جمعه، آبان ۱۲، ۱۳۹۱

پیام اخوان: باید جنایت‌های دهه ۶۰ را افشا کرد


رئیس تیم دادستانی «ایران تریبیونال» معتقد است که اولین گام برای رسیدن به عدالت، افشاگری است و اگر مردم در مورد جنایات «هولناک» دهه اول انقلاب آگاه نباشند، نمی‌توانیم فضایی برای پاسخ‌گویی درست کنیم. به عقیده دکتر پیام اخوان «جنایاتی که الان شاهدش هستیم، ریشه‌اش در خشونت گسترده سال‌های اول انقلاب است و افرادی که مسوول جنایات بودند به خاطر مصونیت، فرهنگی سیاسی ایجاد کردند که نقض حقوق بشر تبدیل به ابزاری برای رسیدن به قدرت شده است.» هفته پیش، شهر لاهه میزبان گروهی از بازماندگان اعدام‌های دهه ۶۰ ایران بود. در جلسات «ایران تریبونال» که در کتاب‌خانه دادگاه لاهه برگزار شد، پیام اخوان به عنوان رئیس تیم دادستانی این دادگاه نمادین جمهوری اسلامی را به چالش کشید.
دکتر پیام اخوان که سال‌ها مدرس حقوق در دانشگاه مک‌گیل کانادا و عضو تیم دادستانی در پرونده‌هایی همچون جنایات جنگی یوگوسلاوی سابق در دادگاه بین‌المللی بوده، اینک پیگیر بازیابی واقعیت‌های پنهان مانده در زندان‌های جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ است و می‌گوید خشونت در جمهوری اسلامی از همان‌زمان نهادینه شده است.

اخوان از مخالفین سکوت در برابر این جنایت‌ها است و می‌گوید که فعال حقوق بشری که به خاطر منافع و اهداف سیاسی بگوید که الان وقت رسیدگی به جنایات دهه ۶۰ نیست، هیچ‌گاه به دنبال افشای واقعیت نخواهد بود. این استاد حقوق می‌گوید: «جامعه مدنی باید آنهایی که دنبال قدرت هستند را پاسخگو کند تا اینکه آنها با روش سابق وقتی به قدرت رسیدند ما را به یک فاجعه نرسانند، فعالان حقوق بشر نباید سیاستمدار باشند و باید قدرتمندان را جوابگو کنند.»
 دیشب در واشینگتن، با پیام اخوان در باره این دادگاه و نیز اهمیت افشای واقعیت‌های دهه ۶۰ گفتگو کردم.
 آقای دکتر اخوان، هفته پیش، دومین مرحله از دادگاه مردمی «ایران تریبیونال» برگزار شد. این همه تلاش برای برگزاری دادگاهی که ضمانت اجرایی هم ندارد، برای چیست؟
۷۵٪ مردم ایران در حال حاضر زیر ۳۰ سال هستند یعنی بعد از انقلاب متولد شده‌اند و قاعدتا با تبلیغات جمهوری اسلامی در مورد دهه طلایی انقلاب بزرگ شده‌اند و باید بفهمند که هسته خشونت جمهوری اسلامی در چه مقطعی نهادینه شده است. موضوع این است که عدالت فراتر از محاکمه یک عامل جنایت علیه بشریت است. عدالت یعنی اینکه به‌جای جابجایی قدرت، و به جایی اینکه یک مستبد جانشین مستبد قبلی بشود، فرهنگ سیاسی و اخلاق اجتماعی خودمان را از ریشه عوض کنیم تا اینکه مردم، دولت مردم را پاسخگو کنند، چه دولت‌مردان فعلی و چه افرادی که در آینده قدرت را به دست میگیرند، چراکه بدون توجه به ایدئولوژی و اینکه چپ هستند یا راست یا مذهبی، قدرت مطلق نتیجه‌ای جز ظلم و نقض حقوق بشر نخواهد داشت. با وجود اینکه عاملین این جنایت، به ویژه رهبرانی که شرایط را ایجاد کردند که ده‌ها هزار نفر انسان معمولی با تشویق مرجع و رهبران خودشان آلوده جنایات باشند، با وجود اینکه باید محاکمه هم بشوند، خود افشاگری یک جنبه بسیار مهمی از رسیدن به عدالت و دگردیسی فرهنگ خشونت و دروغ به سوی ساختن فرهنگ عدالت محور و مبتنی بر حقوق بشر باشد.
