همان روز که دولت جدید آغاز به کار کرد، در خطبههای نماز جمعه تهران گفته شد «ضمن این که نماز، روزه، زکات، حج و ولایت از پایههای دین شمرده شدهاند، ولایت از همه اینها مهمتر است، عظمتی که نصیب ما شده بهبرکت تبعیت از امام (خمینی) و فرمانبری از مقام معظم رهبری (خامنهای) است» بنابراین وزرا باید این مسأله را وظیفۀ اصلی خود تلقی کنند.
در جریان مذاکرات مجلس شورای اسلامیپیرامون برنامۀ دولت، وزرا نیز بهنوبۀ خود مراتب بندگی و بردگی خود را نسبت به «رهبر» اعلام داشتند.
رئیس کمیتۀ امور خارجی پارلمان عربستان، تحولات ایران را پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری و روی کار آمدن دولت جدید، در دو کلمه چنین تفسیر میکند: «تفاوت دورۀ احمدینژاد با دورۀ روحانی مانند تفاوت کوکاکولا و پپسیکولاست. فکر نمیکنم روحانی مثل احمدینژاد حرفهای تند بزند اما او نیز در موضوعات کلان، در چهارچوب سیاستهای کلی حرکت خواهد کرد که از بیت رهبری دیکته میشود».
«تفسیر سیاسی هفته را بخوانید.»
مجلس شورای اسلامیبا حذف سه تن از وزرای پیشنهادی حجتالاسلام حسن روحانی، به کابینۀ وی رأی اعتماد داد.
اولین جلسۀ دولت یازدهم روز جمعه ۲۵ مرداد تشکیل شد و در همان حال که وزرا برای نخستین بار در کنار هم مینشستند تا بررسی مسائل مملکتی را آغاز کنند، چند قدم آن طرفتر، در خطبههای نماز جمعه تهران به آنها اندرز داده و یادآوری شد که به هیچ بهانه و در هیچ شرایطی نباید «مسأله اصلی» را از نظر دور بدارند.
موحّدی کرمانی امام جمعۀ موقت تهران گفت «آقایان محترم و عزیزانی که دیروز به عنوان وزیر رأی آوردید، بدانید جایگاه شما بس رفیع و مسؤولیت شما هم به همین مناسبت بسیار بسیار بسیار سنگین است. در نتیجه باید وظایفتان را اول از همه بشناسید. باید توجه داشته باشید که مسأله حکومت اسلامیمهمترین مسأله حیات دینی ماست. ضمن این که نماز، روزه، زکات، حج و ولایت از پایههای دین شمرده شدهاند ولایت از همه اینها مهمتر است. البته ولایت تنها صِرف اعتقاد به امامت و اهل بیت نیست بلکه پیاده شدن ولایت که همان حکومت اسلامیاست مدّ نظر است که الحمدالله در کشور ما این معنی تحقق یافته است. شک نداریم عظمتی که نصیب ما شده به برکت تبعیت از امامت است. ملت به تبعیت از امام، نظام طاغوت را ساقط کرد و همچنین ملت تابع و فرمانبر مقام معظم رهبری شد تا توانست تمام مشکلات را که از ناحیۀ دشمن متوجه شده بود دفع و آنها را یکی پس از دیگری برطرف کند»!
رئیس جمهوری و وزرای کابینه جدید البته این موضوع را از نظر دور نداشتهاند و بیتالغزل سخنان آنها در روزهای اخیر، پس از تنفیذ ریاست جمهوری حسن روحانی به وسیله علی خامنهای، اظهار عبودیت نسبت به «مقام معظم رهبری» است.
بنابراین، از میان اظهارنظرها و تحلیل و تفسیرهای مختلف راجع به راهی که دولت جدید در پیش دارد و امیدهایی که انتخابات اخیر برانگیخته است، اظهارات رئیس کمیته امور خارجی پارلمان عربستان را با دقت بیشتری باید نگریست.
عبدالله العسکر، رئیس کمیته امور خارجی پارلمان عربستان میگوید «تفاوت دوره احمدینژاد با دوره روحانی به نظر من مانند تفاوت کوکا کولا و پپسی کولاست. من فکر نمیکنم روحانی مثل احمدینژاد حرفهای تند بزند، اما او نیز در موضوعات کلان، در چهارچوب سیاستهای کلی حرکت خواهد کرد که رهبر جمهوری اسلامیتعیین میکند».
