شنبه، مهر ۱۵، ۱۳۹۱

هفته‌‌ی «آبدارچی، به از هیچی» یا «بد از بدتر بهتر است»!

 
imageطبق گفته احمدی‌نژاد همه از دم از سپاه و قوه قضائیه و مجلس و شهرداری و صدا و سیما و ...حتی تعدادی از وزرای کابینه‌ای که خودش انتخاب کرده علیه دولت کارشکنی می‌کنند و اجازه نمی‌دهند دولت برنامه‌هایش را اجرا کند.بابا صدرحمت به محمد خاتمی که حداقل در حوزه‌ای که مشغول به کار بود یعنی «آبدارخانه نظام» واقعا در دم کردن چایی و تهیه بربری و پنیر برای صبحانه مدیران نظام تاحدودی اختیار عمل داشت!آقا چرا فحش می‌دهید؟ والله خود سید گفت که «رئیس جمهور یعنی آبدارچی»

 صد رحمت به آبدارچی!
 طی هفته اخیر تحلیل‌ها و گزارش‌های زیادی از کنفرانس خبری احمدی‌نژاد که سیفون را به روی همه ارکان نظام کشید ارائه شده است.
 اما یک چیزی که این وسط برای من جالب بود این که طبق گفته احمدی‌نژاد همه از دم از سپاه و قوه قضائیه و مجلس و شهرداری و صدا و سیما و ...حتی تعدادی از وزرای کابینه‌ای که خودش انتخاب کرده علیه دولت کارشکنی می‌کنند و اجازه نمی‌دهند دولت برنامه‌هایش را اجرا کند.
 یعنی با این تفاسیر باید بگوییم بابا صدرحمت به محمد خاتمی که حداقل در حوزه‌ای که مشغول به کار بود یعنی «آبدارخانه نظام» واقعا در دم کردن چایی و تهیه بربری و پنیر برای صبحانه مدیران نظام تاحدودی اختیار عمل داشت!
 آقا چرا فحش می دهید؟ والله خود سید گفت که «رئیس جمهور یعنی آبدارچی»
 عجبا... اصلا ما هیچی نمی‌گیم شما خوبید!
 گروگان‌گیر را ول کن بابای گروگان را بچسب!
 این هفته روزنامه‌های داخلی با آب و تاب فراوان از آزاد شدن گروگانی نوشته‌اند که سه ماه در اسارات گروگان‌گیرندگانی بود که یک و نیم میلیون یورو می‌خواستند و خانواده گروگان هم با تهیه یک و نیم میلیون یورو به سر قرار می‌روند و با کمک آقا پلیسه (طیق گفته قُدما روزها که ما بیداریم ایشون معمولا خواب هستند چون شبها که ما می‌خوابیم ایشون بیدار هستند!) گروگانگیر‌ها را دستگیر و گروگان خر مایه مربوطه را آزاد می‌کنند.
 اما این وسط هیچ‌کس نپرسید که خانواده محترم گروگان در این هاگیر واگیر ارز که کار به نفربر و هلیکوپتر و تانک سپاه پاسداران در فردوسی و ناصر خسرو هم کشیده است، یک و نیم میلیون یورو را از کجایش آورده است؟
 من اگر جای آقا پلیسه بودم اول اشب‌ها خوب می‌خوابیدم تا روزها چرت نزنم و بعد هم به جای گروگان‌گیرهای بدبخت، یخه بابای گروگان را می‌گرفتم و این یک و نیم میلیون یورو را از حلقومش درمی آوردم و می‌ریختم تو بازار و مشکل ارز را حل می‌کردم! والله به خدا با این پلیس‌های کم خوابشون!
 منظقه آزاد شابدوالعظیم!
 خب پارسال که به حرف ما گوش ندادید و هر چه گفتیم آب دست‌تان است بروید سکه دانه‌ای ۲۰۰ هزار تومان بخرید و بعد از چند ماه حالش را ببرید اصلا به هیچ جایتان حساب نکردید هیجی یادم است که ما را مسخره هم کردید و گفتید دست جریان انحرافی از آستین هفته‌زاده خارج شده و هر چه خواستید بار ما کردید ما هم که بنا بر مصلحت نظام سکوت کردیم و حالا امروز باید در به در دنبال سکه یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومانی بگردید تا بلکه ایمان بیاورید!
 البته از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ما خودمان هم به حرف خودمان گوش ندادیم و دو تا سکه هم که از زمان عقد با منزل جان در هفت تا سوراخ قایم کرده بودیم مجبور شدیم به خاطر ختنه سوران پسر باجناق بسُلفیم!
 من نمی‌فهمم آخه یکی دیگه رفته مناطق سوق الجیشی پسرش را کوتاه کرده و چرا ما باید دو تا "نازنین سکه" خودمان را تقدیمش کنیم؟ هر چه هم به این منزل جان گفتیم مگر حرف در کله‌اش رفت.
 حالا اگر خدا یک پسری به ما بدهد حتی اگر از بیخ و بن هم مورد ختنه قرار بگیرد باجناق ما سکه از کجا گیر بیاورد و احتمالا با دو تا کمپوت سر و ته قضیه را هم می‌آورد!
