
این وکیل مدافع حقوق بشر در نامهای سرگشاده، نهادها و سازمانهایی که به بهانه دفاع از حقوق بشر، از بودجهها کلان بهرهمند میشوند و در عمل کارآیی ندارند را به باد انتقاد گرفته است و مینویسد: «سازمانها و نهادهای بسیاری هستند که از همان زمانی که ما در ایران مشغول به کار بودیم از آب گل آلود ماهی میگرفتند؛ با سواستفاده از پروندههایی که بنده و همکاران مطرح میکردیم بودجههایی را دریافت و به جیب خود میریختند بدون آنکه تلاشی در خور توجه برای حذف اعدام کنند...»
متن کامل نامه سرگشاده محمد مصطفایی به شرح زیر است:
یکی از سازمانهایی که در رابطه با اعدام اخباری را هر از چند گاهی در سایت خود منتشر کرده و سالانه نیز گزارشی ارائه میدهد به تازگی گزارش سالانه خود را ارائه داده است. نقدی به سازمانهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر دارم که به همین مناسبت طرح میکنم؛ همان سازمانهایی که عمده تلاششان صرفا اطلاع رسانی و دریافت بودجههای کلان به بهانه مبارزه با اعدام و اعتراضهای بی مورد است.
میخواهم به وضوح از آنان بپرسم برای حذف اعدام چه کردهاید؟
فعالیتهای اینجانب در رابطه با تلاش برای محدود کردن و از بین بردن اعدام به خصوص اعدام کودکان زیر ۱۸ سال و سنگسار بر کسی پوشیده نیست و فردی که این انتقادها را مطرح میکند هم تجربه زیست و فعالیت در ایران داشته و از شرایط موجود آگاه است و هم مدتی را در خارج از کشور سپری کرده و با فعالیتهای سازمانهای مختلف به اصطلاح حقوق بشری آشناست.
تا زمانی که بنده در ایران مشغول به وکالت بودم به دلیل نیت قلبی که برای نجات محکومین به اعدام به خصوص کودکان زیر ۱۸سال و محکومین به سنگسار داشتم تمام تلاش خود را به کار بستم تا بر روی شخصیت موکلینم کار کرده و وجدان و افکار عمومی را به آن سمت و سو ببرم که مجازات اعدام برای کودکان و سنگسار برای همه انسانها مجازات شایسته ای نیست. توجه داشته باشید که در آن زمان عمده تلاش من برای حذف اعدام کودکان و سنگسار بود و شخصیت مجرم و نه جرم و مجازات آن، برایم مهم ترین موضوع به حساب میآمد. در آن زمان با حمایت بسیاری از افراد داخل ایران و نهادهایی که در داخل ایران با صداقت کار میکردند موفقیتهای بسیاری کسب کردیم؛ موفقیتهایی که در تاریخ ثبت شده است مانند محدود کردن اعدام برای کودکان و نیز حذف سنگسار. با این توضیح که مجازات اعدام برای کودکان زیر ۱۸ سال در جرایم تعزیری مانند قاچاق مواد مخدر به صورت کامل حذف شد و در حدود و قصاص نیز محدودیتهای بسیار خوبی برای صدور حکم اعدام مقرر شد.
اگر اشاره میکنم به نهادها و افرادی که داخل ایران فعالیت میکردند به این دلیل است که بدون حضور آنها، نهادها و سازمانهای خارجی هیچ حرکت مثبتی نمیتوانند بردارند. اما از زمانی که بنده و بسیاری از همکارانم ناچار شدیم ایران را ترک کنیم، تمام آن فعالیتهایی که برای حذف اعدام بسیار موثر بود حذف شد. اکنون گاهی به صورت موردی مواردی مطرح میشود و به اطلاع افکار عمومی میرسد اما تعدادشان به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد.
