بیگناهند آقا! انگ زدن بهشون، همش بازیهای سیاسی است، خدا بگم چیکار کنه این آقا مجتبای بیت رو، این محمود خودش هیچکاره است وگرنه ....
اینها ممکن است در یک مصاحبه احتمالی از زبان سلطان پسته، آیت الله زیرک، همه کاره جنگ، مغز متفکر ایت الله بزرگ(امام مقوایی)، آقای رفسنجانی، هاشمی بهرمانی، کوسه و ابو فائزه شنیده شود.
برای بسیاری از مردمان عادی کشور که سالهای بعد از انقلاب اسلامی به دنبال کوپن و خرید سکه و پیش فروش پیکان قراضه های ایران خودرو گذشت، سخنان اکبر هاشمی بهرمانی کلیشههای تکراری است که از انباشت گوشهای ما به داخل نمیرود. این نه به خاطر تردید به اصل سخنان اکبر بهرمانی در بیگناهی و یا سیاسی بودن دادگاههای صادق خان لاریجانی است بلکه به خاطر تکرار چند باره اصل ماجراست.
برای بسیاری از مردمان عادی کشور که سالهای بعد از انقلاب اسلامی به دنبال کوپن و خرید سکه و پیش فروش پیکان قراضه های ایران خودرو گذشت، سخنان اکبر هاشمی بهرمانی کلیشههای تکراری است که از انباشت گوشهای ما به داخل نمیرود. این نه به خاطر تردید به اصل سخنان اکبر بهرمانی در بیگناهی و یا سیاسی بودن دادگاههای صادق خان لاریجانی است بلکه به خاطر تکرار چند باره اصل ماجراست.
یقین میدانیم که اندکی پس از بازجویی مهدی بهرمانی لب به سخن میگشاید و ماجراهای اعترافات تلویزیونی که مانند سریال دایی جان ناپلون برای ما جالب اما غیر قابل باور است. از آقای هاشمی نقل شده که در واکنش به بازداشت فرزندانش گفته که «فرقی بین بچههای من و مردم نیست.»
آیا بهراستی قذافی نمیدانست عاقبت صدام را؟! و یا پسران قذافی از احوال پسران صدام بیخبر بودند؟!
برای این چرخ گردون قدرت که اتفاقا چرخشی تندتر از فلاکت و نکبت فقر ما مردمان دارد، سرنوشت مهدیها، مجتبیها، قصیها و عدیها(پسران صدام) بیشک عبرتی است تا گور ببینیم و آزادی گور نگیریم.