بامداد امروز، تلفن زنگ زد و رفیقی بیدارم کرد و پرسید: «راستشو بگو! چقدر از سازمان جاسوسی انگلستان و بیبیسی فارسی پول گرفتهای؟» من هم خواب خواب، مانده بودم که رفیقم قرصهایش را نخورده یا تازگیها معتاد به ماده مخدری شده…حالش خوب نیست…قسم و آیه که بیانیه وزارت اطلاعات اسم خودنویس را آورده و مدعی است که تعدادی از سایتها با «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس موسوم به بیبیسی» کار میکنند! من هم حالا یک کمی به خودم آمده بودم و گفتم مگر فلان سرمقاله* من را نخواندهای که به بیبیسی فارسی گیر داده بودم؟ از او اصرار، از من انکار…هنوز مکالمه ما تمام نشده بود که یک «اس ام اس» رسید…دوستی دیگر که انگار اطلاعیه وزارت اطلاعات را خوانده بود پیغامی مشابه فرستاده بود! توی همان تنبلی اول صبح، لپتاپم را باز کردم …بیست سی تا ایمیل اعتراضی! «آقا چرا سهم ما رو نمیدی!»…«با این پولها چیکار کردی؟!»…«این پولها خوردن نداره!»…من که تازه خواب از کلهام پریده بود، حساب کردم که در طول این سه چهار سال چند تا از این دست ایمیلها دریافت کرده بودم. تا حالا ظاهرا از «رضا پهلوی»، از «بنیصدر»، از «سازمان جاسوسی کانادا»، از «وزارت اطلاعات»، از «طائب»، از «سازمان جاسوسی فرانسه»، از «حسین شریعتمداری»، از …به خدا یادم رفته از بس وقتی کار آدم به مذاق کسی نمیخورد حتما باید از دشمن او پول گرفته باشی! اما حالا من در ولایات متحده، در مرکز مبارزه با جورج پنجم پادشاه انگستان زندگی کنم، آنوقت برای «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)» کار کرده باشم! آقای وزارت اطلاعات! مگر قوانین مالیات آمریکا را نخواندهاید!!!
بگذریم. با خواندن متن اطلاعیه، یاد خاطرات مازیار بهاری افتادم که بازجو می خواست بداند که مازیار در «نیوجرسی» چه کارهای بدی کرده و دوست داشت از «خلاف»های مازیار بشنود…یا با فلان خبرنگار چه ارتباطی داشته…شبکه مشکوک «نیوجرسی»اش در تهران چگونه بود…مازیار را به ارتباط همزمان با CIA، MI6، Mossad، و NEWSWEEK متهم کرده بود…
یا یک نفر دیگر که سالها قبل در بازداشتگاه توحید مجبور شده بود به ارتباط همزمان با پنج سازمان امنیتی اعتراف کند تا بازجویش دیگر با دمپایی توی صورتش نزند.
من که کشته مرده کتابهای جورج اورول هستم، یاد «وزارت حقیقت» و «پلیس اندیشه» در کتاب ۱۹۸۴ افتادم. پلیس اندیشه بلایی سر «وینستون اسمیت» آورده که حاضر است جلوی دوربین اعتراف کند … پلیس اندیشه با گروهی فرضی مبارزه میکند و وینستون و کسانی که در ساختار رژیم شک کردهاند عضوی از این سازمان تخیلی هستند.
وقتی اطلاعیه وزارت اطلاعات را دوباره خواندم و به اسم سازمان جاسوسی عجیبالخلقه «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)» رسیدم، بیشتر نگران شدم، چرا که انگار بازجویان و نویسندگان وزارت اطلاعات هیچ وقت آثار جورج اورول را نخواندهاند و به مسخرگی این طرز تفکر پی نبردهاند. نمیدانند که برای کسب خبر، همان خبرگزاریهای فارس و روزنامه کیهان و سایتهای رجانیوز و بازتاب و آفتاب و مهتاب و الف و خبرآنلاین و غیره کفایت میکند! باید بتوانی ببینی پشت خبرسازیها چه چیزی نهفته است! همین!
