آنچه را می خوانید خلاصه گفتگوئی است که تلویزیون "یورنیوز" با "برژینسکی" مشاور
امنیت ملی کاخ سفید در زمان "جیمی کارتر" رئیس جمهور امریکا در دوران انقلاب 57 ایران بود. هنوز هم از او، مانند "کسینجر" وزیر خارجه اسبق امریکا بعنوان سیاستمداری صاحبنظر یاد می کنند که نظرات خود را در باره اوضاع امریکا و جهان دارد.
یورونیوز: دو وزیر جدید در کابینه اوباما در دوره دوم ریاست جمهوری اش ظاهر شده اند. وزیر خارجه و وزیر دفاع؛ یعنی جان کری و چاک هاگل. هر دو در جنگ ویتنام بوده اند. اوباما با این انتصاب ها می خواهد پیامی را برساند؟
برژینسکی: جنگ ویتنام در تاریخ ماجراجوییهای آمریکا در مقیاس جهانی یک نقطه عطف بشمار می رود. از این نظر هر دوی این افراد از این جنگ آنقدر تجربه دارند که بتوانند آن امروز از آن استفاده کنند.
ما هنوز استراتژی و راهبردی تحت عنوان استراتژی اوباما نداریم. به نظرم این دو عضو جدید کابینه می توانند استراتژی لازم را برای این دکترین فراهم کنند.
در ابتدای این استراتژی باید این حقیقت مورد توجه قرار بگیرد که منازعات سنتی که در طول 200 سال گذشته در سطح دنیا شاهد آنها بوده ایم در آینده به آن شکل ادامه پیدا نخواهند کرد. این بدین مفهوم است که دیگر یک قدرت جهانی نمی تواند بر جهان هژمونی داشته باشد حتی اگر ابرقدرت باشد. اما در عین حال با منازعات کم و بیش مشابهی روبرو هستیم که قابلیت ریسک بالایی دارند. بنابراین واکنشمان به آنها باید از دقت، ظرافت و تنوع لازم برخوردار باشد و در حالت خوشبینانه با همکاری دولتهای بزرگ دیگر صورت بگیرد. در این راستا باید از انواع رویاروییهایی که بطور ضمنی در تاریخ معاصر تجربه شدهاند، بپرهیزیم.
به نظر من بواسطه منازعات رو به افزایش در منطقه خاورمیانه و نه تنها مناقشه سنتی اسرائیل و فلسطینیان، اولویتها تا حدودی خودشان را تحمیل کردهاند. مسئله سوریه و همچنین ظرفیت منطقه برای از سر گرفته شدن شعلههای جنگی وسیع تر و همه گیرتر را داریم و از سوی دیگر ایران را داریم. اما ورای اینها اگر به نقشه دنیا نگاه کنید و به مرزهای جنوبی اوراسیا دقت کنید، ابتدا کره شمالی را دارید و از طریق دریای چین به هند و چین میرسیم. افغانستان، پاکستان، ایران، عراق، سوریه و مسیر کانال سوئز و مصر و سپس مسیر مالی و نیجر… این کشورها در واقع در کمربندی قرار گرفتهاند که هر لحظه احتمال انفجار و بحرانی شدن شرایط در آن وجود دارد.
اگر به اروپا و مشکلاتش نگاه کنیم در واقع انعکاس برخی از مشکلات امریکا را دیدهایم. مشکلات جدی مالی، منازعات اقتصادی- اجتماعی، برخی از قطب بندیهای جدی داخلی، بن بستهای سیاسی و عدم وجود دیدگاهی درباره آینده. بنابراین هر یک می توانیم از دیگری درس بگیریم. من نسبت به هر دو خوشبین هستم و فکر میکنم اروپاییها و بویژه اتحادیه اروپا خود را از وضعیت فعلی خارج میکند.
شما از چین و هند و روسیه بعنوان قدرتهای نوظهور یاد کردید ولی اگر بیشتر دقت کنید تنها یکی از آنها در زمره قدرتهای نوظهور قرار می گیرد. دو کشور دیگر چنین وضعیتی ندارند. یکی (روسیه9 هنوز با گذشته درگیر است و در مورد قدرت و شرایط اجتماعی - اقتصادی دیگری (هندوستان) غلو شده است. کشوری که بر مبنای وعده و وعید است و ظرفیت بالایی دارد. تنها یک قدرت نوظهور وجود دارد و آن چین است و البته ما باید توجه ویژهای به آن داشته باشیم،.
پوتین در تفکر گذشته است. به روسیه بزرگ بعنوان یک قدرت جهانی می اندیشد. بدنبال تاسیس چیزی شبیه اتحاد جماهیر شوروی با یک نام متفاوت است. اینها اهداف غیر واقع بینانهای هستند که در نهایت فکر نمیکنم حتی خیلی از روسها از آن حمایت کنند.
پیک نت 14 بهمن