
با توجه به امتناع حضور مقامهای اروپایی در مراسم تحلیف، پیام ناکامی مانور خارجی در این مراسم، دشواری راه روحانی در ترمیم روابط با اروپا است.
مراسم تحلیف حسن روحانی در مجلس روند تازهای را در جمهوری اسلامی میپیماید. نزدیکان روحانی میکوشند این مراسم تشریفاتی و متعارف را به مانور قدرت خارجی و داخلی تبدیل نمایند. اگرچه دعوت از جک استراو تکذیب شد و اعلام گشت صرفا ایدهای است که تحت بررسی است، اما دولت تدبیر و امید میکوشد تا جایی که میتواند مقامات ارشد خارجی کشورهای جهان را در مراسم تحلیف گرد آورد. آنها میپندارند این کار توان دولت روحانی برای پیشبرد برنامههای داخلی و خارجی خود را مساعد میگرداند.
وزارت خارجه دولت دهم نیز با روحانی همکاری میکند و برای اولین بار پس از سال ۱۳۵۷ برای تمامی کشورها به جز آمریکا و اسرائیل دعوتنامه فرستاده شده تا به عنوان میهمانان خارجی در مراسم سوگند حسن روحانی و نقطه آغاز ریاست جمهوری وی شرکت نمایند. هیات رئیسه مجلس نهم نیز در این پروژه فعال است و کمک میکند.
همکاری دولت دهم و مجلس نهم نشان میدهد که نظام و رهبری نیز با بزرگنمایی ریاست جمهوری روحانی و بعد تبلیغاتی ویژه دادن به آن موافق هستند. اما روزنامه گاردین گزارش داد که اتحادیه اروپا نمایندهای برای شرکت در مراسم تحلیف روحانی به ایران نمیفرستد و فقط دیپلماتهای مستقر در تهران نماینده اتحادیه اروپا در این مراسم خواهند بود. بدین ترتیب چون بریتانیا در ایران سفارت ندارد لذا عملا دیپلماتی از این کشور در مراسم تحلیف روحانی حضور نخواهد داشت. تا کنون که کمتر از ۵ روز به مراسم فوق باقی نمانده است، حضور ۱۰ رئیسجمهور شامل کشورهای افغانستان، قزاقستان، پاکستان، لبنان، ارمنستان، کره شمالی، تاجیکستان، ترکمنستان، گینه بیسائو و توگو، ۳ نخست وزیر، ۵ رئیس مجلس، ۵ معاون رئیس جمهور، ۱۰ وزیر خارجه، معاون دبیر کل سازمان ملل و ماهاتیر محمد نخست وزیر سابق مالزی قطعی شده است. حتی دولت عراق اعلام کرده است نوری المالکی به دلیل بیماری شرکت نمیکند و به جای وی کفیل ریاست جمهوری عراق میآید.
نگاهی به لیست این افراد نشان میدهد آنها کشورهایی هستند که عمدتا روابط خوب و استراتژیک با جمهوری اسلامی دارند و در سلسله مراتب نظام بین الملل جایگاههای بالایی ندارند. حضور آنها در مراسم تحلیف اعتبار خاصی برای دولت یازدهم به ارمغان نخواهد آورد و همچنین نشانگر تغییر در روابط خارجی حاکمیت نیست. این دولتها اگر در زمان تحلیف محمود احمدینژاد نیز دعوت میشدند، عمدتا پاسخ مثبت میدادند. اگر لیست نهایی میهمانان محدود به همین شخصیتها باشد آنگاه موفقیتی نصیب تیم روحانی نخواهد شد و در رسیدن به اهداف مورد نظر ناکام میگردند.
در این میان کانون اصلی عدم موفقیت، حضور نیافتن وزرای خارجه اتحادیه اروپا است. حسن روحانی حساب ویژهای روی استقبال و همراهی اروپا باز کرده است. تصمیم اروپا نیز به میزان زیادی وابسته به تروئیکای بریتانیا، آلمان و فرانسه است. در نخستین گام معلوم شد مسئله آن طور که تیم روحانی و برخی از حامیان خوشبین آن گمان میبرند، ساده نیست. برخورد مثبت امثال جک استراو و یا یوشکا فیشر به لحاظ سیاسی واجد ارزش نیست چون آنها جایگاهی در دولتهای متبوع شان ندارند و صرفا مقامات سابق محسوب میشوند. اعتبار مواضع آنها به همان میزانی است که به عنوان مثال سید محمد خاتمی در خصوص مسائل کشورهای خارجی اظهار نظر کند. این اظهار نظر ارتباطی با نظر حاکمیت و تصمیم گیران اصلی قدرت در ایران ندارد.
مقامات اروپایی مشابه دولتمردان آمریکایی پس از پیروزی روحانی محتاطانه اظهار خوشبینی کردند که مشکلات حل شود. اما خوشبینیهای آنها توام با تردید و احتیاط بوده است. بنابراین ترجیح میدهند تا اقدام خاصی جز امیدواری لفظی و کلامی نشان ندهند و منتظر بمانند که آیا روحانی میتواند تغییری در سیاست خارجی نظام ایجاد کند. آنها به تجربه دریافته اند که قوه مجریه و رئیس جمهور اختیار و نقش تعیین کننده در تنظیم سیاستهای خارجی ندارد. آنچه باعث میشود دولتهای اروپایی سختگیری را کنار بگذارند و محدودیتها را کاهش دهند، ارائه پیشنهادات سازنده و مثبت از سوی روحانی در پرونده هسته ای است. این پیشنهادات باید عملی باشند و در حد حرف و نسیه نباشد. همچنین راست آزمایی مواضع روحانی نیز مسئلهای مهم برای غرب است. اما موازنه قوای داخل حکومت ارائه راه حلهای کارآمد برای روحانی در عرصه سیاست خارجی و اتمی را دشوار ساخته است.
فضا آن طور نیست که صرف حضور روحانی در جایگاه ریاست جمهوری و مواضع تبلیغاتی وی در خصوص تنشزدایی در عرصه سیاست خارجی و کاربست روشهای عقلانی در دیپلماسی باعث تغییر سیاست غرب و بهبود سطح روابط با جمهوری اسلامی شود. توپ در زمین روحانی است. او از تیره شدن روابط با غرب و تحریمها در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد، سود برد و توانست در مواجهه و رقابت با کاندیداهایی که به دنبال تداوم سیاست خارجی او بودند پیروز از میدان بیرون بیاید.
او با وعده تغییر در برنامه هستهای و سیاست خارجی توانست رایهای طبقه متوسط و معترضین سیاسی را کسب نماید. حال زمان اجرای وعدههای وی فرا رسیده است.
غربیها در میدان سیاست، عقلانی و پراگماتیستی برخورد میکنند و فریفته شعار و برخوردهای احساسی نمیشوند. از اینرو روحانی برای توافق با غربیها و جلب موافقت آنها برای گشایش در بن بست هستهای و رفع تدریجی تحریمها نیازمند ارائه متاعی مناسب است تا با برداشتن گامهای مثبت و تغییر راهبرد سیاست خارجی حاکمیت از تقابل به تفاهم، راه را برای جاده دو طرفه توافق رضایتمندانه مساعد سازد.
با توجه به مباحثی که مطرح شد، پیام ناکامی مانور خارجی در مراسم تحلیف، دشواری راه روحانی در ترمیم روابط با اروپا است.