پیامبران باهنر( اولوالعزم) یا پیامبران بی هنر (۱۲۴۰۰۰)
نوح
ما در زمانی زیست می کنیم که به همت آزاد مردان دلیر و شجاع که در برخی موارد جان خویش را بر سر هدف نهادند بسیاری از مسائل مبهم علمی برای انسانها حل شده و با پیشرفت علم، دانش و تکنولوژی انسان توانست به پاسخ خیلی از سئوالات و آرزوهای خود که قرنها برایش دست نیافتنی مینمود برسد اما
در زمینه دین به دلیل پافشاری دکانداران و بسط دهندگان خرافه و جهل که حیات خویش را در بقاء دین میدانند و همراهی کردن برخی از دارندگان ثروت، قدرت و سیاست و یا مماشات برخی دیگر از این دست با ایشان باعث شده تا در چنین عصری اما شاهد فجایع اسفباری در رابطه با دین باشیم! آیا این اعمال وحشی گری نشان از این دارد که بشر امروز در حال گذر از مقوله ای به اسم دین است؟ باید گفت مسلما آری و بسیاری از متفکران و صاحب نظران پیش بینی کرده اند که حداکثر تا پنجاه سال آینده و به یٌمن پیشرفت سریع علم، جامعه بشری خود را از شر دین و خدایان ساختگی آن رها خواهد کرد و برای همیشه آنرا به تاریخ می سپارد. اما تا چه حد این پیش بینی ها درست از آب در آید و یا اینکه زالو صفتان کهنه کار کنار کشیده و در راه یکی از پیشرفتهای مهم و تاریخی بشر سنگ اندازی نکنند! خود اما و اگر بسیار دارد. همانگونه که در این فیلم شاهد آن هستیم، شخصی(Dynamo) که با کمک از تکنولوژی روز و استفاده از قدرتهای طبیعی که در هر انسانی وجود دارد (سرعت عمل، تمرکز، انرژی درونی، حواس و البته استفاده از نادانی طرف مقابل) و البته فقط برخی آنرا به شایستگی پرورش می دهند و در اختیار اهداف خود قرار می دهند و برخی دیگر حتی از فکر کردن در خصوص اینکه می تواند این شایستگی ها نیز در خودشان وجود داشته باشد عاجز و ناتوان هستند! این همان نقطه ای است که دین و دکاندارانش هزاران سال است که از آن سوءاستفاده کرده اند. اندکی تامل در رفتار، اعمال و ظاهر این شخص به ناگاه شما را درگیر این مسئله می کند که با وجود اینکه ما به این اشخاص می گوییم شعبده باز و می دانیم که در کارشان حیله و مکر نهفته است اما اگر خود این شخص بخواهد و همانگونه که در این فیلم شاهدش هستیم در همان منطقه ای که سفر نموده (هندوستان) چند صباحی زندگی کند و به کارش با ترویج نوعی ایدئولوژی بسط و گسترش دهد، چندان زمانی هم نباید انتظار بکشد و هستند افراد سادلوح بی شماری که دورش جمع شده و خوب آنوقت مسلما اشخاصی هم هستند که با نزدیک دانستن خویش به این شخص برای خود جایگاهی برتر از سایرین کسب نموده و همین اشخاص هستند که در پس از مرگ این شخص دکانداران بلامنازع ایدئولوژی ارائه شده توسط او می باشند و برای اینکه خود هنر این شخص را ندارند برای نگه داشتن مردم بر این باور و دوشیدن ایشان به انواع دروغها و حیله ها متوسل می شوند و البته در برخی موارد که قدرتشان مستولی و چیره شد به زور هم متوسل خواهند شد که بشر امثال آنرا در طول تاریخ زیاد به چشم دیده و تازیانه آنرا بر دوش خویش حس کرده است.