این سخن هوشمندانه را عبدالله العسکر در شرایطی بر زبان میآورد که در محافل سیاسی و برخی رسانههای کشور سعودی، پس از انتخاب حسن روحانی، با خوشبینی از تحول در روابط دو کشور سخن میرود.
از جمله افراد خوشبین به تحول در روابط سرد و پرتنش تهران ـ ریاض، پاتریک جردن سفیر پیشین آمریکا در عربستان (۲۰۰۳ ـ ۲۰۰۱) است که به گفتۀ وی سابقۀ آشنایی شخصی ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان با حسن روحانی میتواند سنگ بنای یک رابطۀ مناسب و معقول بین ایران و عربستان باشد.
بیگمان، سناریوی روی کار آوردن یک دولت «اعتدالگرا» به اقتضای شرایط خاص و با هدف رفع و دفع مشکلات موجود شکل گرفته و به مرحلۀ اجرا درآمده است.
در صدر این مشکلات، فشار ناشی از تحریمهای اقتصادی و سیاسی قرار دارد که برخلاف اظهار برخی از کارگزاران جمهوری اسلامیتفکیکپذیر نیست. این که پیاپی گفته میشود «دشمن» به پروندۀ هستهای که یک مسأله فنی است رنگ سیاسی داده تا آن را به شورای امنیت سازمان ملل و برقراری تحریمها بکشاند، حرفی است عوامانه و عوامفریبانه و پایه و اساس منطقی ندارد. همان گونه که مسأله نفت را نمیتوان از سیاست جدا کرد و برای رهیدن از تحریمهای نفتی راه غیرسیاسی برگزید.
با توجه به این نکته، دو وزارتخانۀ نفت و امور خارجه در دولت جدید، یا به عبارتی «دولت بنفش» نقش و جایگاهی ویژه دارند.
برای این دو وزارتخانه، به همین دلیل، وزیرانی انتخاب شدهاند که از تجربۀ کافی و تخصص لازم جهت سامان بخشیدن به روابط خارجی و معاملات نفتی (مهمترین منبع درآمد کشور) برخوردار باشند. اما همان طور که رئیس کمیته امور خارجی مجلس عربستان میگوید در این هر دو مورد، «بیت رهبری» است که سیاستگذاری میکند و اوامر صادره از بالای سر رئیس جمهوری به وزرای مربوطه ابلاغ میشود.
هر دو وزیر کابینه، برای این که جای تردید و ابهامیباقی نماند، در جریان معرفی و طرح برنامه دولت، به تصریح و تاکید، و به مراتب بیش از سایر وزرا، مراتب بندگی و بردگی خود را نسبت به «مقام معظم رهبری» ابراز داشتند.
بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت، در سخنان مبسوطی دایر به اهمیت نفت و این که «قریب ۹۸ درصد انرژی اولیه کشور از نفت و مشتقات آن تهیه میشود و بخش عمده منابع ریالی کشور به طور مستقیم و غیرمستقیم از نفت تأمین میشود و ترازنامه بازرگانی کشور شدیداً به صادرات نفت و فرآوردههای آن وابسته است» اضافه کرد «اهمیت عظیم نفت در کشور ما موجب شده که دشمنان ما در برخورد با جمهوری اسلامیبیش از هر کار و هر موردی به اِعمال تحریمهای تحمیلی و ظالمانه بر صنعت نفت ایران پای میفشارند و به این ترتیب نفت اصلیترین آماج حملات و کینهتوزی دشمنان ما است».
پس از آن، برای تبرئه خود از اتهام همدلی با «اصحاب فتنه» اظهار داشت «در جلسهای با آقای توکلی، یکی از دوستان مطرح کرد که من در باغ فردی بعد از ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ جلسهای داشتهام که مهندس موسوی هم آمدند. گفتم والله من به آن جلسه نرفتم. من بعد از ۲۹ خرداد هیچ اقدامیخلاف نظر رهبری نکردم و الآن هم بر این پایبندم. نامهای که خدمت دکتر لاریجانی نوشتیم سرتاپا وفاداری به نظام و رهبری است تا آب روی آتشی که برپا شده بود ریخته شود… من میخواهم انقلاب رشد کند. من فرزند انقلاب هستم. من رهبری را عمود خیمه انقلاب میدانم و نظام را با تمام ساختارش قبول دارم و میخواهم تقویت شود»!
فقط یک رهبر، فقط یک سیاست!