حال فعالیت در زمینه مبارزه با اعدام به چه صورت است؟
پاسخ به این سوال بسیار روشن است. سازمانها و نهادهای بسیاری هستند که از همان زمانی که ما در ایران مشغول به کار بودیم از آب گل آلود ماهی میگرفتند؛ با سواستفاده از پروندههایی که بنده و همکاران مطرح میکردیم بودجههایی را دریافت و به جیب خود میریختند بدون آنکه تلاشی در خور توجه برای حذف اعدام کنند. کار بسیاری از سازمانها و نهادها در حال حاضر شده است هیاهو کردن بی مورد و بی جا به این صورت که اگر در داخل ایران یک وبسایت رسمیخبر اعدامی را منتشر کند، سریع از آن به عنوان یک طعمه استفاده کرده و در سایتهای خود منتشر میکنند بدون اینکه به خود زحمت بدهند پیش از اعدام وارد یک پرونده بشوند و سپس به عنوان یک آمار از آن استفاده میکنند. به گونه ای که دیگرانی که نمی دانند گمان میکنند که آن سازمان چه کار با ارزشی میکند که اطلاع رسانی کرده و گزارش تهیه میکند. در حالی که این اطلاع رسانیها قبلا انجام شده بود و صرفا ترجمه به زبان انگلیسی میشود.
فعالیتهای آنها به این موضوع ختم نمی شود. سازمانها و نهادهایی هستند که بودجه ای در اختیار دارند و چون نمیدانند از این بودجه چگونه استفاده کنند، همایش، کنفرانس و سمینارهایی بیمورد برگزار میکنند و مسولین چنین سازمانهایی را که به دنبال منافع خود هستند دعوت کرده و دهها هزار دلار در یک یا دو روز خرج میکنند. در حالی که میتوان این مبالغ را در راه مناسب برای حذف اعدام با استفاده از یک یا چند کارشناس در امور کیفری هزینه کرد.
متاسفانه در حال حاضر کار سازمانهای مختلف حقوق بشری شده است اطلاع رسانی. اگر خبر اعدامی بشنوند آن را پوشش میدهند و در واقع کار خبرگزاریها را انجام میدهند. حتی سازمان عفو بینالملل نیز خبررسانی میکند در حالی که کار خبررسانی با خبرگزاریها و رسانههاست نه سازمانهای حقوق بشری. سازمانهای حقوق بشری مکلف هستند که فعالیتهای مثمر ثمر در دفاع از حقوق بشر انجام دهند. به عنوان مثال پیش از اینکه فرد محکوم به اعدامی، به پای چوبه دار برود تلاش کنند که آن فرد اعدام نشود نه اینکه منتظر این باشند تا فرد محکوم به اعدام، اعدام شود و سپس بیایند و جمهوری اسلامی را محکوم نمایند.
در این مورد سوال مشخصم این است که آنقدر که به صورت چشمگیر اطلاع رسانی شده و بیانیه محکومیت صادر نمودهاید آیا از تعداد اعدامها هم کاسته شده است؟ پاسخ منفی است. بیانیه و گزارش و اعتراض یک درصد بسیار کمی میتواند تاثیر گذار باشد و تاثیر اصلی در فعالیتهای حقیقی حقوق بشری است. باید وارد عمق ماجرا شد و حتی گاهی با دولت یکی شد تا اجازه نداد جان فردی گرفته شود.
موضوع دیگری که میخواهم در این مورد به آن اشاره کنم اینکه متاسفانه میبینم که افرادی در رابطه با موضوعات حقوقی دخالت میکنند که هیچ سواد حقوقی ندارند و ذاتا شغلشان چیز دیگری است که هیچ ارتباطی به حقوق ندارد. موضوعات حقوقی به خصوص مسایل حقوقی میبایست توسط کارشناس و متخصص آن رشته صورت گیرد نه اینکه هر فردی بیاد و خود را فعال حقوق بشر معرفی کند و با نفوذی که در سازمانهایی که از حقوق بشر دفاع میکنند بودجههایی کلان گرفته و به جیبشان بریزند. به نظر اینجانب این عمل یک خیانت به حقوق بشر است و این عمل باعث میشود که نه تنها در زمینه حقوق بشر پیشرفتی نکنیم بلکه روز به روز وضعیتمان بدتر و بدتر شود.
