سه‌شنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۲

به یاد ۱۷ دی ۱۳۱۴ روزی که رضا شاه با کشف حجاب از زنان، مردان را نیز از عبا و لباده به در آورد

به مناسبت سالگرد ۱۷ دی ۱۳۱۴ روز آزادی زنان ایران از قید حجاب

سال قبل در چنین روزهائی به همراه دوستی به کازابلانکا در مراکش سفری چند روزه داشتیم. در حین قدم زدن در بازار آن شهر تاریخی و صحبت با مردمان مهربان آن، به ناگاه زنی محجبه از دوستم که زبان فرانسه را به خوبی صحبت می‌کرد پرسید: ” راستی چطور توانستند شماها را به زیر حجاب برند؟” دوست من با تعحب با او نگاه کرد و گفت “شما که خودت حجاب داری چرا این سوال را می‌کنی؟” آن زن با قاطعیت گفت: “این انتخاب خود من است و کسی به من فرمان پوشیدن آن را نداده است.”
این سوال و جواب کوتاه مرا در برابر این پرسش قرار داد که به راستی چگونه بود که در یک زمان به اجبار از سر ما زنان حجاب برداشتند و چند دهه بعد باز هم به اجبار ما را به زیر حجاب بردند؟ چرا برای حکومت‌هائی از نوع کشورهائی نظیر کشور ما مسئله پوشش زنان  این همه از اهمیت برخوردار است؟ چرا جمهوری اسلامی‌ایران دغدغه بزرگش نوع پوشش زنان است و چرا ما زنان نتوانسته‌ایم از ابتدائی‌ترین حق خود که همانا حق استفاده از نوع پوشش است دفاع کنیم؟