 از بحث دور شدیم عرض می‌کردم که پارسال که به حرف ما گوش ندادید و ضررش را دیدید اما الان توصیه اکید می‌کنم که هر کس یارانه‌هایش را جمع کرده و پول و پله‌ای به هم زده است همین فردا برود یک تکه زمینی، خانه‌ای، آب انباری، روتون گلاب دستشویی، چیزی در شهرری بخرد!
 چون این طور که کشفیات این حقیر به عمل آمده جریان اتحرافی خواب‌های شیرینی برای شهرری بعد از جدایی از تهران دیده است و تا چندی بعد چنان ارزش افزوده زمین‌ها و املاک در شهرری سر به فلک بکشد که باور کن احتمال دارد فک و فامیل‌های مرحوم شابدوالعظیم بعد از سال‌ها پیدایشان بشود و حرم مطهر جدشان را تغییر کاربری دهند و بساز بفروشی راه بیاندازند که بیا و ببین!
 بمب اصلاح‌طلب خط امامی!
 ما که هر چه فکر کردیم نفهمیدیم این بمب محترم خط امامی کیست؟
 گزینه کاندیداتوری اصلاح‌طلبان معتدل خط امامی برای انتخابات آینده ریاست جمهوری را می‌گویم.
 ماجرا از این قرار است که محمدرضا راه چمنی (زیاده الله احزابها) که قبلا رئیس شورای عالی حزب همبستگی بود و اخیراً به اتفاق جمعی از نمایندگان دوره های قبلی مجلس و فعالان سیاسی اصلاح طلب یک حزب جدید به نام «وحدت و همکاری ملی» تاسیس کرده و خود را "اصلاح طلبان معتدل خط امامی" (یعنی چه شود!) معرفی کرده در آخرین مصاحبه خود گفته که وی که این حزب برای انتخابات ریاست جمهوری گزینه ای اختصاصی دارد که مثل بمب صدا می‌کند!
 البته منظور راه چمنی احتمالا انتشار خبر کاندیداتوری شخص مجهول است که مثل بمب صدا می کند وگرنه خود کاندیدا که بخواهد مثل بمب صدا کند اصلا خیلی ناجور می شود!
 راه چمنی مقادیری راهنمایی هم از خودشان در کرده اند که باز هم عقل ما به جایی قد نداد.
 ایشان در شرح حال بمب محترم گفته که "ایشان استاد دانشگاه است و الان برای دوره مطالعاتی خارج از کشور بسر می‌برد."
 نکته جالب این جاست که خود بمب اصلا از کاندیداتوری و ترکیدن احتمالی اش اصلا خبر ندارد!
 چون راه جمنی گفته "چون شخص مورد نظر در خارج از کشور است برای همین خاطر من هنوز نتوانسته ام با او این مساله را در میان بگذارم. الان هم معتقدم که اگر او بیاید و بپذیرد که کاندیدا شود، جلب آرای خوبی خواهد داشت."
 جنگ روانی دلار به منزل ما رسید
 خدا باعث و بانی این بساطی که برای دلار راه افتاده را مورد عنایت قرار دهد که واقعا آسایش زندگی من یکی را به هم زده است.
 باور کنید احمدی‌نژاد این بار راست می‌گوید که "موضوع دلار جنگ روانی است!"
 شما تصور کن ما یک دلار هم محض رضای خدا نداریم تا در داخل آلبوم خانوادگی‌مان قرار دهیم آن وقت این منزل‌جان ما که خدا خیرش بدهد نذر کرده هر نیم ساعت یک بار قیمت دلار را برای بنده اعلام کند!
 6 صبح طوری ما را از خواب بیدار می‌کند و می‌گوید: «می دونی چی شده؟» که تو نمیری فکر می‌کنم زبانم لال مقام گنده رهبری به رحمت خدا رفته و سراسیمه بیدار می‌شویم و می‌گوید: دلار شد ۳۵۰۰!
 با قرولند با رختخواب وداع تلخی می‌کنیم و گلاب قمصر به چهره مبارک‌تان می‌رویم مستراح و می‌آییم تا صبحانه‌ای بخوریم می‌گوید: شد ۳۶۰۰!
 نان پنیر لقمه‌ای ۲۰۰۰ تومان را کوفت نکرده می‌گوید: شد ۳۷۰۰!
 در اداره به مرحله حساس "خاراندن پاچه رئیس" برای آن که تعدیل‌مان نکند رسیدیم که زرت زنگ می‌زند و همه برنامه ریزی ما را به هم میزند که چی! که دلار شد ۳۸۰۰!
 حالا خدا رو شکر دو سه روزی است به شدت درگیر ماجرای دعوای علی کریمی و مانوئل ژوزه یا خوزه یا هر چی شده و مشغول نفرین سردار رویانیان است و از خرشیطان پیاده شده است.
 بساطی داریم‌ها!
 خب ما برویم یک جایی سنگر بگیریم که الان می‌آید این را می‌خواند و روزگار ما را سیاه می‌کند! پس تا هفته بعد...