همانطور که می دانید در کشوری مثل هندوستان دهها و بلکه صدها دین مختلف وجود دارد و البته هر کدام از آنها هم مریدان و پیروان خود را دارد و اگر سیاست اجازه دهد همگی آنها با آرامش و صلح در کنار هم زندگی می کنند و آمدن یک دین دیگر چندان برای ایشان تازگی ندارد اما در نقاط دیگر دنیا کمتر چنین گذشت و همزیستی بین ادیان دیده می شود خصوصا در منطقه خاورمیانه که مهد ادیان ابراهیمی نامیده می شود. یادی کردیم از ادیان ابراهیمی بهتر است با گذری به عمق چند هزار ساله در تونل تاریک و پیچ در پیچ تاریخ این دسته از ادیان، نگاهی امروزی داشته باشیم بر رفتار و عملکرد انسانهای باهوش و زیرکی که در دوران خویش مردم ایشان را پیامبر می نامیدند و ما آنها را شعبده بازانی مبتدی با عملکردی نسبتا ضعیف که تنها در مرحله ای از زمان بخت یارشان بود و خوب مسلما ایشان یا پیروانشان هم از فرصت به دست آمده نهایت استفاده یا بهتر بگویم سوءاستفاده را بردند و به دلیل بسته نگاه داشتن فضا و ندادن اجازه به رشد اندیشه های دیگر تا کنون نیز عمر خود را تثبیت نموده و یکه تاز میدان بوده اند. همانطور که هم اکنون شما این مطالب را می خوانید ده ها و شاید صدها نفر از مدعیان امروزی پیامبری در زندانها و شکنجه گاههای رژیم مذهبی و دیکتاتور کشورمان روزگار سپری می کنند.
اما به آورندگان ادیان ابراهیمی بپردازیم و از اولین آنها یعنی نوح شروع کنیم:
آمده است که نوح در ۳۹۰۰ سال قبل از میلاد می زیسته و به حساب امروزی خودمان یعنی ۵۹۱۵ سال قبل، «یادمان نرود که پیشینه تاریخی تپه سیلک در کاشان خودمان به هفت هزار سال می رسد و البته اکنون که با کشف تمدن در شهر سوخته، تمدن شهر نشینی ایرانی به ۱۰۰۰۰ سال قبل باز می گردد! بله ده هزار سال! نمی دانم با قضیه طوفان نوح در این مسئله چگونه می خواهند برخورد کنند؟!» و این شخص پیامبر چند خصیصه داشته: اول اینکه عمر ایشان طولانی بوده "۹۵۰سال " اینطور که می گویند! و جالب است بدانیم که متوسط عمر انسانها در ۲۰۰۰ سال قبل چیزی حدود ۲۲ سال برآورد می شود در حالی که این حد در برخی مناطق جهان تا امروز به بیش از ۸۲ سال رسیده اما برای انسانهای غارنشین حتی کمتر از این و در حدود ۱۶ سال برآورد می شود، یعنی بشر به تدریج با بهره گیری از کلیه علوم و تکنولوژی و توان توسعه ی خود به این مرحله دست یافته و این اعتقاد برخی که فکر می کنند هرچه به گذشته ها برگردیم عمر بشر طولانی تر بوده کاملا اشتباه و خلاف یافته های علمی است. بر اساس یافته های علمی متوسط عمر انسانها در زمان حیات نوح قطعاً کمتر از امروز بوده است و تصور عمری بالاتر از ۱۰۰ سال در آن روزگار بسیار سخت است و از طرف دیگر مثل امروز نبوده که تقریبا همه انسانهای حاضر روی کره خاکی پذیرفتند که مثلا یک سال ۳۶۵ روز و چهار ساعت یا یک شبانه روز ۲۴ ساعته، "تازه همین چند وقت قبل بود که در آمازون با یک گروه از انسانهای ناشناخته که بصورت اولیه زندگی می کردند برخورد نمودند و مسلما ایشان هم دارای تاریخ و حساب و کتاب مربوط به خود هستند که پس از تحقیقات دانشمندان حتما در چند سال آینده همه از این مطلب باخبر خواهند شد" به هر روی اگر بخواهیم در حال زندگی کنیم و پذیرای یافته های علمی دانشمدان باشیم میتوان نتیجه گیری کرد که قوم و گروهی که نوح جزو آنها بوده همانند خیلی از انسانهای دیگر که در قدیم زیست می کرده اند از کره ماه و چرخش منظم آن برای گاهشماری استفاده نموده اند و چون ما می دانیم که ماه در طی ۲۷ روز و هفت ساعت و ۴۳ دقیقه یک دور کامل به دور زمین می زند پس چندان هم مشکل نیست تا محاسبه