ایرانیان در مالزی، دو چهره متفاوت
سودجویی گروهی از ایرانیان قاچاقچی «شیشه» در مالزی، کار را به آنجا کشانده که در فرودگاههای این کشور، ایرانیها را بیشتر از هر ملیت دیگری جستجو میکنند..و بیگناهانی به خاطر سودجویی این عده، در زندان هستند.
چه علتی موجب شده ایرانیان زیادی در مالزی به تولید ماده مخدر «شیشه» و راه اندازی و تجهیز لابراتوارهای مربوط به این ماده مخدر، مشغول شوند. در ابتدا میبایست بافت جمعیتی مالزی را شناخت.
تازه ازدواج کردهاند و برای گذران ماه عسل خود سفر به کشور مالزی که از ایرانیان در بدو ورود ویزا طلب نمیکند را انتخاب کردهاند، مراحل آخرین بدرقه در جریان است، خواهر داماد در آخرین لحظه به سمت برادرش میرود و زنی را که همراه دارد به او نشان داده و میگوید: «سیروس جان ببین اگه میتونی به این خانم کمک کن.»
زن، حدودا ۳۰ ساله با چشمانی ملتمس و نگران، از خود میگوید که برادرش در مالزی دانشجوست و پدرش که به تازگی به آنجا رفته تا به برادرش سر بزند؛ بیماری گوارشیاش عود کرده و بشدت نیازمند داروهایی است که او به همراه خود دارد. زن از گرانی دارو در مالزی سخن گفته و مینالد از هزینه تحصیل برادرش که خانواده به زور میتوانند آن را تهیه کنند و به همین دلیل امکان آن نیست که پدر در آنجا به دکتر و درمان مراجعه کند و از آنها ملتمسانه میخواهد که این بسته دارویی را که شامل چندین قرص و کپسول است با خود به مالزی برده و در مقصد، برادرش با آنها تماس میگیرد و هر جا که باشند میآید و بسته را از آنها تحویل خواهد گرفت.
ماجرا این است، هم وطنی از آنها برای کمک به هم وطنی دیگر در کشوری غریب تقاضای کمک دارد آن هم برای پدری که فرزندی دانشجو دارد و به سختی خرج تحصیل فرزند را پس بر میآید، داماد نگاهی به همسرش میکند، عروس خانم دست مرد را میفشرد که کمکی کند و تقاضای زن را قبول کند، چشمان زن دارو بدست، برقی میزند و بسته دارو را به آنها تحویل میدهد و سپاسگویان و تشکرکنان شماره تلفن آنها را گرفته و شماره تلفن برادرش را در کوالالامپور به دست عروس خانم میدهد، هواپیما در انتظار پرواز است، خانواده با دلی خوش از ازدواج فرزندانشان به امید دیدار مجدد فرودگاه را ترک میکنند، دیداری که تا هنوز هم امکان تجدید نیافته است.
زوجی که با هزار امید و آرزو در ابتدای زندگی شان و به قصد ایجاد خاطرهای دلانگیز سفری را تدارک دیده بودند مدتهاست که جدای از همدیگر در زندان، دوره محکومیت خود را میگذرانند، محکومیتی که با پیگیری و خرج هزینه بسیار توسط خانواده و استخدام وکیل از حکم اعدام به ۱۵ سال زندان تقلیل یافته است.
رواج پدیده قاچاق و خرید و فروش مواد مخدر در ایران حدیثی دارد بس مکرر، بصورت قطعی در سالهای اخیر و با توجه به ناکار آمدی اقتصاد، افول تولید و وفور واردات، موج بیکاری در بین جوانان ایرانی بخصوص پس از اتفاقات ۵۷ فزونی یافته است. بارها در خبرها خوانده و شنیدهایم که حتی از کودکان نیز برای جاسازی و یا جابجایی مواد مخدر استفاده میشود. در سالهای اول جنگ، موج مهاجرت نیروی کار ایرانی به کشورهای خارجی و به ویژه ژاپن آغاز شد، جوانی که در کشورش امکان و یا فضایی برای اشتغال محیا نمیدید تحت فشار روز افزون مشکلات زندگی دست به هر دستاویزی برای نجات خود میزد.
بازار کار ژاپن در ابتدا پذیرای ایرانیان بود اما کمکم به دلیل بروز انواع بزه در مراکزی که برخی ایرانیان مشغول بکار بودند این اقبال از آنها روی برگرداند. با گذر زمان و بیشتر عقب ماندن جوان ایرانی از زندگی و مسیر آن، بواسطه حضور حکومتی بیکفایت و خودرای در امور اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، اندیشه او به سمت کسب درآمدی افزونتر از فرصت حضور در خارج از کشور، و به دنبال آن جبران این عقب ماندگی جلب شد. ایرانیها در ژاپن به سوی گروههای گنگستری و توزیع و خرید و فروش مواد مخدر جذب شدند، میزان این گستردگی به حدی شد که نظر جامعه و بازار کار ژاپن نسبت به ایرانیان تغییر پیدا کرد و با گذر زمان و بسته شدن شرایط جذب نیروی کار ایرانی، تعدد سفر به ژاپن نیز کاهش یافت و به آرامی متوقف شد.
