
با جستجوی «آهنگ زیبای گوگوش» در گوگل، با تمام تلاشهای پیشرفته این سایت، شاید به یک ترانه قدیمی مثل دوماهی برسیم که در عنوان و کلمات کلیدیاش کلمه زیبا درج شده باشد، اما فیسبوک کاری را شروع کرده که در این صورت آهنگی را برای ما نمایش خواهد داد که دوستانمان آن را زیبا میدانند.
مارک زوکربرگ در کنفرانس مطبوعاتی خود دیروز از امکان تازهای خبر داده است که جستجوها را اجتماعی میکند و ما را به سمت چیزی رهنمون میکند که باب میل ما باشد.
این امکانات از کاربران آمریکایی شروع شده و به تدریج برای تمام کاربران فیسبوک قابل دسترس خواهد بود. بر اساس این امکانات که گرافسرچ نام دارد جستجوهای اجتماعی در سایت فیسبوک قابل دسترسی است.
مایکروسافت چند ماه پیش شبکه جستجوی اجتماعی خود را تاسیس کرده بود ولی موفقیت آن به خاطر آن که شبکهاجتماعی پشتش نبود هنوز خیلی به چشم نیامده است و به همین خاطر است که مایکروسافت از دیروز طبق اعلام صورت گرفته، قصد دارد در جستجوگر «بینگ» خودش، از نتایج فیسبوکی بهره بگیرد. درست کاری که در جبهه مقابل، گوگل با استفاده از گوگل پلاس انجام میدهد.
در حقیقت فیسبوک و گوگل هرکدام از نقطهای به سمت جای مشابهی حرکت میکنند. یکی دوست و رفیق دارد ولی امکانات جستجو را برای آنها فراهم میکند. دومی امکانات جستجوی زیادی دارد ولی نیاز به پیدا کردن دوست و رفیق و مشاور. مایکروسافت هم در این میان در تقلای یافتن جایگاه خوبی از طریق ائتلاف با دو رقیب.
این رقابت، از هر لیگ برتری برای کاربران جذابتر و مفیدتر خواهد بود اما این تغییرات اتفاقات خوبی است؟ کاربران شبکههای اجتماعی گاهی به خصوص در زمینه مسائلی که به قول معروف «ترند» میشوند و افراد زیادی پیگیر آنها هستند، دچار همه خود بینی میشوند و فکر میکنند آنچه در اطرافشان در فیسبوک یا توییتر و شبکههای اجتماعی در حال رخ دادن است، نشان دهنده فضای عمومی اینترنت و در دایره گستردهتر ایران است.
سرویس جدید فیسبوک این خطر را دارد که این نوع نگاه را تشدید کند. به نحوی که اگر امروز با بیرون آمدن از شبکههای اجتماعی و رفتن به سمت سرچ انجین ها میتوانیم تا حد بیشتری از فضای اینترنت مطلع شویم، با اجتماعی شدن سرچها، ما به عنوان کاربر شبکههای اجتماعی، اجتماعی شدن خود را محکوم به انزوا در میان دوستان شبکهای خود میکنیم.
شبکههای اجتماعی آینده، چه فکری برای این مشکل تازه، در جوامعی که فیسبوک و صفحههایش جای خیابانها، قهوهخانه ها و احزاب را گرفتهاند کردهاند؟ و با توجه به این که کاربران چنین جوامعی، برای مثال ایران به خاطر عدم ارتباط مالی با صاحبان این شبکهها بر اثر تحریم و یا فیلترینگ نفعی مادی برای این شبکهها ندارد چه ضرورتی برای مدیران آنها وجود دارد تا دغدغه این کاربران را داشته باشند؟