حالا دارم فکر میکنم روزنامهنگاران بازداشت شده را طی این مدت به اتاق «۱۰۱» بردهاند تا اعتراف کنند …به چیزی که بازجو میخواهد…به چیزی که مسوول پروژه میخواهد…به چیزی که «اوبراین» پلیس اندیشه جمهوری اسلامی میخواهد…
همین چند روز پیش بود که یک سایت خارج از کشور، مطلب یک «کارشانس امنیتی» خارج از کشور را منتشر کرده بود…آدم حس میکند که وزارت اطلاعات و «پلیس اندیشه» در دیدگاهشان تنها نیستند. نگاه بر اساس توهم توطئه همیشه وجود داشته و خواهد داشت.
آدم گاهی فکر میکند که در مقابل کتاب «۱۹۸۴»، کتابهای دیگری علیه منتقدین و آدمهایی که اهل شک و تردید و بررسی هستند منتشر شده و عملا کتاب درسی سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایرانیهاست…
گروهی روزنامهنگار را میگیرند، چون فکر میکنند ممکن است تا زمان انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار باشند. باید جوسازی کرد…اتهام ارتباط با اصلاحطلبان ضعیف شده نظام کفایت نمیکند…پس باید به دشمنی فرضی مرتبط باشند…بازی روانی، فشار، تهدیدهای بیش از حد…بعد اعلام میکنند که تعدادی از روزنامهنگاران زندانی حاضر به اعتراف هستند…
…آدم یاد اطلاعیه وزارت اطلاعات بعد از ماجرای کوی دانشگاه میافتد که خانمی به نام «ملوس» متهم به جاسوسی بود چون دستگاه «فکس» داشت. سعید مرتضوی برای شمسالواعظین جرم تراشید چون او «بیمیل» (درست خواندید! به جای ایمیلی گفته بود بیمیل) داشت.
یا یک نفر دیگر که سالها قبل در بازداشتگاه توحید مجبور شده بود به ارتباط همزمان با پنج سازمان امنیتی اعتراف کند تا بازجویش دیگر با دمپایی توی صورتش نزند.
من که کشته مرده کتابهای جورج اورول هستم، یاد «وزارت حقیقت» و «پلیس اندیشه» در کتاب ۱۹۸۴ افتادم. پلیس اندیشه بلایی سر «وینستون اسمیت» آورده که حاضر است جلوی دوربین اعتراف کند … پلیس اندیشه با گروهی فرضی مبارزه میکند و وینستون و کسانی که در ساختار رژیم شک کردهاند عضوی از این سازمان تخیلی هستند.
وقتی اطلاعیه وزارت اطلاعات را دوباره خواندم و به اسم سازمان جاسوسی عجیبالخلقه «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)» رسیدم، بیشتر نگران شدم، چرا که انگار بازجویان و نویسندگان وزارت اطلاعات هیچ وقت آثار جورج اورول را نخواندهاند و به مسخرگی این طرز تفکر پی نبردهاند. نمیدانند که برای کسب خبر، همان خبرگزاریهای فارس و روزنامه کیهان و سایتهای رجانیوز و بازتاب و آفتاب و مهتاب و الف و خبرآنلاین و غیره کفایت میکند! باید بتوانی ببینی پشت خبرسازیها چه چیزی نهفته است! همین!
حالا دارم فکر میکنم روزنامهنگاران بازداشت شده را طی این مدت به اتاق «۱۰۱» بردهاند تا اعتراف کنند …به چیزی که بازجو میخواهد…به چیزی که مسوول پروژه میخواهد…به چیزی که «اوبراین» پلیس اندیشه جمهوری اسلامی میخواهد…
همین چند روز پیش بود که یک سایت خارج از کشور، مطلب یک «کارشانس امنیتی» خارج از کشور را منتشر کرده بود…آدم حس میکند که وزارت اطلاعات و «پلیس اندیشه» در دیدگاهشان تنها نیستند. نگاه بر اساس توهم توطئه همیشه وجود داشته و خواهد داشت.