کشور مالزی از نظر جغرافیایی در شاهراه ارتباط دریایی مابین آسیای شرقی شامل کشورهای چین، ژاپن، کره جنوبی و هنگ کنگ، با هند و خاورمیانه و سپس اروپا و کرانه شرقی آمریکا، قرار گرفته است، همین موقعیت سبب شده است که اکثر موسسات مالی و اقتصادی معتبر دنیا در این کشور شعبه داشته باشند و گردش مالی و پولی چشمگیری را برای این سرزمین رقم بزنند.
نزدیکی مرزی با کشورهای تایلند، اندونزی، میانمار و کمی دورتر لائوس و هندوستان، و دارا بودن اقتصادی پویا با جذب سرمایه زیاد، باعث شده است سیل مهاجرین چه بصورت قانونی و یا بیشتر، بصورت غیر قانونی از این کشورها و بخصوص اندونزی، میانمار و بنگلادش، به مالزی سرازیر شود، طبیعتا حضور چنین جمعیتی که بهصورت مشخص وضعیت اقتصادی و فرهنگی مناسبی نیز ندارند و عموما در جستجوی کار به مالزی وارد شدهاند، بستری مناسب را برای فعالیتهای غیرقانونی و بخصوص توزیع و مصرف موادمخدر محیا میسازد.
نگارنده در این گفتار صرفا نه در پی آمار بلکه پیگیر است چه علتی موجب شده ایرانیان زیادی در مالزی به تولید ماده مخدر «شیشه» و راهاندازی و تجهیز لابراتوارهای مربوط به این ماده مخدر، مشغول شوند.
در ابتدا میبایست بافت جمعیتی مالزی را شناخت، سه اصلیت نژادی/ مالایی ۶۲ درصد/ چینی ۲۶ درصد/و هندی ۱۲ درصد، هرم اجتماعی کشور را تشکیل دادهاند. از این میان مالاییها همه مسلمان و چینی و هندیتبارها دارای ادیانی مانند بودیسم، تائوئیسم، هندو، مسیحیت و... میباشند. واقعیت این است هر سه نژاد ساکن در مالزی در ابتدا به ایرانیان مهاجر علاقهمند بودهاند که بیشک در حال حاضر این گونه نیست. اکثریت مالایی مسلمان به واسطه تلقی همراه تساهل و تسامح از اسلام، ایرانیان را بعنوان مسلمان پذیرفته بودند.
به شکل سنتی، کلیه مشاغل کشوری و لشکری در اختیار مالایی تبارها، فعالیتهای اقتصادی از نوع صادرات و واردات، سرمایهگذاریها و مبادلات مالی در دستان چینیتبارها و کارهای خدماتی و سرویسدهی بر عهده هندی تباران است.
ایرانیان در ابتدا موفق به کسب مجوزهای مختلفی در زمینههای اقتصادی و ثبت شرکت و آغاز به کارهای مالی شدند. در این رابطه البته باید متذکر شد که رابطه سیاسی ما بین دو کشور جمهوری اسلامی ایران و مالزی در مجموع در سطح مناسبی است که بر توسعه این روند نیز موثر بوده است، بر خلاف ژاپن، در مالزی ایرانیها به جهت کار وارد نشدند بلکه دلیل اصلی تحصیل در دانشگاههای این کشور بود. حضور جوانان خوشرو و خوشصحبت ایرانی و موفقیت در تحصیل و کسب جوایز و امتیازات مختلف بینالمللی که برای دانشگاههای مالزی نیز کسب اعتبار جهانی میکرد باعث شد نام ایران و ایرانی، اعتبار خاصی در میان جامعه پیدا کند. همین اعتماد اما، موجی از سو استفادهها از طرف طیفی از ایرانیان را سبب شد.
با شروع و آغاز به کار دولت احمدینژاد و رکود همهگیر اقتصاد در ایران، بازار مواد مخدر در ابتدا در کشور رونق زیادی پیدا کرد اما پس از مدتی بدلیل اشباع بازار و بقول معروف زیاد شدن دست، سوداگران این رشته در پی یافتن بازارهای جدیدی برای کالای خود شدند، از طرفی موج بیکاری بیسابقه در بین جوانان، زمینه را برای جذب نیروی جدید در این سودای شوم، محیا میساخت، «هوش ایرانی» در جهت منفی شروع به فعالیت کرد، گسترش بازار در وسعت بین المللی و کسب درآمدهای ارزی، فعالین امر تولید و قاچاق مواد مخدر و بخصوص شیشه (که براحتی ساخته و استحصال میشود) در داخل کشور را متوجه فرصتهای بیرونی ساخت و اولین کشوری که با توجه به عدم نیاز به ویزا میتوان به آن سفر کرد و ساکن شد مالزی بود و از اتفاق بدلیل حضور خیل مهاجرین از کشورهایی به مانند بنگلادش و میانمار که در قبل گفته شد بازاری دست نخورده و بکر مینمود.