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه از این هم فراتر رفته و در دفاع از برنامههای خود اظهار داشت مملکت باید فقط یک سیاست خارجی داشته باشد و آن هم در اختیار رهبر است.
او گفت «من همواره در هر مسؤولیتی که تا کنون در عرصۀ سیاست خارجی داشتهام این اصل را نصبالعین قرار دادهام و افتخارم این است که در اجرای تدابیر داهیانۀ رهبری در جنگ تحمیلی، بحران عراق، افغانستان، پرونده هستهای و موضوعات دیگر سیاست خارجی، کوتاهی نکردم و همواره مورد مرحمت ایشان قرار گرفتهام… دولت باید فقط یک سیاست خارجی داشته باشد زیرا هیچ دولتی نمیتواند با بیش از یک سیاست خارجی کارش را در این دنیای پرآشوب پیش ببرد. به همین دلیل است که قانون، سیاست خارجی را در اختیار رهبری قرار داده است تا از دعواهای جناحی دور باشد».
بدین کیفیت دو وزیر ارشد کابینه، که به گفتۀ خودشان مسؤولیت دشواری بر عهده گرفتهاند، آشکارا خود را مطیع اوامر رهبری معرفی میکنند و تفاوتشان با وزرای پیشین، به گفتۀ دیپلمات سعودی، فرق میان کوکاکولا و پپسی کولاست!
در تفسیر گذشته یادآور شدیم که رهبر جمهوری اسلامیتا کنون کلمهای در تعدیل یا تصحیح نظرات خود، چه در زمینۀ روابط خارجی و چه در مورد برنامه هستهای بر زبان نیاورده و هر وقت موردی پیش آمده بر گفتههای قبلی تاکید کرده است.
رابطۀ دولت و سپاه
علاوه بر دو موردی که اشاره رفت، مورد دیگری نیز وجود دارد که از خوشبینی نسبت به توان و موفقیت «دولت بنفش» در اجرای برنامههای اعلام شده مبنی بر گسترش فضای تنفسی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی میکاهد و آن عبارت است از رابطه سپاه و دولت.
سپاه پاسداران در جمهوری اسلامیدولتی است مافوق دولت و دارای قدرت فراقانونی. طی سالها، سپاه به عنوان قویترین سپر حفاظتی رژیم، از امتیازات چشمگیری برخوردار شده است که راه بر هر تحول بنیانی میبندد. «بیت رهبری» برای حفظ اقتدار خود محتاج سپاه است و سپاه برای حفظ منافع خود محتاج حمایت بیت رهبری.
در تفسیری به قلم مجید محمدی که از رادیو زمانه پخش شد، میخوانیم:
سپاه پاسداران در دوره دولت موسوی به سرعت بزرگ و بزرگتر شد و همه اجزای حکومت به این رشد کمک کردند چون هم در سرکوب مخالفان و هم در جنگ بدان نیاز داشتند.
در دوره رفسنجانی راه برای ورود سپاه به فعالیتهای اقتصادی روزمینی و زیرزمینی گشوده شد تا نظامیان از جنگ برگشته و جویای قدرت کمتر با سیاستمداران گلاویز شوند؛ سپاهیان با حمایت گسترده علی خامنهای در دوره خاتمیدر مقابل دولت قرار گرفتند و حتی علیه آن دولت هواپیمای جنگی به پرواز در آورده و نامه تهدید آمیز به رئیس جمهور نوشتند.
اما سپاه در دوره احمدینژاد مواضع فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بیشتر و بیشتری را به چنگ آورد. البته بلعیدن همه پروژههای بزرگ اقتصادی کشور (بالای ۱۰۰ میلیون دلار) برای سپاه کافی نبود و در نهایت با دولت وی سر ناسازگاری گذاشت.
اکنون پرسش این است که سپاه پاسداران چه رویهای در برابر دولت روحانی در پیش خواهد گرفت. آیا سپاهیان به رای مردم احترام خواهند گذاشت؟
تیم اقتصادی دولت با حضور نظامیان در اقتصاد کشور مخالف است به سه دلیل:
۱ ـ عدم امکان نظارت و بازرسی نهادهای نظارتی بر این حضور،
۲ ـ بر هم زدن نظام عرضه و تقاضا و سازوکار بازار آزاد توسط سپاه با اتکا به زور و ارعاب و استفاده از رانت اطلاعات درون حکومتی،
۳ ـ تجربه شکست خورده دخالت نظامیان در اقتصاد در کشورهای سوسیالیستی.