در گزارشی که اخیرا توسط سازمانی به نام سازمان حقوق بشر ایران! صادر شده است خواندم که با توجه به سرکوب خشن در جامعه مدنی، آزادی مطبوعات و عدم شفافیت سیستم قضایی ایران، این گزارش به هیچ وجه شامل تمام موارد مجازات مرگ در ایران نیست. در حالی که اینجانب عقیده دارم که هرچند جامعه مدنی به نوعی سرکوب میشود و آزادی مطبوعات به آن صورتی که در کشورهای پیشرفته وجود دارد، نیست اما باز هم اگر بخواهیم میتوانیم در همان جامعه بسته به صورت حرفهای فعالیت حقوق بشری نماییم همانطور که بسیاری از افراد و گروهها در حال حاضر فعالیت میکنند.
در آخر به این دست از سازمانهایی که مورد خطاب هستند توصیه میکنم راه و روش خود را از اطلاع رسانی به خدمت رسانی تغییر دهند و با استفاده از متخصصین در داخل و خارج از ایران اعمالی انجام دهند که به نفع حقوق بشر باشد و از خود بپرسند که برای حذف اعدام چه عمل یا اعمالی را انجام دادهاند؟
آیا روی شخصیت مجرمین در سالهای گذشته کار تخصصی و جرم شناسی انجام دادهاند؟
آیا برای مجرمین در سازمان خود پرونده شخصیتی درست کردهاند؟
آیا برای محکومین به اعدام وکیل مدافع انتخاب کردهاند؟ چرا که عمدا کسانی که به اعدام محکوم میشوند توانایی گرفتن وکیل مدافع تعیینی را ندارند.
آیا از جرمشناسان و جامعه شناسان برای حذف اعدام استفاده کردهاند؟
باز هم باید بگویم که پاسخ منفی است و هیچکدام از این کارهای اصولی اولیه را انجام ندادهاند و تنها از اخبار روز اعدام سوء استفاده کردهاند.
امیدوارم که روزی برسد که سازمانی به وجود آید که دلسوزانه برای حذف مجازات اعدام قدم بردارد و تلاش کند از راه صحیح و اصولی مجازات اعدام را حذف کند چرا که برای حذف مجازات اعدام نیاز به اقدام اساسی و اصولی و استفاده از کارشناسان خبره است که بتوان افکار و وجدان عمومی جامعه را نیز به سمت حذف اعدام سوق داد همان کاری که بنده با دوستان و گروههای که با آنها فعالیت میکردیم در رابطه با اعدام اطفال زیر ۱۸ سال و سنگسار به انجام رساندیم.
فعالیتهای اینجانب در رابطه با تلاش برای محدود کردن و از بین بردن اعدام به خصوص اعدام کودکان زیر ۱۸ سال و سنگسار بر کسی پوشیده نیست و فردی که این انتقادها را مطرح میکند هم تجربه زیست و فعالیت در ایران داشته و از شرایط موجود آگاه است و هم مدتی را در خارج از کشور سپری کرده و با فعالیتهای سازمانهای مختلف به اصطلاح حقوق بشری آشناست.
تا زمانی که بنده در ایران مشغول به وکالت بودم به دلیل نیت قلبی که برای نجات محکومین به اعدام به خصوص کودکان زیر ۱۸سال و محکومین به سنگسار داشتم تمام تلاش خود را به کار بستم تا بر روی شخصیت موکلینم کار کرده و وجدان و افکار عمومی را به آن سمت و سو ببرم که مجازات اعدام برای کودکان و سنگسار برای همه انسانها مجازات شایسته ای نیست. توجه داشته باشید که در آن زمان عمده تلاش من برای حذف اعدام کودکان و سنگسار بود و شخصیت مجرم و نه جرم و مجازات آن، برایم مهم ترین موضوع به حساب میآمد. در آن زمان با حمایت بسیاری از افراد داخل ایران و نهادهایی که در داخل ایران با صداقت کار میکردند موفقیتهای بسیاری کسب کردیم؛ موفقیتهایی که در تاریخ ثبت شده است مانند محدود کردن اعدام برای کودکان و نیز حذف سنگسار. با این توضیح که مجازات اعدام برای کودکان زیر ۱۸ سال در جرایم تعزیری مانند قاچاق مواد مخدر به صورت کامل حذف شد و در حدود و قصاص نیز محدودیتهای بسیار خوبی برای صدور حکم اعدام مقرر شد.