سعید ( نام مستعار) فردی است که در مالزی به دلیل جابجایی مواد مخدر دستگیر و زندانی شده است و اینک پس از گذراندن دوره زندان، آزاد شده و میبایست خاک مالزی را ترک کند. او میگوید: «در ابتدا نه پلیس و نه مردم به هیچ عنوان به ما شک نمیکردند، ما عموما لابراتوارهای مان را در مناطق مرفه نشین شهر و در آپارتمان های شیک و مجهز، برپا میکردیم و کلیه جابجاییها را از همان مکان انجام میدادیم، مواد اولیه و متآمفتامین را به همراه مسافران از ایران وارد میکردیم، در فرودگاهها زیاد به مسافرین ایرانی گیر نمیدادند، برای جابجایی در سطح شهر نیز پلیس شاید اگر به یک افغان و یا بنگلادشی مشکوک میشد، او را بازرسی میکرد اما به ما کاری نداشتند.»
مشخص است، فضایی که با تلاش و کوشش جمع دانشجویان ایرانی و افرادی که برای زندگی در محیطی آزادتر، نسبت به ایران، مهاجرت کرده بودند و ساخته بودند ظرف چندین ماه بکلی نابود شد، تجارت فوق العاده پرسودتر مواد مخدر در مالزی نسبت به ایران، جمع زیادی از تبهکاران داخلی را به این سو کشاند، بر سر شاهراه ارتباط دریایی بودن این کشور، باعث شد که تولیدات افیونی کارتلهای شکل گرفته با مشارکت مافیای ایرانی و مافیای مواد مخدر شرق آسیا، منافع پر سودی ایجاد کند که در این میان زندانی شدن چند رابط و یا اعدام چندین نفر، جایگاه و محلی از اعراب نداشته باشد و ندارد.
کمکم اما اقبال مالزیاییها نسبت به ایرانیان برگشت، در تمامی خبرگزاریها و سایتها و شبکههای دیداری و شنیداری، گزارشهایی پخش میشود که تذکر میدهد در ارتباط با ایرانیها دقت داشته باشید. اکثریت ایرانیان ساکن در مالزی از این شرایط در عذاب هستند و عامل را سودجویی عدهای اندک از هموطنان میدانند.
نمیتوان نقش نظام جمهوری اسلامی و شرایط زندگی را که باعث میشود گروهی برای کسب ریالی بیشتر در دام قاچاقچیان حرفهای مواد مخدر میافتند، نادیده گرفت.
اینک، در فرودگاههای مالزی ایرانیها را بیشتر از هر ملیت دیگری وارسی و جستجو میکنند، حتی کودکان جستجوی کامل بدنی میشوند.
مجید، جوانی دانشجو و ایرانی در مالزی است، او میگوید: «هر هفته در دانشگاه وقتی خبرهای دستگیری یک، یا گروهی از ایرانی را میشنوم، میبایست پاسخگوی نگاه سنگین همکلاسیهایم باشم، بارها در جمعهای مختلف سعی کردهام که توضیح دهم و یا توجیه کنم که کسانی که این کارها را میکنند از اکثریت جامعه ما نیستند و هر جامعهای گنگ دارد، از تاریخ ایران و گذشته و فرهنگش میگویم اما جالب است که بیشتر دوستان مالزیایی من اینها را میدانند اما صریح هم میگویند که مردم شما از فرهنگ اصیلشان دارند دور میشوند و این دیگر نه تقصیر از دولت شما که از خود مردم شماست، برایشان از فشارهایی که بر مردم است میگویم اما نمیپذیرند، جالب بود روزی دوستی به من گفت تو که میگویی مردم ما از دولت ما جدا هستند و عامل این همه ایجاد قاچاق و قاچاقچی و تخریب فرهنگی ملت، دولت شماست پس اینها که بودند که در تایید دولت شما رفتند و با این حجم رای دادند؟ میدانستم که هر چه بگویم دوستم قبول نخواهد کرد ناچار به او گفتم برایت توضیح خواهم داد در اولین فرصت ، الان باید بروم سر کلاس.»
هر ماه تعداد بیشتری ایرانی در مالزی به جرم ارتباط با این تجارت پرسود دستگیر میشوند.
واقعیت آن است که حتی خود ایرانیهای ساکن در مالزی هم از ارتباط با آن دسته از هموطنانی که از گذشته و سابقهشان اطلاع کافی ندارند پرهیز میکنند، جامعه ایرانی در مالزی دارد روز به روز به انزوای بیشتری کشیده میشود و جمعهای ایرانیان، کوچکتر و محدودتر.