آدم گاهی فکر میکند که در مقابل کتاب «۱۹۸۴»، کتابهای دیگری علیه منتقدین و آدمهایی که اهل شک و تردید و بررسی هستند منتشر شده و عملا کتاب درسی سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایرانیهاست…
گروهی روزنامهنگار را میگیرند، چون فکر میکنند ممکن است تا زمان انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار باشند. باید جوسازی کرد…اتهام ارتباط با اصلاحطلبان ضعیف شده نظام کفایت نمیکند…پس باید به دشمنی فرضی مرتبط باشند…بازی روانی، فشار، تهدیدهای بیش از حد…بعد اعلام میکنند که تعدادی از روزنامهنگاران زندانی حاضر به اعتراف هستند…
…آدم یاد اطلاعیه وزارت اطلاعات بعد از ماجرای کوی دانشگاه میافتد که خانمی به نام «ملوس» متهم به جاسوسی بود چون دستگاه «فکس» داشت. سعید مرتضوی برای شمسالواعظین جرم تراشید چون او «بیمیل» (درست خواندید! به جای ایمیلی گفته بود بیمیل) داشت.
خداوند مرحوم جورج اورول را رحمت کناد! البته مرحوم اورول برای بیبیسی کار میکرد! احتمالا در اطلاعیه بعدی وزارت اطلاعات خواهید خواند که جورج اورول از آن دنیا هدایت «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)» را بر عهده داشته است…بعد هم لابد مرتبطش میکنند به جماعت جنگیر اسفندیار رحیم مشایی که احضار روح میکردند…با یک تیر، چند نشان!
در اطلاعیه وزارت اطلاعات، «سازمان گزارشگران بدون مرز» و «انجمن بینالمللی روزنامهنگاران ایرانی» را هم هدف قرار دادهاند! یعنی اگر اوج کار تحقیق وزارت اطلاعات این است من تعجب میکنم که چرا تاکنون مملکتمان در این چند سال چند بار اشغال و زیر و رو نشده!
یعنی فقط کافی است ببینند گزارشگران بدون مرز برای جور کردن پول برای اینکه روزنامهنگار تبعیدی شبها توی پارک نخوابد چه بدبختیهایی دارد. انجمن بینالمللی هم هنوز راه نیافتاده چون عضوگیریاش معطل مانده و اعضای هیات موسس آن هم بلاتکلیف ماندهاند…یعنی انجمنی که هنوز عملا بیساختار است شده مرکز توطئه بر اساس هدایت «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)»!
اما شاهکار عظیم برادران بازجو ربط دادن گودرز و شقایق است. لطفا ببینید چه رسانههایی را به هم ربط دادهاند:
- سایتهای جرس، کلمه، ملی مذهبی، نوروز، ندای سبز آزادی، روز آنلاین، گذار، خودنویس و سحامنیوز.
- شبکههای رادیویی R.F.I (فرانسه)، دویچه وله (آلمان)، رادیو فردا (آمریکا).
- شبکههای تلویزیونی B.B.C (انگلیس)، V.O.A (آمریکا)، من و تو (انگلیس).
توجه کنید! سایت جرس با خودنویس همکار است و با شبکه جاسوسی بیبیسی رابطه دارند؟ یعنی جوک از این بزرگتر؟ آقای کدیور و یاران هر روز بعد از نماز حاضرند ده بار استغفار به خاطر سلام و علیک پیشین با جماعت خودنویس بگویند! کافی است ایمیلهای دوستان جرس به من سالها بعد در خاطراتشان منتشر شود! البته همه محترمند و فقط نگاهی متفاوت با هم داریم.
خودنویس با کلمه؟ لابد مطالب ۳ سال گذشته ما در باره دهه ۶۰ را نخواندهاند عزیزان برادر!
