شنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۹۲

جانوران خادم نظام: میمون نازی آباد



آن بچه نازی آباد، آن رفیق اعضای حزب باد، آن میمون عاشق لانه جاسوسی، آن غلام خانه‌زاد موسوی خوئینی‌های روسی، آن مجری پروژه‌های رانتی، آن صاحب پشت لب ۱۰ سانتی، آن گوینده زور به عباس امیر انتظام...


...نامش عباس عبدی بود و مغزش پر از قرمه سبزی بود.
نقل است که پس از تولد راست راست از دیوار همسایه بالارفت و چپه شد و نیمه چپ مغزش در این سقوط تکان خورد و از این‌رو همیشه چپ می‌زد.
در نوجوانی با سعید حجاریان آشنا شد و از زیر به همه فشار وارد می‌کرد تا سعید از بالا چانه مردمان را بزند.
 بعدها به پلی‌تکنیک رفت و تنها از دیوار وارد دانشگاه می‌شد و هیچکس عبور او از دروازه دانشگاه را به یاد ندارد!
چون انقلاب شد، نوچه دسته پلی‌تکنیکی‌ها بود وچشم دیدن اصغرزاده را نداشت...دائم از میردامادی آویزان بود و رفتارش نامیزان می‌نمود.
وقتی دسته «حمقا»ی موسوی خوئینی‌ها از دیوار سفارت بالارفتند، او هم رفت ولی همه خیال کردند از دسته میمون‌های پیشرو بوده است.
گویند خالی زیاد می بست که سفارت را یک نفره گرفته اما فروز رجایی‌فر می‌گوید این همکلاسی پلیمری ما که همیشه غایب بود...
نقل است از عباس امیر انتظام که عبدی، بسیار سخت‌گیر بود و به زندانیان زور می‌گفت...
گویند از همکلاسی‌های عبدی در سنوات دهه ۶۰، تعداد زیادی راهی آن دنیا شدند. عبدی در خاطراتش نگاشته که اگر ما اینها را نمی‌کشتیم، آن‌ها ما را می‌کشتند، پس این به آن در!
در اوائل انقلاب، نزد «خسرو تهرانی» [از رفقای حاج سعید امنیتی] به امور امنیتی پرداخت و گویا مدتی هم عضو وزارت فخیمه اطلاعات بود.
در سنوات جنگ که میردامادی حجاج را در مکه به کشتن می‌داد، عباس به تحقیقات در امور زندانیان پرداخت...
بعدا مدتی معاون دادستانی شد و داد مردم را در می‌آورد!
بعدها با خوئینی‌ها به مرکز تحقیقات استراتژیک رفت... روزی موسوی خوئینی یومیه‌ای به دستش داد و گفتش: سلام...
عباس گفت: علیک سلام...
موسوی خوئینی گفت: مردک! نام این یومیه سلام است! پس عباس عاشق یومیه سلام شد و مدتی سردبیرش بود و هرچه از دستش بر می‌آمد برای موسوی خوئینی‌ها می‌نوشت و رقبای خرس روسی را فتیله‌پیچ می‌کرد.
در سلام، به  خاطر عشق خوئینی‌ها به موجودات دریایی از جمله کوسه، مطالبی در نقد اکبر شارک نوشت و اکبر هاشمی خوشش نیامد و عباس افتاد توی بند.
چون از بند بیرون آمد، تا مدت‌ها صدایش نازک بود که ربطی به کشیده شدن یک بخش ویژه در زندان ندارد!
وقتی در ۲ خرداد، سید محمد رای آورد، هیچ‌کس سهمی به عباس نداد و از وزارت و غیره بازماند، پس فهمید که رفیق قدیمی‌اش که از بی‌طرفی تنها اسمش را داشت، وزیر نیرو شده و دانست که «نان» در «آب» است و وکیل مدافع وزارت نیرو شد و توجیه اقتصادی بکرد سدهای بی‌فایده را...
میمون لانه، «آینده» نگر بود، پس شرکت‌ها و موسسات، همینجوری از هوا برای عباس و شرکا سفارش کار می‌فرستادند.
نقل است که هر ۵ سال یک‌بار، حرف عاقلانه هم می‌زده...در سنه ۸۰ به سید محمد خاتمی گفت کاندیدا نشود، اما سید محمد گوش نداد و ۴ سال تدارکاتچی معظم و مجلس باقی ماند.
همان سال، قبل از آغاز دوران بلاهت ۵ ساله، به سید ممد گفت که باید از حاکمیت خارج شد، اما مقام معظم حیلتش فهمید وچندی بعد عباس را بگرفتند و دچار خارش شد!
با دستور مقام معظم و مساعدت سعید مرتضوی، عباس در ۱۳ آبان دستگیر شد و پس از مواجهه با بازجویان، اعتراف کرد که خرگوش است و در دادگاه لبخند زد. به یاران گفت که اعترافاتش ناشی از گشایش اعتباری است که در زندان تجربه کرده است...درزندان اما نتوانست از دیوار بالا برود و دیوارهای نظام از او بالا رفتندی!
چون سال‌ها بعد از زندان بیرون آمد، تحلیل می‌نوشت و هر از گاهی نزد افسر پرونده می‌رفت وابراز ارادت می‌نمود که برخی می‌گویند این ابراز ارادت تبدیل به اعتیاد شده است.
نقل است که با گوریل انگوری بنفش نسبتی فامیلی داشت، پس تا روحانی و جنبش بنفش آمدند، رنگ عوض کرد.
گویند از او پرروتر در نازی آباد پدید نیامده است.
عباس را گفتند، چرا از مردمان بابت بالا رفتن از دیوار سفارت و کشاندن مملکت به بدبختی و تحریم در ۳۳ سال گذشته طلب مغفرت نمی‌کنی؟ گفت: «آمریکایی‌ها می‌خواستند دیوار بلندتر درست کنند تا من بالا نروم...خب دیوار دیدم، بوی موز می‌آمد، تحریک شدم و ...(ادامه داستان سکسی است و غیر قابل انتشار).
عباس را گفتند، خب جانور نازی آبادی! با بلاهتت تحریم به جان مردم انداختی، برو عذر بخواه از عموسام، بلکه فرجی شود...گفت که مرغ یک پا دارد و ....
از او کلمات قصار فراوان بر جای مانده:
- حالا که به خاطر ماجرای لانه جاسوسی آمریکا ویزا نمی‌ده به من، بقیه هم غلط کرده‌اند بروند خارج حرف‌های دموکراسی خواهانه بزنند.
- آمریکا را تحریم کنیم، اگر هم تایید نشد، از دیوار سفارت سوئیس بروید بالا.
- به جای فشار بر مقام معظم رهبری برای توقف غنی سازی، باید به اوباما بد و بیراه گفت.