اگر دولت روحانی بخواهد بنگاههایی را که در دوره احمدینژاد تحت عنوان خصوصیسازی در اختیار سپاهیان قرار گرفته از دست آنها خارج کند یا راه را برای دخالت سپاهیان در بازار بورس یا سرمایه ببندد، این ابتدای تنش خواهد بود. اگر دولت نخواهد چنین کند وضعیت نابسامان موجود ادامه خواهد یافت.
البته برخی از فرماندهان نظامیاصولا منکر حضور در اقتصاد کشور هستند.
سردار فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح میگوید: «ژنرالی در اقتصاد نیست و همه آنها نیروهای دفاع مقدس و سرباز دین، ولایت و مردم هستند… این نیروها در اقتصاد به دولت کمک میکنند… ارائه خدمات نیروهای مسلح به دولتها برای آبادانی ایران اسلامیپس از جنگ تحمیلی با توجه به خرابیهای فراوان و تحریمهای پیمانکاران غربی… صورت گرفت.»
نظامیان بر حسب عادت وقتی زمینی را فتح کردند به سادگی آن را ترک نمیکنند. همین موضوع باعث چالش مدیران جدید و سپاهیانی خواهد شد که با تمسک به ارتباطات خود با بیت یا دیگر روحانیون عضو مجلس خبرگان، یا ائمه جمعه، یا مجلس و قوه قضاییه میخواهند در مقامهای خود باقی بمانند.
چنین سپاهی که در ۲۴ سال گذشته قدم به قدم مراکز بیشتری را در بازار سیاست و اقتصاد و فرهنگ جامعه ضبط کرده حاضر نیست آنها را به یک رئیس جمهور ۵۱ درصدی واگذار کند. محمد خاتمیآرای بالای هفتاد درصدی داشت و آنها آن را به چیزی نگرفتند.
روحانی با حذف اصلاحطلبانی مثل یونسی، مسجد جامعی و توفیقی علاوه بر علی خامنهای به سپاهیان نیز اطمینان داده است که دولت وی کاری نخواهد کرد که ترتیبات امنیتی اعمال شده توسط وزارت اطلاعات/سپاه در بخش فرهنگ و دانشگاهها بر هم خورد. از این جهت آنها نگاه مثبتتری بدو نسبت به رفسنجانی و خاتمیدارند.
روحانی به واسطه عضویت در شورایعالی امنیت ملی برای حدود دو دهه روابط خوبی با بسیاری از فرماندهان سپاه داشت اما آیا آن روابط برای حل تنشهای ساختاری میان سپاه و دولت به کار وی خواهند آمد؟ روحانی دو روز پس از اعلام پیروزیاش، با فرماندهان سپاه در دوران جنگ ملاقات کرد و از آنها خواست به دولت وی کمک کنند چرا که به خوبی میداند این فرماندهان تا چه حد میتوانند برای دولت وی مشکل ایجاد کنند.
رفسنجانی نیز روابط خوبی با فرماندهان سپاه در دوره ریاست جمهوری اول خود داشت اما خامنهای آنهایی را که وفاداری چندگانه یا دوگانه داشتند به سرعت تغییر داد. او با تغییر سریع فرماندهان سپاه همیشه راه را برای هرگونه ارتباط طولانی مدت میان دیگر سیاستمداران و فرماندهان میبسته است. از این جهت روحانی نمیتواند چندان بر روی روابط خود با برخی از فرماندهان سپاه حساب باز کند. همانها نیز که ممکن است رفاقتی با روحانی داشته باشند در نهایت به خامنهای نگاه میکنند تا فردی دیگر، چون او به سادگی میتواند آنها را بالا و پایین ببرد. استفاده از روابط شخصی با فرماندهان سپاه برای روحانی یک کوچه بن بست است.
روحانی با ترکیب کابینه به سپاهیان گفته است که نمیخواهد سهم آنها را در قدرت بپردازد. به همین دلیل آنها چندان صبر نکرده و شمشیرهایی را که برای او بسته بودند آشکار کردند. خبرگزاری سپاه (فارس) بلافاصله پس از تحلیف، افشاگری علیه وزرای کابینه را آغاز کرد. کارزار میان سپاهیان اهل کسب و کار (حامیان قالیباف) و سپاهیان جاهطلب (حامیان جلیلی) در انتخابات به پایان نرسیده و تازه آغاز شده است.
کیهان لندن