ندای سبز آزادی؟ روزآنلاین؟ یعنی آدم تعجب میکند از هوشمندی آقایان!
در اطلاعیه وزارت اطلاعات، «سازمان گزارشگران بدون مرز» و «انجمن بینالمللی روزنامهنگاران ایرانی» را هم هدف قرار دادهاند! یعنی اگر اوج کار تحقیق وزارت اطلاعات این است من تعجب میکنم که چرا تاکنون مملکتمان در این چند سال چند بار اشغال و زیر و رو نشده!
یعنی فقط کافی است ببینند گزارشگران بدون مرز برای جور کردن پول برای اینکه روزنامهنگار تبعیدی شبها توی پارک نخوابد چه بدبختیهایی دارد. انجمن بینالمللی هم هنوز راه نیافتاده چون عضوگیریاش معطل مانده و اعضای هیات موسس آن هم بلاتکلیف ماندهاند…یعنی انجمنی که هنوز عملا بیساختار است شده مرکز توطئه بر اساس هدایت «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)»!
اما شاهکار عظیم برادران بازجو ربط دادن گودرز و شقایق است. لطفا ببینید چه رسانههایی را به هم ربط دادهاند:
- سایتهای جرس، کلمه، ملی مذهبی، نوروز، ندای سبز آزادی، روز آنلاین، گذار، خودنویس و سحامنیوز.
- شبکههای رادیویی R.F.I (فرانسه)، دویچه وله (آلمان)، رادیو فردا (آمریکا).
- شبکههای تلویزیونی B.B.C (انگلیس)، V.O.A (آمریکا)، من و تو (انگلیس).
توجه کنید! سایت جرس با خودنویس همکار است و با شبکه جاسوسی بیبیسی رابطه دارند؟ یعنی جوک از این بزرگتر؟ آقای کدیور و یاران هر روز بعد از نماز حاضرند ده بار استغفار به خاطر سلام و علیک پیشین با جماعت خودنویس بگویند! کافی است ایمیلهای دوستان جرس به من سالها بعد در خاطراتشان منتشر شود! البته همه محترمند و فقط نگاهی متفاوت با هم داریم.
خودنویس با کلمه؟ لابد مطالب ۳ سال گذشته ما در باره دهه ۶۰ را نخواندهاند عزیزان برادر!
ندای سبز آزادی؟ روزآنلاین؟ یعنی آدم تعجب میکند از هوشمندی آقایان!
اشتباه نکنید! همه این سایتها محترمند. اما کدام دلیل منطقی را برای همکاری و همراهی پیدا کردهاند؟ یعنی این همه اختلاف دیدگاه را ندیدهاند؟
برادران یادشان رفته که سایت گذار دو سال و نیم است تعطیل شده! یعنی حتی تاریخ آخرین مطلب روی سایت گذار را ندیدهاند!
خب البته میماند رابطه خودنویس با خودنویس! خب شرمندهام که این رابطه را تایید کنم! اما رابطه با بیبیسی فارسی؟ لطفا نقدهای پیشین ما را درست بخوانید برادران!
بعدش، من ماندهام چطور رادیو R.F.I (فرانسه)، دویچه وله (آلمان)، رادیو فردا (آمریکا) و صدای آمریکا(آمریکا)، من و تو (انگلیس) را به «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)» مربوط کردهاند!
یعنی عملا مرغ پخته از خنده رودهبر شده است! این اطلاعیه را اگر به دست سازمانهای امنیتی اروپایی و آمریکایی بدهند، خواهند پرسید که نویسندگان آن چه ماده مخدر یا داروی توهمزایی مصرف میکردهاند؟ بلکه آنها هم موقع بیکاری و مرخصی مصرف کنند!
