سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۲

حق مسّلم


ما که در بلوای دین، بردوش، پرچم داشتیم
یاعلی گویان هوای ابنِ  مُلجم  داشتیم
 دست در اوقاف  و سر در سفرۀ  سهم امام
تاجِ سلطانی به فرقِ شیخنا کم داشتیم
 از خدا دم  می‌زدیم  اما زشیطان  بیشتر 
بارِ  کین‌های کُهن  بر دل  ز‌آدم داشتیم


رهروان راهِ  بوسفیان  و حجّاج  و شُریح 
دشمنی‌های عرب* با  کشور جم  داشتیم

حّقِ انسانیت  از ایرانیان  کردیم  سلب 
زان که بر ابزارِ دین، حقّ  مُسلـّم  داشتیم

شیخ فضل الله نوری رهنمامان بود و خوش 
چشم و گوشِ  دل بر آن «گاو مجّسم»  داشتیم

بهرِ ترویجِ  ستم، روزی که از ماه  آمدیم
حُکمِ جباّر و کلید هردو عالم  داشتیم

جهل را بر دانش و بیداد  را بر عدل و داد 
کین به مِهر و  وَحش بر انسان  مُقدّم  داشتیم

پشت بر آیاتِ  رحمت، تکیه بر احکامِ رُعب 
بر کلامِ «اُقتلوا» ایمانِ محکم  داشتیم

آنچه کز نامردمی‌ها  در تصور می‌گذشت
بیش و کم  در شب‌کلاهِ دین،  فراهم داشتیم

باطنی ظالم‌تر از چنگیز و حجاج و نرون
ظاهری در جلدِ ابراهیمِ ادهم داشتیم

در رهِ ویرانی   ایران و بسط ِ جور و جهل
پا به پای  قاتلان، گامی  مُصمّم  داشتیم 

تا زبیخ و بُن براندازیم  نسلِ  عشق را
لشگری جرّار و خون‌ریز و مُنظّم داشتیم

هرگز از انسانیت‌مان غم  به  دل راهی نیافت
گر غمی‌مان بود، از اسلامیت  غم  داشتیم

کینۀ صدساله‌ مان برسینه،  نیشی داشت صعب
شُکر، کز خونِ  جوانان، نوش  و مرهم داشتیم

مرجعِ  روحانیت  بودیم  و «منصوب  خدا»
تکیه بر ظلم  و نصیب  از اسمِ اعظم  داشتیم 

--------------------
پانوشت:
این شعر با دیدن دوبیت زیر از شاعر جوانی به نام محمد رضا طاهری سروده شد 
...................................
عشق را در قلبمان با کینه توام داشتیم
از علی گفتیم و در خود ابن ملجم داشتیم
نانمان چون با کباب دین و تقوا چرب شد
رستگاری را برای خود مسلّم داشتیم

*در این بیت اشاره به بیداد و بی عدالتی امویان در روزگار تاخت و تاز آنها بر ایران(کشورجم) رفته است