آیین دشمن شناسی
سخنی را که در سینه داشتم و منتظر فرصتی بودم تا روی کاغذ بیاورم، هفتۀ گذشته در مقالهای بهقلم مارقهالتر نویسنده و پژوهشگر فرانسوی منعکس یافتم، مشروحتر و مستدلتر از آنچه در ذهن من میگذشت.
عنوان مقاله، «جنگ تعصبگرایان، اما نه اسلام»، و موضوع آن، چگونگی برخورد با اسلام و اسلامیان در جوامع غیراسلامی است.
نویسنده با این مقدمه آغاز میکند که من کارشناس اسلام و مسائل آن نیستم تا در این مقوله اظهار نظر کنم، جنایاتی هم که این زمان بهنام اسلام صورت میگیرد میبایستی مرا به جانب احتیاط سوق دهد.
اما کسانی که مثل من وقایع ربع آخر قرن را رصد کردهاند از دو رویداد بزرگ این دوران و آثار و عواقب آن نمیتوانند بی اعتنا بگذرند: پایان کمونیسم و نوزایی اسلام سیاسی. فرو ریختن دیوار برلن که جهان را به دو بخش «خوب» و «بد» تقسیم میکرد ما را از دشمن بزرگمان، توتالیتاریسم شوروی، رهانید. اما بر اساس یک اعتقاد دیرینه که دشمن، هر زمان با چهرهای جدید رخ مینماید، بهطور ناخودآگاه اسلام در ذهن ما جای شوروی را گرفت و دشمن بزرگ تلقی شد. برای دموکراسی امری حیاتی است که در شناخت دشمن دچار اشتباه نشود. مبارزه با افراطگرایان آری، با مسلمانان خیر!پیش از آن که به دنبالۀ مطلب بپردازیم یادآور میشوم که مارق هالتر یک یهودی است و اوست که مینویسد: «باید دانست میلیاردها مسلمان که در کشورهایی با رژیمهای متفاوت میزیند همهشان وابسته و پیرو ایدئولوژی تصفیهطلب تبلیغشده توسط برخی از این رژیمها نیستند. نیز نمیتوان انکار کرد که میلیونها جوان مسلمان همان گونه میاندیشند و همان گونه میخورند و میپوشند که اکثریت جوانان در دیگر نقاط جهان.
و بالاخره نباید از نظر دور بداریم که اگر دختران جوان در تهران، آن طور که ما روی صفحۀ تلویزیون یا اینترنت میبینیم با حجاب اسلامی به سخنان رهبران کشورشان گوش میدهند، زیر چادرشان شلوار جین بهپا دارند و چون به خانه میرسند برنامۀ تلویزیونهای خارجی را تماشا میکنند. آیا بیدلیل است که پلیس جمهوری اسلامی این گونه با سماجت و سرسختانه به شکار آنتنهای ماهوارهای میپردازد که مثل درختان جنگلِ پنهان از نظر، بر بام خانهها سبز شدهاند؟»
و از این مقدمه نتیجه میگیرد: پس، خوشحال نباشیم که بار دیگر دشمنی به قد و قوارۀ خودمان یافتهایم و در جنگ با او جلوتر برویم بی آن که عواقب و نتایجش را ارزیابی کرده باشیم. وقت است که بهجای پراکندن تخم نفرت، دست مسلمانان دموکرات را بفشاریم و آنان را در سازماندهی نیروهایشان علیه بنیادگرایان یاری دهیم، همان گونه که در مورد مخالفان و معارضان سیستم استبدادی شوروی عمل کردیم. این نیروهای دموکرات، از شمال غربی آفریقا تا خلیج فارس وجود دارند. آنها گروههای کثیری را تشکیل میدهند که برای بهدست آوردن آزادی و ابراز و اظهار خواستهایشان میکوشند، همانها که جنبش موسوم به بهار عرب را برانگیختند و در بخشی از کشورهای اسلامی به پیروزی رساندند.
این ما نیستیم که با واپسگرایان اسلامی در جنگیم بلکه مسلمانان تجددخواه و دموکراتند. باید به آنها یاری داد و تقویتشان کرد. سخن حکیمانۀ ریشارد فونویزساکر رئیس جمهوری پیشین آلمان را فراموش نکنیم که گفت «اگر جمهوری وایمار از میان رفت دلیلش افزایش تعداد نازیها نبود. دلیلش این بود که تعداد کافی دموکرات وجود نداشت»!
جمهوری وایمار، حکومتی بود که پس از خاتمه جنگ اول جهانی (1918ـ 1914) در آلمان تشکیل شد و تا قدرت گرفتن و روی کار آمدن هیتلر ادامه یافت. وقایع منجر به شکلگیری یک رژیم توتالیتر مذهبی در کشور خودمان ایران نیز مصداق دیگری از سخن ریشارد فون ویزساکر است و وقتی منصفانه و موشکافانه بررسی کنیم میبینیم حرکت اعتراضی که بههرحال، محمدرضاشاه نیز پیام آن را شنید، اگر بهجای تجدید نظر در نظام مدیریت کشور با هدف اصلاحات و تغییرات دموکراتیک، استبداد ایدئولوژیک بهارمغان آورد علتش کمبود عناصر دموکرات بود. تربیتیافتگان دورۀ تجدد بودند که راه به قدرت رسیدن خمینی را هموار ساختند و بعد از آن هم، وقتی بهاشتباه خود پی بردند و خودشان قربانی این اشتباه شدند بعضاً از آن طرف بام افتادند و خشمشان را با اسلامستیزی فرو نشاندند.
مذهبستیزی را، همان طور که نویسنده و پژوهشگر فرانسوی اظهار میکند، با مبارزه علیه استبداد مذهبی نباید اشتباه گرفت. جنگهای مذهبی، خوفناکترین و طولانیترین جنگهای تاریخ است. جنگی که بهبهانهای جرقه میزند و آغاز میشود ولی پایان ندارد. در این گونه جنگها، احساسات و اعتقادات مذهبی تودۀ مردم بهوسیلۀ عناصری که دین و مذهب را ماهرانه آلت مقاصد سیاسی و وسیلۀ قدرتطلبی قرار میدهند، بر ضد نیروهای دموکرات بهکار گرفته میشود. خمینی، وقتی میخواست مخالفان دموکرات و آزادیخواه خود را خلع سلاح کند، خطاب به مردم میگفت «اینها با ما مخالف نیستند، با اسلام مخالفند».
جانشین او نیز امروز، به هر مناسبت میکوشد این اندیشه را در ذهن عموم القاء کند که آمریکا اگر با جمهوری اسلامی دشمنی میکند بهدلیل دشمنی و کینتوزی با اسلام است. آمریکا و اسرائیل میخواهند اسلام را از بین ببرند و چون میبینند جمهوری اسلامی سدّ راهشان است با آن دشمنی میکنند!
حال، بیا و دلیل و مدرک بیاور که آمریکا در آفرینش جمهوری اسلامی و برابر ساختن تخت با منبر چه نقش اساسی داشت.
نویسنده: احمد احرار
منبع: کیهان لندن
پنج شنبه 14 اردیبهشت 1391