مطمئنا چنین اطلاعیههایی مصرف داخلی برای راضی کردن معتقدین به ادبیات قلعه حیواناتی به نام جمهوری اسلامی ایران دارد. اما فقط باورش برای من سخت است که ۵۰-۶۰ سال بعد از درگذشت جورج اورول، شاهد تکرار سیستمی هستیم که او مسخرهاش میکرد، آن هم در دورانی که آگاهیهای عمومی و اجتماعی بسیار بیشتر از گذشته شده است.
اورول احتمالا باور نمیکرد که در سال ۲۰۱۳، نظامی بتواند مثل رهبران Oceania فکر کند!
یعنی الان ۲۹ سال از ۱۹۸۴ گذشته ولی جمهوری اسلامی هنوز در فضای ۱۹۸۴ گیر کرده است...
اما برای رفع سو تفاهم دوستان بازجو، عرض کنم که خودنویس با «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)» هیچ رابطهای حتی نامشروع هم ندارد. هیچیک از روزنامهنگاران بازداشتی حتی در خودنویس عضو هم نیستند، چه برسد به همکار. شما برای انتشار مطلب در خودنویس باید اول عضو شوید و بعد مطلبی منتشر کنید. این کار هم داوطلبانه است.
برادران یادشان رفته که سایت گذار دو سال و نیم است تعطیل شده! یعنی حتی تاریخ آخرین مطلب روی سایت گذار را ندیدهاند!
خب البته میماند رابطه خودنویس با خودنویس! خب شرمندهام که این رابطه را تایید کنم! اما رابطه با بیبیسی فارسی؟ لطفا نقدهای پیشین ما را درست بخوانید برادران!
بعدش، من ماندهام چطور رادیو R.F.I (فرانسه)، دویچه وله (آلمان)، رادیو فردا (آمریکا) و صدای آمریکا(آمریکا)، من و تو (انگلیس) را به «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)» مربوط کردهاند!
یعنی عملا مرغ پخته از خنده رودهبر شده است! این اطلاعیه را اگر به دست سازمانهای امنیتی اروپایی و آمریکایی بدهند، خواهند پرسید که نویسندگان آن چه ماده مخدر یا داروی توهمزایی مصرف میکردهاند؟ بلکه آنها هم موقع بیکاری و مرخصی مصرف کنند!
مطمئنا چنین اطلاعیههایی مصرف داخلی برای راضی کردن معتقدین به ادبیات قلعه حیواناتی به نام جمهوری اسلامی ایران دارد. اما فقط باورش برای من سخت است که ۵۰-۶۰ سال بعد از درگذشت جورج اورول، شاهد تکرار سیستمی هستیم که او مسخرهاش میکرد، آن هم در دورانی که آگاهیهای عمومی و اجتماعی بسیار بیشتر از گذشته شده است.
اورول احتمالا باور نمیکرد که در سال ۲۰۱۳، نظامی بتواند مثل رهبران Oceania فکر کند!
یعنی الان ۲۹ سال از ۱۹۸۴ گذشته ولی جمهوری اسلامی هنوز در فضای ۱۹۸۴ گیر کرده است...
اما برای رفع سو تفاهم دوستان بازجو، عرض کنم که خودنویس با «واحد عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به BBC)» هیچ رابطهای حتی نامشروع هم ندارد. هیچیک از روزنامهنگاران بازداشتی حتی در خودنویس عضو هم نیستند، چه برسد به همکار. شما برای انتشار مطلب در خودنویس باید اول عضو شوید و بعد مطلبی منتشر کنید. این کار هم داوطلبانه است.
تنها پیشنهاد من به برادران بازجو و مسوول وزارت فخیمهی اطلاعات این است که کتابهای مرحوم اورول را بخوانند. حتی فیلم ۱۹۸۴ به طور مجانی روی اینترنت پیدا میشود و میتوانند با اینترنت قوی و مجانی خود که فیلتر هم ندارد و برادران که مجبور به مشاهده صور قبیحه برای دفاع از کیان نظام مقدس میشوند دو ساعت از وقت مبارک را به دیدن این فیلم مصروف دارند.