اولین قدم در راه رسیدن به عدالت، افشاگری است و اگر مردم هیچ آگاهی در مورد جنایات هولناک دهه اول انقلاب نداشته باشند، ما نمی‌توانیم فضایی برای پاسخ‌گویی درست کنیم.
برخی از مردم ایران معتقدند که باید «آخوندها» را مجازات کرد و به‌سزای عمل‌شان رساند. اما این می‌تواند تکرار دور خشونت باشد. شما با برگزاری دادگاه‌های مردمی و نهایتا افشاگری‌ها چه ایده‌ای را دنبال می‌کنید؟
ما باید به دنبال عدالت باشیم نه انتقام، برای اینکه خشونت، آینده روشنی در پی ندارد و مفهوم و هدف عدالت، بازیافتن انسانیت مردم ایران است، اولا مادری که ۴ فرزندش را برای مثال از دست داده،  باید بغضش شکسته شود. اگر در دهه اول انقلاب، ده‌ها هزار قربانی اعدام و شکنجه و تجاوز و بر اساس عقاید سیاسی زندانی شده‌اند، به ازای هرکدام‌ از این قربانی‌ها یک پدر، یک مادر، دوست، هم‌کار، خوهر و برادر هست. یعنی اگر ۱۰۰ هزار زندانی و کشته و شکنجه شده داشته‌ایم، حداقل یک میلیون نفر به نحوی آثار این آسیب را دیده و یا تحمل کرده‌اند. این خشونت گسترده شده و یک زخم عمیق در سطح ملی ایجاد کرده. ما باید یک جریان شفابخشی داشته باشیم برای اینکه این درد عمیقی که در میان مردم هست درمان شود، تا اینکه گذشته را کنار بگذاریم و به آینده ای بهتر برسیم. باز یافتن انسانیت فقط برای قربانیان نیست. همان جوری که قربانی شکنجه هویت انسانی‌اش را از دست می‌دهد، شکنجه‌گر هم هویت انسانی‌اش را به طور شدیدتری از دست داده و عدالت برای بازیافتن انسانیت همگی است، نه فقط قربانی. بخشی از فعالان سیاسی معتقدند که رهبران سیاسی تغییر کرده‌اند و نیازی به مرور گذشته‌ها نیست. به نظر شما علت اهمیت بررسی وقایع گذشته چیست؟
ما اگر با گذشته تاریک روبرو نشویم، احتمال اینکه این جنایات در آینده تکرار شوند، بیشتر خواهد بود. دولت‌مردان باید به این نتیجه برسند که در ایران آینده جایی برای مسونیت نیست و نخواهد بود. اگر به نظر برسد که می‌شود ده‌ها هزار نفر را اعدام کرد و مورد شکنجه قرار داد بدون پاسخ‌گویی، این یک نشانه برای این است که دولت‌مردان در آینده می‌توانند به این جنایت‌ها دست بزنند و حساب پس ندهند. اگر به جای جابجایی قدرت و اینکه یک مستبد جانشین مستبد قبلی شود، می‌خواهیم به آینده‌ای دموکراتیک برسیم که در آن اساس مشروعیت دولت، رعایت حقوق بشر باشد، باید از طریق جامعه مدنی، و جنبش‌های مردمی دولت‌مردان را پاسخگو کنیم و نشان دهیم که ما هیچ وقت از ظلمی که به خواهران و برادران‌مان در ایران شده چشم نمی‌پوشیم و هیچوقت از تلاش‌مان برای رسیدن به عدالت دست بر نمی‌داریم و از این طریق  از ادامه خشونت و نقض حقوق بشر جلو گیری کنیم.