 نگاهی تاریخی به مسئله حجاب در ایران، ما را به زمانی باز می‌گرداند که طاهره قره العین در حدود ۱۶۰ سال پیش حجاب از سر برداشت و با این عمل خارق‌العاده که شاید هنوز هم انگیزه و اهمیت آن مورد بررسی کامل قرار نگرفته است حتا پیروان خود را هراسان و بهت‌زده کرد. تا آن زمان کسی هرگز زنی را بدون روبنده در انظار عمومی‌ندیده بود. نگارنده از اینکه آیا این عمل طاهره حرکتی نمادین بود که هرگز تکرار نشد، یا او توانست باز هم بدون حجاب در انظار عمومی‌حاضر شود، آگاهی ندارد.
پس از گذشت چندین دهه‌ از زندگی کوتاه و قتل فجیع طاهره، در دوران انقلاب مشروطیت که موج تجددخواهی و افکار مدرن مانند رگه‌های جویبار، آرام آرام به ایران راه یافتند زنان و مردانی سر برآوردند که خواهان برابری زنان در بسیاری عرصه‌ها از جمله آموزش و پرورش شدند اما مسئله حجاب در آن دوران دیگر مطرح نبود.
رضاشاه هنگامی‌که زمام امور کشور را در دست گرفت و سلطنت پهلوی را تاسیس کرد رویای کشوری را در سرمی‌پروراند که در آن زنان برای خود جایگاهی داشته باشند. اگر از این بگذریم که رضاه شاه چگونه بر سر کار آمد و با چه شیوه‌ای مملکت‌داری را آغاز کرد، واقعیت این است که وی در مدتی کوتاه توانست از ایران چند پاره و در حال فروپاشی، کشوری یک پارچه بسازد که دارای همه ابزار نوین کشورداری شده بود. اما شاید مهم‌ترین عمل تاریخی و یگانه رضاشاه ایستادگی او در برابر علمای دین آن زمان بود که با قدرت تمام علیه هرگونه حقی برای زنان در همه حوزه‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مخالف بودند. رضاشاه نه تنها چادر و روبنده از سر زنان برداشت بلکه بر مردان نیز لباس اروپائی پوشاند و آنها را از عبا و لباده بیرون آورد.
تا آن زمان، یعنی  پس ازانقلاب مشروطیت و اوایل روی کار آمدن رضاشاه زنان آزادی‌خواه با انتشار نشریات و تاسیس محافل زنانه تلاش در جهت آگاهی‌رسانی و آموزش زنان در محدوده شهرهای بزرگی همچون تهران و اصفهان داشتند. اما هر زمان که این زنان برای گسترش آگاهی پا از محدوده‌ای بیرون می‌گذاشتند، با سرکوب از سوی چماقداران علما و متحجرین روبرو می‌شدند و مسئله آموزش دادن به دختران و زنان در حوزه  بسیار محدودی باقی می‌ماند.
 رضاشاه با درایت خاص خود دریافت که بدون حضور زنان در عرصه‌های عمومی‌نمی‌توان کشوری نوین برپا کرد و برای همین بود که برنامه حضور زنان را ابتدا با تبلیغ و تشویق  آغاز کرد و زمانی که دریافت باید با مسئله حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی به شکلی قاطع‌تربر خورد شود، روز ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ روز رسمی‌کشف حجاب اعلام شد. رضاشاه با بردن زنان خانواده خود بدون حجاب به یک مراسم رسمی، و با صدور فرمان کشف حجاب که با دستورالعمل دولتی به همه استانداران و مقامات دولتی همراه بود دستور داد تا آن مقامات نیز  به همراه همسرانشان در مراسم حضور یابند. طبق اسناد رسمی، با فرمان کشف حجاب، برخی از افراد نیروهای انتظامی‌یا همسران خود را مطلقه کردند و یا از کار خود استعفا دادند تا «ننگ» آوردن «ناموس» خود را به ملاء عام بر دوش نکشند. در برخی شهرها زنان بسیاری تا مدتی پا از خانه بیرون نمی‌گذاشتند تا مبادا ماموران دولت چادر و چاقچور از سر آنان بردارند. .
موج حجاب‌برداری و کشف حجاب با تاسیس مدارس دخترانه و تربیت آموزگاران زن همراه بود و شاید به مدت ۲ سال به شدت ادامه یافت و کم کم فروکش کرد. در طول این سال‌ها زنان و مردان بسیاری به جمع متجددان پیوستند و دختران خود را به مدرسه فرستادند و همزمان زنان به ادارات و دانشگاه‌ها راه یافتند و به تدریج برخی دوباره به زیر حجاب رفتند و برخی نیز از آن برای همیشه روی برگرداندند.
پس از فروکش کردن موج کشف حجاب، روبنده و چادر و چاقچور آنگونه که پیش از آن رواج داشت، هرگز دیگر به ایران بازنگشت. این در حالی بود که برخی زنان در بیرون با چادر معمولی رفت و آمد می‌کردند اما در مدرسه و محل کار آن را از سر برمی‌داشتند، برخی آن را به کلی کنار گذاشتند و به ویژه در شهرهای بزرگ بدون حجاب به زندگی ادامه دادند .
نسل‌های بعد از دوران کشف حجاب دیگر برایشان مسئله‌ای به نام حجاب مطرح نبود و جامعه پس از یک دوره کوتاه کشاکش به نوعی توازن آرام رسیده بود که در آن براساس زیربنای فرهنگی خانواده‌ها پوشش زنان، البته نه الزاما اختیاری و توسط خود زنان، تعیین می‌شد. در خانواده‌های مذهبی و سنتی، زنان همچنان در پوشش حجاب باقی ماندند. این بدان معنی بود که این زنان از برخی امتیازات خاص جامعه رو به پیشرفت ایران همچون تحصیلات عالی و کار در ادارات نیز محروم می‌شدند چرا که از سوی خانواده خود اجازه نداشتند بدون حجاب در فضاهای عمومی‌حضور یابند.
 کشف حجاب بطور کلی در محدوده شهرها باقی ماند زیرا که زنان روستاهای ایران و عشایر که در آن زمان اکثریت زنان را در بر میگرفتند به این بازی وارد نشدند. آنان همانند همیشه با پوشش‌های منطبق با شرایط اقلیمی‌که در آن زیست میکردند به زندگی ادامه دادند.     