کرد عمر مثلا نوح را که چقدر بوده« چیزی در حدود ۷۹ سال خودمان می شود و البته برخی محاسبه کرده اند حدود ۳۹ سال» که مسلما عمری بس طولانی در بین همنوعان خودش در آن روزگار بوده و به همین دلیل است که سینه به سینه و در اذهان به نسل بعدی منتقل گشته تا زمانی که دکانداران دین برای نیل به اهداف خویش به آن پروبالها داده اند و داستانها سرائیده اند. اما دیگر خصیصه ایشان که از همان عمر طولانی او نشأت می گیرد، بزرگ خاندان بودن و حرف شنوایی جوانترهای اقوام بوده که این رسم و رسوم هم اکنون نیز در خیلی از مناطق جهان و چه در کشور خود ما نیز در بین اقوام رعایت می شود و چیز خیلی عجیبی نبوده و نیست که مثلا جوانترها به دلیل طرز فکر و یا به واسطه بروز حسادت ها و اختلافات خانوادگی و قومی و عشیره ای بر بزرگ خویش شوریده و یا از او حساب نبرده و به سخنان او دیگر اهمیتی ندهند و این شخص ایشان را نفرین نماید و یا گوشه گیری پیشه نماید. اما می رسیم به برجسته ترین خصیصه در زندگی این شخص که از طرف دکانداران دین خیلی بزرگ نمایی می شود و آن هم ساخت قایق یا کشتی توسط او در جایی که هیچ آبی وجود نداشته: اولا باید خطاب به آن دسته از ساده لوحان زود باور بگویم که قایق یا کشتی را در خشکی می سازند و نه در آب! بهتر است سری به کارخانه های کشتی سازی بزنند، دوم اینکه تاریخ قایق سازی بشر به ۸۰۰۰ الی ۹۰۰۰ سال قبل می رسد و به احتمال زیاد با پیشرفت علم و کشف های آینده این تاریخ به خیلی عقب تر از این هم خواهد رفت و سوم اینکه تاریخ کشتی سازی مدون بشر و چیزی که تا کنون دانشمدان و کاشفان بر آن دست یافته اند مربوط به مصر و فراعنه بوده که به ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد باز می گردد، پس چیز ناشناخته ای برای بشر آن روزگار نبوده که موسی بخواهد آنرا ارائه دهد، شما را ارجاع می دهم به مطالعه در زمینه تحقیقات تور هایردال (انگلیسی: Thor Heyerdahl؛ زاده ۶ اکتبر ۱۹۱۴ درگذشته ۱۸ آوریل ۲۰۰۲) یک دانشمند و محقق در زمینه مردمنگاری (یکی از مهمترین روشهای پژوهش در مطالعات مردم شناسی است) اهل نروژ و عضو آکادمی نروژی علوم و ادبیات، باستان شناس، نویسنده و ماجراجو که به صورت عملی و با ساخت یک قایق ابتدایی و به سبک سرخپوستان جنوب آمریکا و طی مسیر دریایی بین پرو تا جزایر نزدیک نیوزیلند به جهانیان ثابت کرد که مردم ساکن در این بخش از جهان و استرالیا با مردم سرخپوست جنوب آمریکا از یک ریشه هستند و بشر با کمک قایق این مسیر را در روزگاری حدود ۹۰۰۰ سال قبل طی نموده است! سوم اینکه بروز سیلابهای فصلی خصوصا در مناطق خشک و بیابانی مسئله ای است بسیار رایج و به دلیل خشکی بیش از حد زمین و گرم بودن هوا آب باران امکان نفوذ در زمین را پیدا نمی کند در ضمن در این مناطق پوشش گیاهی نیز بسیار کم و سطحی است پس آب سریع بر روی پوسته زمین در مسیرهای شیب دار روان می شود و برای یک فرد محلی و خصوصا کشاورز کهنه کار پیش بینی چنین شرایطی کار سختی نیست. پدیده ای که این روزها کشور خود ما نیز به آن دچار شده و به دلیل قطع درختان با اندک باران پاییزی سیل خانمان براندازی به راه میافتد. در آخر هم اگر تمام داستان پردازیهای دکانداران دین را در خصوص نوح و ماجرای طوفانش بپذیریم در خصوص حمل کلیه موجودات و حیوانات آنهم از هر گونه یک جفت از آن دروغهای شاخ داری است که در طول تاریخ بشریت تنها از عهده همین دکانداران دین و تزویر بر می آید! به فرض اینکه یک جفت بز و دو عدد مرغ و خروس هم داشته با خود به داخل قایق یا لنچ برده باشد برای رهایی از شر سیل یا همان طوفان !