 برخی از فعالان حقوق بشر معتقدند که به خاطر آن‌چه در انتخابات سال ۸۸ رخ داده، باید به نقض حقوق بشر بعد از خرداد ۸۸ اولویت داد نه اعدام‌های دهه اول انقلاب. چه نظری در باره این نگاه و برخورد دارید؟ 
فعال حقوق بشر باید دنبال حقوق بشر برود، نه به‌دنبال سیاست و حفظ منافع خود، و بنده معتقدم که فعال حقوق بشر کارش افشاگری ظلم است و اگر فعال حقوق بشر حاضر نیست که ظلم آشکاری که به مردم شده بپردازد، و افشا کند، باید اسمش را عوض کند. موضوع دو جنبه دارد، اول جنایاتی که الان شاهدش هستیم، ریشه‌اش در خشونت گسترده سال‌های اول انقلاب است هسته ژنتیکی‌اش در همان دهه نهادینه شده و افرادی که مسوول جنایات بودند به خاطر مصونیت، فرهنگی سیاسی ایجاد کردند که نقض حقوق بشر تبدیل به ابزاری برای رسیدن به قدرت شده است. عاملان نقض حقوق بشر به جای مجازات پاداش می‌گیرند و فرقی عملا بین سال‌های اول انقلاب و الان وجود ندارد و ما با نظر به این که اعضای کمیسیون مرگ با فتوای آیت‌الله خمینی ۵۰۰۰ نفر را اعدام کرده‌اند، وقتی این افراد به جای محکومیت و محاکمه، اعضای دولت یا دستگاه قضایی هستند، چه انتظاری داریم. تا وقتی مسوولان نفهمند که نقض حقوق بشر هزینه دارد، ما به آن آینده دموکراتیک نخواهیم رسید.
 شما معتقدید که با پاسخگو کردن مسوولان پیشین، آیندگان را پاسخگو می‌کنید. اگر مسوولان پاسخگو شوند و معیارها حقوق بشری شود، در انتظار چه چیزهایی می‌توانیم باشیم؟
 وقتی در خیابان‌ها تظاهرات می‌کنیم برای چیست؟ چه دیدی از آینده داریم؟  یک لحظه‌ای بسیار دردناک و زیبا در مرحله اول دادگاه مردمی در لندن، مادری که شهادت می‌داد، عکس چهار فرزند اعدام شده‌اش را روی میز گذاشت و داستان دردناک شکنجه و اعدام فرزندانش را تعریف کرد و همان لحظه همه حاضران همدردی می‌کردند و می‌گریستند. دست راست سالن، فعالان چپ بودند، آن طرف جمهوری‌خواه و سلطنت طلب، آن سو طرفداران جنبش سبز. در اطاق از همه گروه‌ها، افرادی را داشتیم که می‌شد آن مجموعه را انعکاسی از مردم ایران دانست…همه مردم اختلاف‌هایشان را فراموش کردند و هم‌درد آن مادر شدند. برای یک لحظه، انسانیت مشترک بود. برای من یک لحظه از آینده ایران بود. آینده‌ای که در آن کرامت انسانی وحقوق بشر اهمیتش از جاه‌طلبی سیاسی و ایدئولوژی بیشتر خواهد بود و دیگر از خودمان نمی‌پرسیم که هویت قربانی نقض حقوق بشر از نظر سیاسی و اجتماعی چه بوده. آینده‌ای که در آن موافقت یا اختلاف فکری ما با یک قربانی شکنجه کاملا بی‌ربط خواهد بود، با توجه به اینکه حقوق بشر یعنی انسان به خاطر انسان بودن حق اساسی دارد، نه اینکه با نظرات او موافقیم یا نه؟ و افشاگری و گفتگو بر اساس حقوق بشر اهمیت کلیدی دارد و نباید بگوییم  که حالا «وقت» رسیدگی به نقض حقوق بشر در گذشته رسیده است یا نه؟ این گفتگو حیاتی است وگرنه باز هنگام جابجایی قدرت، به جای اینکه فرهنگ سیاسی‌مان را عوض کنیم، خودمان را فریب می‌دهیم. ما با ساختن فضایی که در آن بغض قربانیان شکسته شود، خشونت را از وجود اجتماع خارج می‌کنیم و شرایطی را ایجاد می‌کنیم برای گفتگو و گفتمان مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت.