اگر اشاره میکنم به نهادها و افرادی که داخل ایران فعالیت میکردند به این دلیل است که بدون حضور آنها، نهادها و سازمانهای خارجی هیچ حرکت مثبتی نمیتوانند بردارند. اما از زمانی که بنده و بسیاری از همکارانم ناچار شدیم ایران را ترک کنیم، تمام آن فعالیتهایی که برای حذف اعدام بسیار موثر بود حذف شد. اکنون گاهی به صورت موردی مواردی مطرح میشود و به اطلاع افکار عمومی میرسد اما تعدادشان به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد.
حال فعالیت در زمینه مبارزه با اعدام به چه صورت است؟
پاسخ به این سوال بسیار روشن است. سازمانها و نهادهای بسیاری هستند که از همان زمانی که ما در ایران مشغول به کار بودیم از آب گل آلود ماهی میگرفتند؛ با سواستفاده از پروندههایی که بنده و همکاران مطرح میکردیم بودجههایی را دریافت و به جیب خود میریختند بدون آنکه تلاشی در خور توجه برای حذف اعدام کنند. کار بسیاری از سازمانها و نهادها در حال حاضر شده است هیاهو کردن بی مورد و بی جا به این صورت که اگر در داخل ایران یک وبسایت رسمیخبر اعدامی را منتشر کند، سریع از آن به عنوان یک طعمه استفاده کرده و در سایتهای خود منتشر میکنند بدون اینکه به خود زحمت بدهند پیش از اعدام وارد یک پرونده بشوند و سپس به عنوان یک آمار از آن استفاده میکنند. به گونه ای که دیگرانی که نمی دانند گمان میکنند که آن سازمان چه کار با ارزشی میکند که اطلاع رسانی کرده و گزارش تهیه میکند. در حالی که این اطلاع رسانیها قبلا انجام شده بود و صرفا ترجمه به زبان انگلیسی میشود.
فعالیتهای آنها به این موضوع ختم نمی شود. سازمانها و نهادهایی هستند که بودجه ای در اختیار دارند و چون نمیدانند از این بودجه چگونه استفاده کنند، همایش، کنفرانس و سمینارهایی بیمورد برگزار میکنند و مسولین چنین سازمانهایی را که به دنبال منافع خود هستند دعوت کرده و دهها هزار دلار در یک یا دو روز خرج میکنند. در حالی که میتوان این مبالغ را در راه مناسب برای حذف اعدام با استفاده از یک یا چند کارشناس در امور کیفری هزینه کرد.
متاسفانه در حال حاضر کار سازمانهای مختلف حقوق بشری شده است اطلاع رسانی. اگر خبر اعدامی بشنوند آن را پوشش میدهند و در واقع کار خبرگزاریها را انجام میدهند. حتی سازمان عفو بینالملل نیز خبررسانی میکند در حالی که کار خبررسانی با خبرگزاریها و رسانههاست نه سازمانهای حقوق بشری. سازمانهای حقوق بشری مکلف هستند که فعالیتهای مثمر ثمر در دفاع از حقوق بشر انجام دهند. به عنوان مثال پیش از اینکه فرد محکوم به اعدامی، به پای چوبه دار برود تلاش کنند که آن فرد اعدام نشود نه اینکه منتظر این باشند تا فرد محکوم به اعدام، اعدام شود و سپس بیایند و جمهوری اسلامی را محکوم نمایند.
