندهای با پناهجویان دارد، اجازه خروج از شهر را به پناهجویان نمیدهد و بابت اقامت در این کشور مبالغ سنگینی را از پناهجویان میگیرند. غالبا هم پناهجویان را در شهرهای کوچک و مذهبی اسکان میدهند که همین موضوع بر مشکلات آنان میافزاید.»
اما مریم ضیا نظر دیگری دارد. او میگوید: «در مدتی که در ترکیه هستم برخورد بدی ندیدم، اما بعضا به گوشم رسیده که برخی از پناهجویان برخوردهای بد وجود داشته با این حال من معتقدم برخوردها متقابل است. هرگاه ما مردم با حکومت و مردمان میزبان با احترام برخورد کنیم، آنها هم متقابلا محترمانه رفتار خواهند کرد.»
سوال بعدی در مورد خبرهای منتشر شده پیرامون خودکشی تعدادی از پناهجویان است. از این دو پناهجو میپرسیم چه عاملی باعث میشود معدود کسانی که برای پیدا کردن زندگی بهتر راهی ترکیه شدهاند دست به خود کشی بزنند؟
سالومه رحیمی میگوید: «غالب افراد به دلیل مشکلاتی که در ایران وجود دارد و از طرف دیگر مسایلی که میشنوند و واقعیت هم ندارد به دنبال سراب راهی پناهنده شدن میشوند، اما وقتی وارد جامعه جدید و در گیر پروسه پناهندگی میشوند و مسایل معیشتی نیز به آن افزوده میشود. از طرف دیگر هم فضای پناهندگی نیز فضایی بسیار آلودهای است. زبان و جذب نشدن در در فرهنگ جامعه جدید هم به اینها اضافه کنید. در این شرایط زن و شوهرهای زیادی از هم جدا شدند کانونهای زیادی از هم متلاشی شده اند. به عبارت دیگر کسی که بر اساس توهمات اقدام به این کار میکند هویت و گذشته خود را به دست باد سپرده است.»
مریم ضیا در این خصوص میگوید: «مشکلاتی که در اینجا وجود دارد نظیر مشکلات اقتصادی بد به اضافهی آنکه افراد با تصور اینکه در اینجا حداقل امکاناتی برای پناهجویان وجود دارد راهی میشوند. وقتی در عمل انجام شده قرار گرفتند میفهمند که خبری نیست. از طرف دیگر وجود دارند افرادی که در کشور خودمان به عنوان نیروی متخصص مشغول به کار بودهاند و در اینجا ناچارند تن به کارهایی بدهند که شهروندان این کشور حاضر به انجام آن نیستند. در نهایت با تنگ شدن عرصه برخی دست به کارهایی مانند خودکشی میزنند.»
روژین محمدی هم معتقد است که در درجه اول شرایط وحشتناک مادی و معیشتی پناهجویان گاهی ادامه زدگی را برای آنان دشوار میسازد و پس از آن مشکلات و یا پیچیدگیهایی که در پرونده برخی افراد پیش میآید نیز باعث ماندن دراز مدت آنها در کشور میزبان به صورت بلاتکلیف می شود که در نهایت به مشکلات روحی حاد ختم شده و برخی دست به خود کشی میزنند.