 نقش جامعه مدنی در رسیدن به آینده‌ای بهتر چیست؟ 
جامعه مدنی باید آنهایی که دنبال قدرت هستند را پاسخگو کند تا اینکه آنها با روش سابق وقتی به قدرت رسیدند ما را به یک فاجعه نرسانند، فعالان حقوق بشر نباید سیاستمدار باشند و باید قدرتمندان را جوابگو کنند. آنهایی که خواستار قدرت هستند باید به مردم نشان دهند که مشروعیت دارند و نشانه مشروعیت، رسیدگی به دادخواست قربانیان است. اگر به ظلم آشکاری که به مردم شده، اگر رهبری چشم بپوشد، چگونه می‌توانیم اعتماد کنیم که وقتی او هم قدرت بگیرد، او نیز همین کار را تکرار نکند. مشروعیت رهبران آینده ایران باید بر اساس عدالت و رسیدگی به نقض حقوق بشر باشد. در آینده مانند یوگوسلاوی و آرژانتین واقع‌بین باشیم و نمی‌شود ده‌ها هزار نفر را محاکمه کرد، و باید آنهایی که مسوولیت بیشتری داشته‌اند را محاکمه کنیم و با توجه به محدودیت در جریان دادخواهی، باید یک کمیسیون «حقیقت‌یاب» تشکیل شود تا اینکه قربانیان به طور گسترده داستان‌ها و تجربه‌های‌شان را با مردم در میان بگذارند و حرف مانده در کام‌شان را بزنند. باید توجه داشت که برخی از عاملین جنایات، خود قربانی هستند چون به خاطر شستشوی مغزی و فریب خوردن حاضر شده‌اند انسانیت‌شان را از دست بدهند. هدف عدالت این است که آنها هم به جنایت‌شان اعتراف کنند. در مرحله دوم دادگاه امسال، یک تواب که تیر خلاص می زد، داستان خودش را با قربانیان در میان گذاشت. این نشانه این بود که باید فضایی برای این افراد  نیز فراهم کرد، مثل کسانی که در سپاه و بسیج بوده‌اند که دست به جنایت زده‌اند تا با پوزش‌طلبی و اعتراف، شرایط را برای «آشتی ملی» و عبور از دوران نامناسب قدیم فراهم کرد.