البته باید اذعان نمود که این شخص دارای استعداد و هنری هم بوده ( ساخت قایق، لنج و یا به قول دکانداران دین : کشتی) و به احتمال زیاد در برهه ای از زندگی خود فرصتی وجود داشته تا آن را از کسی فرا بگیرد حال یا به اجبار یا جور زمانه و یا از طریق اجداد خویش و انتقال حرفه از پدر به پسر و این کار ساده ای نیست، محاسباتی نیاز دارد و فوت وفن مخصوص خود را دارد. پس ما در مورد انسانی صحبت می کنیم که بیش از پنچ هزار سال قبل میزیسته و در محدوده زمانی و مکانی خویش از خصوصیاتی بهره مند بوده که دیگر همنوعانش فاقد آن بوده اند و او توانسته با رفتار،گفتار و عمل خویش، خود را در اذهان ایشان همانند یک سمبل سازد و مردم ساده و عامی هم تبدیل شدند به نقالان داستان او که از طرف بازماندگان و نزدیکانش سینه به سینه بازگو شده بود، حال چه هدفی در پس این داستانسرایی خوابیده بوده همانی است که دکانداران دین و تزویر برای امرار معاش خویش در پی آنند.
اما نکته جالبی که از مرور داستان نوح پیامبر به ذهن من رسید این است که اگر انسان امروزی خود را از شر دین و دین فروشان برای همیشه آزاد نسازد و مثلا در دویست یا سیصد سال آینده انسانهایی که برای زندگی به کرات اطراف (مثلا مریخ) اعزام شده اند برای نسلهای پس از خود داستان یوری گاگاری و یا نیل آرمسترانگ را سرهم بندی می کنند که : او با سفینه ای که به کمک خدایان ساخت توانست نسل انسان و موجودات روی کره خاکی را نجات دهد و به این کره سفر کرد اما فرزند ناخلف او ( خمینی ) با بدان بنشست و توطئه کرد و ...
ایران ما را دچار چنین عزابی نمود.
تا قسمت دیگری از "پیامبران باهنر یا پیامبران بی هنر" شما را به مطالعه و کاووش در بطن خویش دعوت می نمایم.
شاد و پیروز باشید.
ماهستیم...
نوح
در زمینه دین به دلیل پافشاری دکانداران و بسط دهندگان خرافه و جهل که حیات خویش را در بقاء دین میدانند و همراهی کردن برخی از دارندگان ثروت، قدرت و سیاست و یا مماشات برخی دیگر از این دست با ایشان باعث شده تا در چنین عصری اما شاهد فجایع اسفباری در رابطه با دین باشیم! آیا این اعمال وحشی گری نشان از این دارد که بشر امروز در حال گذر از مقوله ای به اسم دین است؟ باید گفت مسلما آری و بسیاری از متفکران و صاحب نظران پیش بینی کرده اند که حداکثر تا پنجاه سال آینده و به یٌمن پیشرفت سریع علم، جامعه بشری خود را از شر دین و خدایان ساختگی آن رها خواهد کرد و برای همیشه آنرا به تاریخ می سپارد. اما تا چه حد این پیش بینی ها درست از آب در آید و یا اینکه زالو صفتان کهنه کار کنار کشیده و در راه یکی از پیشرفتهای مهم و تاریخی بشر سنگ اندازی نکنند! خود اما و اگر بسیار دارد. همانگونه که در این فیلم شاهد آن هستیم، شخصی(Dynamo) که با کمک از تکنولوژی روز و استفاده از قدرتهای طبیعی که در هر انسانی وجود دارد (سرعت عمل، تمرکز، انرژی