در این مورد سوال مشخصم این است که آنقدر که به صورت چشمگیر اطلاع رسانی شده و بیانیه محکومیت صادر نمودهاید آیا از تعداد اعدامها هم کاسته شده است؟ پاسخ منفی است. بیانیه و گزارش و اعتراض یک درصد بسیار کمی میتواند تاثیر گذار باشد و تاثیر اصلی در فعالیتهای حقیقی حقوق بشری است. باید وارد عمق ماجرا شد و حتی گاهی با دولت یکی شد تا اجازه نداد جان فردی گرفته شود.
موضوع دیگری که میخواهم در این مورد به آن اشاره کنم اینکه متاسفانه میبینم که افرادی در رابطه با موضوعات حقوقی دخالت میکنند که هیچ سواد حقوقی ندارند و ذاتا شغلشان چیز دیگری است که هیچ ارتباطی به حقوق ندارد. موضوعات حقوقی به خصوص مسایل حقوقی میبایست توسط کارشناس و متخصص آن رشته صورت گیرد نه اینکه هر فردی بیاد و خود را فعال حقوق بشر معرفی کند و با نفوذی که در سازمانهایی که از حقوق بشر دفاع میکنند بودجههایی کلان گرفته و به جیبشان بریزند. به نظر اینجانب این عمل یک خیانت به حقوق بشر است و این عمل باعث میشود که نه تنها در زمینه حقوق بشر پیشرفتی نکنیم بلکه روز به روز وضعیتمان بدتر و بدتر شود.
در گزارشی که اخیرا توسط سازمانی به نام سازمان حقوق بشر ایران! صادر شده است خواندم که با توجه به سرکوب خشن در جامعه مدنی، آزادی مطبوعات و عدم شفافیت سیستم قضایی ایران، این گزارش به هیچ وجه شامل تمام موارد مجازات مرگ در ایران نیست. در حالی که اینجانب عقیده دارم که هرچند جامعه مدنی به نوعی سرکوب میشود و آزادی مطبوعات به آن صورتی که در کشورهای پیشرفته وجود دارد، نیست اما باز هم اگر بخواهیم میتوانیم در همان جامعه بسته به صورت حرفهای فعالیت حقوق بشری نماییم همانطور که بسیاری از افراد و گروهها در حال حاضر فعالیت میکنند.
در آخر به این دست از سازمانهایی که مورد خطاب هستند توصیه میکنم راه و روش خود را از اطلاع رسانی به خدمت رسانی تغییر دهند و با استفاده از متخصصین در داخل و خارج از ایران اعمالی انجام دهند که به نفع حقوق بشر باشد و از خود بپرسند که برای حذف اعدام چه عمل یا اعمالی را انجام دادهاند؟
آیا روی شخصیت مجرمین در سالهای گذشته کار تخصصی و جرم شناسی انجام دادهاند؟
آیا برای مجرمین در سازمان خود پرونده شخصیتی درست کردهاند؟
آیا برای محکومین به اعدام وکیل مدافع انتخاب کردهاند؟ چرا که عمدا کسانی که به اعدام محکوم میشوند توانایی گرفتن وکیل مدافع تعیینی را ندارند.
آیا از جرمشناسان و جامعه شناسان برای حذف اعدام استفاده کردهاند؟
باز هم باید بگویم که پاسخ منفی است و هیچکدام از این کارهای اصولی اولیه را انجام ندادهاند و تنها از اخبار روز اعدام سوء استفاده کردهاند.
امیدوارم که روزی برسد که سازمانی به وجود آید که دلسوزانه برای حذف مجازات اعدام قدم بردارد و تلاش کند از راه صحیح و اصولی مجازات اعدام را حذف کند چرا که برای حذف مجازات اعدام نیاز به اقدام اساسی و اصولی و استفاده از کارشناسان خبره است که بتوان افکار و وجدان عمومی جامعه را نیز به سمت حذف اعدام سوق داد همان کاری که بنده با دوستان و گروههای که با آنها فعالیت میکردیم در رابطه با اعدام اطفال زیر ۱۸ سال و سنگسار به انجام رساندیم.