 به نظر شما، جنبش اعتراضی مردم ایران چه نقشی می‌تواند ایفا کند؟
جنبش مردمی در ۱۳۸۸ یک پدیده بی‌نظیر و الهام بخش در تاریخ ایران بود و اگر امیدی هست به آینده بهتر ایران، به خاطر بروز نشانه‌های قدرت مردم است که وقتی میلیون‌ها شهروند در خیابان هستند و دولت مردان را پاسخگو می‌کنند، این تمام فرهنگ مشروعیت و قدرت را عوض می‌کند و شرایط را برای رسیدن به دموکراسی فراهم می‌کند، تمام مردم ایران مدیون جانباختگان و قربانیان این رویداد مهم هستند. وقتی که مردم  به خیابان‌ها برای بازیافتن انسانیت خود هجوم می‌آورند، باید تصویری از آینده خود داشته باشند. باید آنهایی که جان‌شان را فدای جنبش کرده‌اند، بدانند برای چه هدفی بوده؟ ما باید از خودگذشتگی‌شان را پاس بداریم و بدانیم که به جز موضوع انتخابات دنبال چه بوده‌اند؟ به نظر من اینها دنبال یک تحول فرهنگ عمیق در فرهنگ سیاسی ما با حرف حقوق بشر، مدارا، قانون بوده‌اند. ما باید تصویری از آینده ایران داشته باشیم، وقتی در اجلاسی در برزیل بودم، در باره ظلمی که به مردم ایران شده بود بحث می‌کردم تا دولت برزیل به این مساله رسیدگی کند. گفتم همانطوری که «لولا»، رهبر کارگری که زندانی سیاسی بود و به ریاست جمهوری رسید، ما هم در ایران «لولا»یی داریم و اسم او منصور اسانلو است و شما که فکر می‌کنید طرفداری از احمدی‌نژاد مبارزه با امپریالیسم است؟  باید ببینید که با نمایندگان کارگران چه رفتاری شده وقتی زبان این رهبر جنبش کارگری زندانی را بریده‌اند الان که رہیس جمهوری برزیل خانمی است که زندانی سیاسی و شکنجه شده، ما هم آرزو می‌کنیم که روزی فردی مثل نسرین ستوده، رئیس جمهوری یک ایران آزاد باشد و با یک دسته گل به خاوران برود و از مادران خاوران برای ظلمی که به فرزندانشان شده پوزش بطلبد و همچنین از مادران لاله برای ظلم‌های اخیر پوزش بطلبد و فضایی برای گفتگو ایجاد بشود ...فضایی برای رعایت حقوق بشر.
یعنی معتقدید که با نگاه حقوق بشری و حفظ عدالت می‌توان آینده مناسب‌تری برای ایران ترسیم کرد؟
به نظر من  بدون عدالت و مشروعیت و انتخابات آزاد، نمی‌توانیم به آینده‌ای با شکوه برسیم. باید تصویر مثبتی برای آینده داشته باشیم. باید هدفمندانه، با نگاه اخلاقی و عادلانه و منصفانه و انسانی ببینیم که فقط موضوع اخلاق نیست، موضوع قدرت هم هست و ایران به این شکل به یکی از پرقدرت‌ترین کشورهای منطقه تبدیل خواهد شد. به جای اینکه قدرت‌مان را از طریق توجیه نفرت و خشونت پیدا کنیم، باید عامل ایجاد صلح در منطقه باشیم و به امید روزی باشیم که حتی دولت‌های فلسطین و اسرائیل قرارداد صلح‌شان در ایران امضا شود و اسم قرارداد، قرارداد تهران باشد. اگر ایران به شهروندانش ظلم کند، پر قدرت نخواهد شد و با رعایت حقوق بشر به قدرت واقعی خواهد رسید. ما اگر در ایران یک دموکراسی داشته باشیم، به جای انکه در حاشیه باشیم و در فقر فساد، می‌توانیم یک ابرقدرت اقتصادی باشیم. پایتختمان موقعیتی مثل بروکسل در مرکز اروپا را پیدا کند. تهران هم می‌تواند یک مرکز میان آسیای مرکزی و خاور میانه باشد. ما باید بفهمیم که تا وقتی که دولت‌مردان در ایران به حقوق شهروندان اهمیتی ندهند، کشوری پر قدرت نخواهیم بود. قدرت به معنای ثروت نفتی یا قدرت نظامی نیست. کشورهایی که برای حق مردم اهمیت قائلند، امروز الگو شده‌اند. اگر ما در ایران حاکمیت قانون و حقوق بشر را اساس قدرت و مشروعیت کنیم، الگویی برای تمام ملل خواهیم شد.
آشتی ملی نه برای دولت، که برای مردم ایران. بازداشتگاه اوین باید تبدیل به موزه اوین شود، همانطوری که آشوییتس موزه شد. یا زندان خمرها، تا همه دانشجویان به موزه اوین بروند و عکس قربانیان و ابزار شکنجه را ببینند تا این شکنجه تکرار نشود.