پنجشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۱

گزارش ـ مصاحبۀ صدرالدین الهی: سید ضیا، مرد اول یا مرد دوم کودتا

گزارش ـ مصاحبۀ صدرالدین الهی:
سید ضیا، مرد اول یا مرد دوم کودتا

رجال کارکشتۀ سیاسی را بر سر تاس نشاندن و گفته‌های ناگفته از زیر زبانشان بیرون کشیدن آسان نیست، خاصه اگر حریف، خود اهل حرفه، یعنی روزنامه‌چی بوده باشد.
کتاب پانصدصفحه‌ای «سیدضیا» حاصل چنین کار شگرفی است از سوی دکتر صدرالدین الهی در چندین جلسه دیدار و گفت گو با سیدضیاءالدین طباطبایی، «مرد اول یا مرد دوم کودتا» به‌تعبیر کنایه‌آمیز مؤلف.
کنایه از این جهت که تا وقتی «سید» زنده بود، بر سر این که او نقش اول یا دوم را در کودتای 1299 ایفا کرد اختلاف نظر وجود داشت و هنوز هم وجود دارد.
این سؤال را دکتر الهی با لطایف‌الحیل مطرح و با سماجت دنبال می‌کند و هر بار، سید از جواب دادن طفره می‌رود. بعد هم تیغ سانسور تکلیف هردو را روشن می‌سازد.