درونی، حواس و البته استفاده از نادانی طرف مقابل) و البته فقط برخی آنرا به شایستگی پرورش می دهند و در اختیار اهداف خود قرار می دهند و برخی دیگر حتی از فکر کردن در خصوص اینکه می تواند این شایستگی ها نیز در خودشان وجود داشته باشد عاجز و ناتوان هستند! این همان نقطه ای است که دین و دکاندارانش هزاران سال است که از آن سوءاستفاده کرده اند. اندکی تامل در رفتار، اعمال و ظاهر این شخص به ناگاه شما را درگیر این مسئله می کند که با وجود اینکه ما به این اشخاص می گوییم شعبده باز و می دانیم که در کارشان حیله و مکر نهفته است اما اگر خود این شخص بخواهد و همانگونه که در این فیلم شاهدش هستیم در همان منطقه ای که سفر نموده (هندوستان) چند صباحی زندگی کند و به کارش با ترویج نوعی ایدئولوژی بسط و گسترش دهد، چندان زمانی هم نباید انتظار بکشد و هستند افراد سادلوح بی شماری که دورش جمع شده و خوب آنوقت مسلما اشخاصی هم هستند که با نزدیک دانستن خویش به این شخص برای خود جایگاهی برتر از سایرین کسب نموده و همین اشخاص هستند که در پس از مرگ این شخص دکانداران بلامنازع ایدئولوژی ارائه شده توسط او می باشند و برای اینکه خود هنر این شخص را ندارند برای نگه داشتن مردم بر این باور و دوشیدن ایشان به انواع دروغها و حیله ها متوسل می شوند و البته در برخی موارد که قدرتشان مستولی و چیره شد به زور هم متوسل خواهند شد که بشر امثال آنرا در طول تاریخ زیاد به چشم دیده و تازیانه آنرا بر دوش خویش حس کرده است.
همانطور که می دانید در کشوری مثل هندوستان دهها و بلکه صدها دین مختلف وجود دارد و البته هر کدام از آنها هم مریدان و پیروان خود را دارد و اگر سیاست اجازه دهد همگی آنها با آرامش و صلح در کنار هم زندگی می کنند و آمدن یک دین دیگر چندان برای ایشان تازگی ندارد اما در نقاط دیگر دنیا کمتر چنین گذشت و همزیستی بین ادیان دیده می شود خصوصا در منطقه خاورمیانه که مهد ادیان ابراهیمی نامیده می شود. یادی کردیم از ادیان ابراهیمی بهتر است با گذری به عمق چند هزار ساله در تونل تاریک و پیچ در پیچ تاریخ این دسته از ادیان، نگاهی امروزی داشته باشیم بر رفتار و عملکرد انسانهای باهوش و زیرکی که در دوران خویش مردم ایشان را پیامبر می نامیدند و ما آنها را شعبده بازانی مبتدی با عملکردی نسبتا ضعیف که تنها در مرحله ای از زمان بخت یارشان بود و خوب مسلما ایشان یا پیروانشان هم از فرصت به دست آمده نهایت استفاده یا بهتر بگویم سوءاستفاده را بردند و به دلیل بسته نگاه داشتن فضا و ندادن اجازه به رشد اندیشه های دیگر تا کنون نیز عمر خود را تثبیت نموده و یکه تاز میدان بوده اند. همانطور که هم اکنون شما این مطالب را می خوانید ده ها و شاید صدها نفر از مدعیان امروزی پیامبری در زندانها و شکنجه گاههای رژیم مذهبی و دیکتاتور کشورمان روزگار سپری می کنند.
