جمعه، دی ۱۳، ۱۳۹۲

خودفروشان که وطن‌تان کالاست / بفروشید که وقتش حالاست

بفروشید که زین بی‌شرفی / آخوری جور شود با علفی

خودفروشان که به بازار درید
بسته‌بندی شده‌ای معتبرید

بفروشید که قیمت بالاست
خوش‌ترین وقت تجارت حالاست


بفروشید که بازار خوش است
مُشتری خوب و خریدار خوش است
                                                         
دولت شاه نجف دارد شیخ
پول یامُفت به کف دارد شیخ

نفت و گاز و مِس و سُرب و زر و سیم
هست ارث پدرش زیر گلیم

سند کشور ما در کف اوست
هدیه‌ی  مادرِ  مُستضعف اوست

خودفروشان، دَمی اندیشه کنید
فصل بیع است، شِرا* پیشه کنید

قلم و خامه اگر مرغوب است
طالبش ظلم و بهایش خوب است

گر رَسن‌باز و نمایش‌سازید
جنس خود را به میان اندازید

سینما گر ثمر  فکر شماست
بر منابر همه شب ذکر شماست

بفروشید، خریدار آنجاست
پیش پاتان سر و دستار آنجاست

شعر اگر می‌چکد از حنجره‌تان
پنجه می‌ساید بر پنجره‌تان

اندکی باده به جام افزایید
سُس ایمان به کلام افزایید

بسُرایید و به بازار برید
بهر اوراق بهادار برید

بفروشید که زین بی‌شرفی
آخوری جور شود با علفی

خودفروشان که وطن‌تان کالاست
بفروشید که وقتش حالاست

شعر طنز سیاسی م. سحر