تا روزها، میتوانستی غم و افسردگی را در چهرههای پیر و جوان ببینی و لمس کنی.
نظام جمهوری اسلامی، ضربه بزرگ خود را به بختیاریها وارد کرده بود، اما این پایان کار، نبود…
در همان مدت محدود کارآموزی، میشد فهمید که قرار است سدهایی در منطقه ساخته شود. بسیاری از اهالی خیال میکردند که هدف دولت هاشمی رفسنجانی، توسعه و آبادانی و سازندگی است…حتی وقتی برای نقشهبرداری یکی از سرشاخههای کارون رفته بودیم، اهالی روستا به این خیال که مهندسان اعزامی دولت هستیم، از ما استقبال کردند…
امروز، ۲۵ سال از آن روزگار گذشته است…
هاشمی رفسنجانی، نهتنها در مرگ دکتر بختیار، که در مرگ تدریجی سرزمین بختیار نقشی محوری داشته است.
امروز، او به دنبال انتقال آب سرشاخههای کارون از چهار محال و بختیاری به کرمان است.
همین چند هفته پیش، یکی از اهالی شهر بلداجی که به انتقال آب آن منطقه به ذوب آهن سفید دشت اعتراض کرده بود، کشته شد.
امروز، بسیاری از روستاییان این استان، که تامین کننده آب چند استان دیگر است، چشم بهراه رسیدن تانکرهای آب اعزامی از شهرهای بزرگ هستند.
بسیاری از چشمههای جوشان چهار محال، خشکیده است.
آیا در بهمن ۵۷، بخشی از جوانان خام بختیاری و میهن، باورشان میشد که چه بهروزگار سرزمینمان خواهد آمد؟
این جمله دکتر بختیار را باید طلا گرفت: «هیچکس نمیداند جمهوری اسلامی آیتالله خمینی چیست و اگر کسی برای فهمیدن این موضوع به متون گذشته مراجعه کند پشتش به لرزه درمیآید. خمینی نه تعدد گروههای سیاسی را میپذیرد نه دموکراسی را. میخواهد روحانیت قانون الهی را اجرا کند. همه چیز اینجا شروع میشود و اینجا تمام میشود.»
امروز، ۳۷ سال و نیم پس از آن طوفان سیاه، بلایی سر جای جای سرزمینمان آمده که مپرس!
خبر میرسد که محدوده مرودشت و تخت جمشید و نقش رستم، در حال نشست است.
روی تنگه بلاغی سد میزنند و راه شاهی را زیر آب میبرند.
امروز، جای جای میهنمان بی آب شده و بیتوجه به فنآوری کهن ایرانی، یعنی مدیریت آب کاریزی، سفرههای آب را خشکاندهاند و با حفر چاههای عمیق، قناتها را به کشتن دادهاند.
امروز، ۱۰۰ ها هزار نفر نخل را نابود کردهاند. دشتهای کهن میناب و کبودرآهنگ به خاطر از دست دادن آب نشست کرده…فروچالهها، آدمیان و دامها را با هم میبلعند.
یکی از تاریخدانان روزگار ما معتقد است که هیچ دورهای به اندازه دوره کنونی، ایرانمان به سوی ویرانی نرفته است، حتی در عهدی که مغول، خاک ایران را به توبره بردند، این همه بلا سر سرزمینما نیامد.
...
امروز، کسانی که خواستار فراموش کردن جنایتهای دهه ۶۰ و ترورهای دهه ۷۰ هستند، «اصلاحطلب» و «روشنفکر» و «پیشرو» خوانده میشوند.
امروز، کسانی که خواستار احیای رنگ سبز، نه به عنوان سیاسی، به زنده شدن دشتهای خشک شده هستند را «نا آگاه» و «بیربط» میخوانند.
باید از خداوند دو عالم برای رهایی ایران از دیو و دد و دزد و دریده و دلار، دعا کرد...به امید بیداری خفتگان.