اما به آورندگان ادیان ابراهیمی بپردازیم و از اولین آنها یعنی نوح شروع کنیم:
آمده است که نوح در ۳۹۰۰ سال قبل از میلاد می زیسته و به حساب امروزی خودمان یعنی ۵۹۱۵ سال قبل، «یادمان نرود که پیشینه تاریخی تپه سیلک در کاشان خودمان به هفت هزار سال می رسد و البته اکنون که با کشف تمدن در شهر سوخته، تمدن شهر نشینی ایرانی به ۱۰۰۰۰ سال قبل باز می گردد! بله ده هزار سال! نمی دانم با قضیه طوفان نوح در این مسئله چگونه می خواهند برخورد کنند؟!» و این شخص پیامبر چند خصیصه داشته: اول اینکه عمر ایشان طولانی بوده "۹۵۰سال " اینطور که می گویند! و جالب است بدانیم که متوسط عمر انسانها در ۲۰۰۰ سال قبل چیزی حدود ۲۲ سال برآورد می شود در حالی که این حد در برخی مناطق جهان تا امروز به بیش از ۸۲ سال رسیده اما برای انسانهای غارنشین حتی کمتر از این و در حدود ۱۶ سال برآورد می شود، یعنی بشر به تدریج با بهره گیری از کلیه علوم و تکنولوژی و توان توسعه ی خود به این مرحله دست یافته و این اعتقاد برخی که فکر می کنند هرچه به گذشته ها برگردیم عمر بشر طولانی تر بوده کاملا اشتباه و خلاف یافته های علمی است. بر اساس یافته های علمی متوسط عمر انسانها در زمان حیات نوح قطعاً کمتر از امروز بوده است و تصور عمری بالاتر از ۱۰۰ سال در آن روزگار بسیار سخت است و از طرف دیگر مثل امروز نبوده که تقریبا همه انسانهای حاضر روی کره خاکی پذیرفتند که مثلا یک سال ۳۶۵ روز و چهار ساعت یا یک شبانه روز ۲۴ ساعته، "تازه همین چند وقت قبل بود که در آمازون با یک گروه از انسانهای ناشناخته که بصورت اولیه زندگی می کردند برخورد نمودند و مسلما ایشان هم دارای تاریخ و حساب و کتاب مربوط به خود هستند که پس از تحقیقات دانشمندان حتما در چند سال آینده همه از این مطلب باخبر خواهند شد" به هر روی اگر بخواهیم در حال زندگی کنیم و پذیرای یافته های علمی دانشمدان باشیم میتوان نتیجه گیری کرد که قوم و گروهی که نوح جزو آنها بوده همانند خیلی از انسانهای دیگر که در قدیم زیست می کرده اند از کره ماه و چرخش منظم آن برای گاهشماری استفاده نموده اند و چون ما می دانیم که ماه در طی ۲۷ روز و هفت ساعت و ۴۳ دقیقه یک دور کامل به دور زمین می زند پس چندان هم مشکل نیست تا محاسبه کرد عمر مثلا نوح را که چقدر بوده« چیزی در حدود ۷۹ سال خودمان می شود و البته برخی محاسبه کرده اند حدود ۳۹ سال» که مسلما عمری بس طولانی در بین همنوعان خودش در آن روزگار بوده و به همین دلیل است که سینه به سینه و در اذهان به نسل بعدی منتقل گشته تا زمانی که دکانداران دین برای نیل به اهداف خویش به آن پروبالها داده اند و داستانها سرائیده اند. اما دیگر خصیصه ایشان که از همان عمر طولانی او نشأت می گیرد، بزرگ خاندان بودن و حرف شنوایی جوانترهای اقوام بوده که این رسم و رسوم هم اکنون نیز در خیلی از مناطق جهان و چه در کشور خود ما نیز در بین اقوام رعایت می شود و چیز خیلی عجیبی نبوده و نیست که مثلا جوانترها به دلیل طرز فکر و یا به واسطه بروز حسادت ها و اختلافات خانوادگی و قومی و عشیره ای بر بزرگ خویش شوریده و یا از او حساب نبرده و به سخنان او دیگر اهمیتی ندهند و این شخص ایشان را نفرین نماید و یا گوشه گیری پیشه نماید. اما می رسیم به برجسته ترین خصیصه در زندگی این شخص که از طرف دکانداران دین خیلی بزرگ نمایی می شود و آن هم ساخت قایق یا کشتی توسط او در جایی که هیچ آبی وجود نداشته: اولا باید خطاب به آن دسته از ساده لوحان زود باور بگویم که قایق یا کشتی را در خشکی می سازند و نه در آب! بهتر است سری به کارخانه های کشتی سازی بزنند، دوم اینکه تاریخ قایق سازی بشر به ۸۰۰۰ الی ۹۰۰۰ سال قبل می رسد و به احتمال زیاد با پیشرفت علم و کشف های آینده این تاریخ به خیلی عقب تر از این هم خواهد رفت و سوم اینکه تاریخ کشتی