مصاحبه، نزدیک به نیم قرن پیش انجام گرفته است. دقیقاً در زمستان سال 1343.
دکتر الهی در مقدمۀ کتاب می‌نویسد «مصاحبه در شمارۀ 1122 مجلۀ تهران‌مصور، مورخ جمعه 14 اسفند 1334 با تیتر (سید ضیاء از راز گذشته پرده برمی‌دارد) که روی جلد مجله آمده بود، چاپ شد. بخش اول آن با سر و صدای بسیار توأم بود. سانسور در همان اول کار، عنوان (مرد اول کودتا از کودتا سخن می‌گوید) را به مرد دوم کودتا... تبدیل کرد و سپس در نوشتۀ اولیه و متن ماشین‌شدۀ پیش از چاپ، تا آنجا که توانست جرح و تعدیل نمود... بعد از آن درحالی‌که مصاحبه قرار بود چیزی شبیه خاطرات فرخ و به‌صورت مداوم منتشر شود، دستور آمد که همان یک شماره کافی است. و در نتیجه، دنبالۀ مصاحبۀ چاپ‌نشده نزد من باقی ماند».
در آن زمان، سخن گفتن از کودتای 1299 یک «تابو» محسوب می‌شد. از بس دربارۀ کودتا و عوامل و عناصر دخیل در آن نظرات افراطی، مثبت یا منفی، ابراز شده و بحث‌های موافق و مخالف برانگیخته بود، دستگاه حاکم ترجیح می‌داد پروندۀ کودتا بسته و به بایگانی تاریخ سپرده شود. نقش‌آفرینان کودتا نیز، از نظامی و غیرنظامی، صلاح خود در آن می‌دیدند که مُهر بر لب زده از گفت و گو دربارۀ کم و کیف آن اجتناب کنند.
سید ضیاءالدین را در چنان شرایط و احوال به‌حرف کشیدن، هنر می‌خواست و صدرالدین الهی، روزنامه‌نگار جوان آن سالها با راضی کردن پیر سیاست به نشستن و حرف زدن، چنین هنری به‌خرج داده است.
دکتر الهی می‌نویسد «اثری که در دست شماست دربارۀ سید ضیاءالدین طباطبایی است، مردی که در تاریخ معاصر ایران نقش در خور توجهی داشته است و درباره‌اش بسیار نوشته‌اند. خود دوست می‌داشت که او را «سید ضیا» بخوانند. از همین روی ما اسم کتاب را آنچنان که او خود می‌خواست «سید ضیا» گذاشتیم، بدون تشدید اول و همزۀ آخر. در عین حال لازم به تذکر است که بسیاری از دوستان او «آقا» خطابش می‌کردند و عده‌ای دیگر «سید» می‌خواندندش.
این اثر که به‌صورت کتاب منتشر می‌شود حاوی مصاحبه‌هایی است که او در طول سال‌های آخر زندگی‌اش با من داشته است...
مصاحبه‌ها به‌صورت پرسش و پاسخ متعارفِ مصاحبه نیست، بلکه من کوشیده‌ام تا فضای پیرامونی و حالات مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌کننده را در متن مصاحبه بیاورم. درحقیقت، شیوۀ کار، «گزارش ـ مصاحبه» است که یکی از انواع مصاحبه به‌شمار می‌آید... صورت تدوین نهائی کتاب بیشتر به چاپ مجدد یک مصاحبۀ روزنامه‌ای می‌ماند و از این رو من اصطلاح من‌درآوردی «کتابروزنامه» را ساخته‌ام و امیدوارم در فن نشر کتاب جا بیفتد.
این اثر، برخلاف کتاب‌های تاریخی و سیاسی متعارف، مطلقاً یک اثر تاریخی و تحلیلی متکی بر استنباط‌های مؤلف و مراجعه به اسناد و آرشیوها نیست. به این جهت از پانویس‌های متداول و ارجاعات مستند و غیر مستند در آن اثری دیده نمی‌شود و تنها در مواردی که ذکر شاهدی برای تأیید لازم بوده از نوشته‌های دیگران استفاده شده است... کتاب از نگاه مهربانانه یا دشمنانۀ گردآورنده نیز نشانه‌ای ندارد. کار، در حد معرفی سیدضیاءالدین، آنچنان که یک روزنامه‌نگار با وی حشر و نشر و نشست و برخاست‌هایی داشته، صورت گرفته است...
مصاحبه‌ها به‌همت همسرم «عترت» همراه با یادداشت‌هایی که به‌صورت نت‌برداری در همان زمان نوشته و ثبت کرده بودم، پس از سفر بی‌بازگشت من به آمریکا آورده شد و دستمایۀ تهیۀ این اثر گردید. اخلاقاً به آن مرد سیاسی قول داده بودم که در زمان حیاتش یادداشت‌ها را انتشار ندهم. نام این بخش را «گفته‌ها و نگفته‌ها» گذاشته‌ام.
این گفته‌ها و نگفته‌ها می‌تواند دستمایۀ مطالعه و پی‌گیری علاقمندان به تاریخ معاصر قرار گیرد و آنان مطمئن باشند که گردآورنده به‌اقتضای تربیت حرفه‌ای، جز بازگو کردن صادقانۀ سخنان سید ضیاءالدین طباطبایی، کاری دیگر نکرده است. همچنان که صحت و سقم گفته‌های این بخش در مقایسه با دیگر نقل‌های تاریخی برعهدۀ بنده نیست. سید ضیاء چه در مصاحبه‌ها و چه در گفتگوهای بیرون از مصاحبه به نکاتی اشاره کرده است که هم‌اکنون مورد اختلاف و مایۀ جرّ و بحث‌های سیاسی است.
او از حضور در اتفاقاتی سخن گفته که ممکن است با سند تاریخی یا نظر شاهد دیگری که به همان موضوع اشاره داشته است متفاوت و یا حتی متغایر باشد (وقایعی مانند نقل خاطراتی از مجلس چهاردهم، 21 فروردین، 15 بهمن، قتل‌ رزم‌آرا و...) با این همه من فقط به نقل قول او اکتفا کرده‌ام که صورت و روایت دیگری را هم داشته باشیم.»
کتاب در 500صفحه، همراه با عکس‌های متعدد، در نخستین روزهای سال جدید شمسی از سوی شرکت کتاب (لُس‌آنجلس) انتشار یافته و چون بخش اول آن، مسألۀ کودتا، با «دو قرن فراز و نشیب مطبوعات و سیاست در ایران» مربوط می‌شود، تصمیم گرفتیم تکه‌هایی از کتاب را با موافقت نویسنده و ناشر، در همین ستون به‌نظر شما برسانیم.
نویسنده: احمد احرار
پنج شنبه 14 اردیبهشت 1391