در دوران پیش از انقلاب و در اوج‌گیری درگیری‌های اجتماعی آن دوران از آیت الله خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی‌ در این مورد سوالاتی شده بود که او نیز با زیرکی پاسخ‌هائی گنگ داد. هزاران هزار زنانی که در آن دوران در ایران به راحتی و بدون حجاب و پوشش خاص به کار و آموزش اشتغال داشتند در وهمناک‌ترین خواب‌های خود نیز اجباری شدن پوشش و به زیر حجاب رفتن را در تصور نداشتند. با آمدن خمینی به ایران و آغاز شکل‌گیری نظام جدید، در همان نخستین ماه، اولین دستور العمل رسمی‌در مورد رعایت حجاب و پوشش اسلامی‌صادر شد که با واکنش اعتراضی هزاران زن در سرتاسر ایران روبرو شد و آیت‌الله خمینی مجبور شد خواسته خود را پس بگیرد تا در زمان مناسب آن و پس از تثبیت پایه‌های نظام و حکومت  اسلامی‌آن را به اجرا در آورد.
کم کم در یک برنامه سازمان‌دهی شده، هزاران زن از کار برکنار و خانه نشین شدند و بسیاری از حقوق به دست آمده‌شان را از دست دادند و تقریبا پس از دو سال نیز حجاب اجباری زنان نخست در ادارات و آموزشگاه‌های دولتی و آنگاه به طور سراسری بر جامعه تحمیل شد.  جدال بر سر مسئله حجاب تا به امروز هرگز برای لحظه‌ای قطع نشده است. در این میان باید اذعان کرد که تنها گروهی که از مسئله حجاب استفاده بردند زنان خانواده‌های مذهبی بودند که توانستند در سایه حجاب همگانی از پستوها بیرون آمده و به تحصیل و کار بپردازند و در حکومت اسلامی‌صاحب مقام و منزلتی شوند اگرچه بسیاری از آنان نیز پس از چندی به جرگه مخالفان حجاب اجباری پیوستند. این در حالی بود که در ازای چنین حضوری، بسیاری از زنان کارشناس و تحصیل‌کرده از صحنه‌های اجتماعی حذف شدند.
اگر رضا شاه به این نتیجه رسیده بود که تنها راه ورود زنان به حوزه اجتماعی آن است که از زیر روبنده بیرون آیند و حجاب از سر بردارند، در انقلاب اسلامی‌اما زنان به نمادی از این انقلاب مبدل شدند. یعنی به نظر می‌آمد که در واقع “تن ما زنان” از همان اوایل انقلاب دیگر از آن  ما نبود که بر آن هرچه می‌خواستیم بپوشانیم و یا با آن هر آنچه مایل بودیم، بکنیم. “تن ما” به نماد سیاسی بدل شد که همواره در معادلات قدرت نقش مهمی‌بازی کرده و می‌کند.
زنان در تمامی‌طول حکومت اسلامی‌تا به امروز با مسئله حق انتخاب پوشش در جنگ و گریز بوده‌اند. اگر رضاشاه تنها به مدت ۲ سال با مسئله کشف حجاب خود را درگیر کرد و پس از آن با واگذاری کار زنان به خود زنان، جامعه نیز با آن تطبیق یافت، اما جمهوری اسلامی‌در ایران هرگز برای لحظه‌ای زنان را به حال خود نگذاشت تا خود برای خود تصمیم بگیرند و زنان نیز جمهوری اسلامی‌را هرگز به حال خود نگذاشتند تا هر آنچه می‌خواهد بر آنها تحمیل کند.  درواقع میزان خسارتی که رژیم اسلامی‌بابت پرچمداری زنان از مال و جان مردم خرج کرده‌ است از بودجه مملکتی بسیار فراتر رفته و شیوه برخورد با زنان شرم‌آورتر از همه هزینه‌های مالی بوده است.
از همان اوایل انقلاب با پروراندن گروه‌های فشار، گشت‌های ثارالله، بسیجیان زن و مرد، زهرا خانم‌های رنگارنگ، چاقوکشان حزب‌الله و سنگ پرانان معلوم الحال، تا فتواهای جوراجور و صدها خطبه  تهدید و ارعاب  در نمازهای جمعه و بخشنامه‌ها و آئین‌نامه‌های رنگارنگ  وایجاد دستگاه‌های عریض و طویل اداری و به بازار اوردن ده‌ها متخصص آسیب شناسی فرهنگی که همه مسایل بدیهی اجتماعی را به گردن زنان بیاندازند و پروراندن متخصصان امر قضا و پلیس و نیروی انتظامی‌و صدورحکم‌های بی‌پایه درباره دلایل ایجاد زمین لرزه و بلایای آسمانی و زمینی، حق انسانی زنان در انتخاب پوشش را لگدمال کردند که هیچ، حجاب اجباری را به عنوان نماد مملکتی در آورده‌اند که حتا غیرمسلمانان و  غیرایرانیان نیز باید آن را رعایت کنند.
 واقعیت این است که اگر امروز زنان را به حال خود گذارند تا آنها با پوشش انتخابی خود در حوزه‌های اجتماعی حاضر شوند، دیگر از نظامی‌که نام جمهوری و  اسلامی‌را یدک می‌کشد نشانی باقی نخواهد ماند زیرا آن بخشی از رژیم هم که به حجاب و زنان مربوط نمی‌شود، زیر فسادهای مالی و فقر و فحشای دولتی و بی اعتباری بین‌المللی از هم فرو می‌پاشد.
باید که در روز ۱۷ دی‌ماه یاد رضاشاه را گرامی‌داشت که با هدف بیرون آوردن زنان از سیاهی قرون و اعصار گذشته فرمان کشف حجاب را صادر کرد و بعد هم آنان را به حال خود واگذارد تا به رای خود در مورد نوع پوشش خویش تصمیم بگیرند. به یاد بیاوریم که اکنون در عصری زندگی می‌کنیم که حقوق بشر به عنوان امری همیشگی و غیر قابل تفکیک برای همه انسان‌ها و از سوی همه کشورها به رسمیت شناخته شده است. جای آن دارد که زنان ایران نیز باز هم مانند همیشه برای بازگرداندن حق پوشش که از اولین حقوق انسانی آنان است از پای ننشینند و از هیچ گامی‌فروگذار نکنند تا “حق بر تن” خویشتن را باز یابند.

(روحی شفیعی)