سازی مدون بشر و چیزی که تا کنون دانشمدان و کاشفان بر آن دست یافته اند مربوط به مصر و فراعنه بوده که به ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد باز می گردد، پس چیز ناشناخته ای برای بشر آن روزگار نبوده که موسی بخواهد آنرا ارائه دهد، شما را ارجاع می دهم به مطالعه در زمینه تحقیقات تور هایردال (انگلیسی: Thor Heyerdahl؛ زاده ۶ اکتبر ۱۹۱۴ درگذشته ۱۸ آوریل ۲۰۰۲) یک دانشمند و محقق در زمینه مردمنگاری (یکی از مهمترین روشهای پژوهش در مطالعات مردم شناسی است) اهل نروژ و عضو آکادمی نروژی علوم و ادبیات، باستان شناس، نویسنده و ماجراجو که به صورت عملی و با ساخت یک قایق ابتدایی و به سبک سرخپوستان جنوب آمریکا و طی مسیر دریایی بین پرو تا جزایر نزدیک نیوزیلند به جهانیان ثابت کرد که مردم ساکن در این بخش از جهان و استرالیا با مردم سرخپوست جنوب آمریکا از یک ریشه هستند و بشر با کمک قایق این مسیر را در روزگاری حدود ۹۰۰۰ سال قبل طی نموده است! سوم اینکه بروز سیلابهای فصلی خصوصا در مناطق خشک و بیابانی مسئله ای است بسیار رایج و به دلیل خشکی بیش از حد زمین و گرم بودن هوا آب باران امکان نفوذ در زمین را پیدا نمی کند در ضمن در این مناطق پوشش گیاهی نیز بسیار کم و سطحی است پس آب سریع بر روی پوسته زمین در مسیرهای شیب دار روان می شود و برای یک فرد محلی و خصوصا کشاورز کهنه کار پیش بینی چنین شرایطی کار سختی نیست. پدیده ای که این روزها کشور خود ما نیز به آن دچار شده و به دلیل قطع درختان با اندک باران پاییزی سیل خانمان براندازی به راه میافتد. در آخر هم اگر تمام داستان پردازیهای دکانداران دین را در خصوص نوح و ماجرای طوفانش بپذیریم در خصوص حمل کلیه موجودات و حیوانات آنهم از هر گونه یک جفت از آن دروغهای شاخ داری است که در طول تاریخ بشریت تنها از عهده همین دکانداران دین و تزویر بر می آید! به فرض اینکه یک جفت بز و دو عدد مرغ و خروس هم داشته با خود به داخل قایق یا لنچ برده باشد برای رهایی از شر سیل یا همان طوفان !
البته باید اذعان نمود که این شخص دارای استعداد و هنری هم بوده ( ساخت قایق، لنج و یا به قول دکانداران دین : کشتی) و به احتمال زیاد در برهه ای از زندگی خود فرصتی وجود داشته تا آن را از کسی فرا بگیرد حال یا به اجبار یا جور زمانه و یا از طریق اجداد خویش و انتقال حرفه از پدر به پسر و این کار ساده ای نیست، محاسباتی نیاز دارد و فوت وفن مخصوص خود را دارد. پس ما در مورد انسانی صحبت می کنیم که بیش از پنچ هزار سال قبل میزیسته و در محدوده زمانی و مکانی خویش از خصوصیاتی بهره مند بوده که دیگر همنوعانش فاقد آن بوده اند و او توانسته با رفتار،گفتار و عمل خویش، خود را در اذهان ایشان همانند یک سمبل سازد و مردم ساده و عامی هم تبدیل شدند به نقالان داستان او که از طرف بازماندگان و نزدیکانش سینه به سینه بازگو شده بود، حال چه هدفی در پس این داستانسرایی خوابیده بوده همانی است که دکانداران دین و تزویر برای امرار معاش خویش در پی آنند.
اما نکته جالبی که از مرور داستان نوح پیامبر به ذهن من رسید این است که اگر انسان امروزی خود را از شر دین و دین فروشان برای همیشه آزاد نسازد و مثلا در دویست یا سیصد سال آینده انسانهایی که برای زندگی به کرات اطراف (مثلا مریخ) اعزام شده اند برای نسلهای پس از خود داستان یوری گاگاری و یا نیل آرمسترانگ را سرهم بندی می کنند که : او با سفینه ای که به کمک خدایان ساخت توانست نسل انسان و موجودات روی کره خاکی را نجات دهد و به این کره سفر کرد اما فرزند ناخلف او ( خمینی ) با بدان بنشست و توطئه کرد و ...
ایران ما را دچار چنین عزابی نمود.
تا قسمت دیگری از "پیامبران باهنر یا پیامبران بی هنر" شما را به مطالعه و کاووش در بطن خویش دعوت می نمایم.
شاد و پیروز باشید.
ماهستیم...