شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۱

نهضت های ملی ایرانیان؛قیام سنباد

يكى از جنبش هايى كه بعد از اسلام، در دوره حكومت بنى عباس براى مبارزه با خلفاى عباسى صورت گرفته است قيام سنباد است. سنباد يكى از نزديكان و پيروان ابومسلم است. او در سال 137 هجرى‏ تحت شعار ما بايد از خون ابو مسلم انتقام بگيريم(تاريخ نامه ‏طبرى،ج‏4،ص 1093) قيام كرد، و با كوشش بسيار موفق گرديد از بين طبقات و پيروان اديان و مذاهب مختلف عده زيادى را دور خود جمع كند.مورخین نام اصلی او را اسپهبد فیروز و مذهب او را مجوسی معرفی کرده اند(تاريخ‏ طبري،جلد‏11،ص 4715).

ميرخواند درباره سنباد و دوستى او با ابومسلم چنين مى نويسد(روضة الصفا،جلد سوم، ص 404):سنباد از جمله آتش‏ پرستان نيشابور بود و فى الجمله مكنتى داشت و در آن روزى كه ابومسلم از پيش امام به مرو مى‏رفت او را ديد و آثار دولت و اقبال در ناصيه او مشاهده كرد.او را به خانه برد و چندگاه شرايط ضيافت به جاى آورد و از حال وى استفسار نمود.ابومسلم در كتمان امر خود كوشيد، سنباد گفت قضيه خويش با من بگوى و من مردى راز دارم، امينم، افشاى اسرار نخواهم كرد. ابومسلم شمه‏اى از مافى الضمير خود در ميان نهاد. سنباد گفت مرا از طريق فراست به خاطر مى ‏رسد كه تو عالم را زير و زبر كنى و بسيارى از اشراف عرب و اكابر عجم را به قتل رسانى، و او از اين مسرور و مستبشر گشت و سنباد را وداع نموده از نيشابور رفت(دو قرن سکوت،ص 126؛تاریخ اجتماعی ایران،جلد دوم،ص 179).
روایت دیگری می گوید: اتفاق چنان افتاد که سنباد را پسری کوچک بوده و با یکی از پسران عربان‏ به مکتب می رفت در محله بوی ‏آباد نیشابور و آن عربان چهارصد کس بودند روزی پسر سنباد با پسر عربی جنگ کرد و پسر سنباد سر پسر عرب بشکست.اثر خون بر سر پسر عرب ظاهر شد پیش پدر رفت پدرش گفت این را اظهار مکن و آن پسر با پسر سنباد دوستی آغاز کرد و بعد از آنکه دوست شدند پسر سنباد را به خانه برد و کس نزدیک پدرش فرستاد که پسرت‏ اینجاست بیا و ببر.سنباد به خانه عرب رفت و عرب پسر او را کشته و بریان نهاده و عضوی به جهت‏ سنباد بر سر سفره نهاد چون از گوشت بخورد و سفره برداشتند عرب از سنباد پرسید که‏ طعم بریان چه بود؟سنباد گفت خوب بود.عرب گفت:گوشت پسر خود خوردی!
سنباد از این معنی بیهوش شد چون با خود آمد از خانه عرب بیرون آمد و به‏ پیش برادرش شد و این قصه با وی گفت و گفت این انتقام ما مگر آن مروزی تواند کشید که این زمانه خروج کرده است و روزی که از اینجا م یگذشت منش بانواع‏ رعایت کرده ‏ام.پس هر دو برادر با هم پیش ابو مسلم آمدند و این قصه با وی گفتند و ابومسلم‏ سوگند یاد کرد که من بوی ‏آباد را گند آباد کنم. ایشان بدان دیه رفتند و آن چهارصد عرب را به تمام بکشتند و بینداختند و همچنان می بود تا بوی گرفت و گندیده شد و ایشان باز پیش ابومسلم رفتند و از خواص‏ ابومسلم بودند و سنباد با وجود گبری جامه سیاه می پوشید و شمشیر حمایل می کرد و از عقب ابومسلم در معرکه ‏ها و جنگها می رفت(دو قرن سکوت،ص 127 به نقل از زبدة التواریخ).
همين‏ كه خليفه منصور، ابومسلم را به قتل رسانيد، سنباد مجوس، كه يكى از دوستان و طرفداران ابو مسلم بود، سرپيچى كرد. قيام سنباد اين حقيقت را ثابت مى‏كند كه ابومسلم در آرای مذهبى خود طورى متعصب نبود كه حتى زرتشتیان را مطرود سازد و وجود زرتشتيان را نتواند تحمل كند.
سنباد از نيشابور به عزم خونخواهى ابومسلم حركت كرد و در مدتى كوتاه عده ‏اى را دور خود جمع نمود و به ياران خود گفت، عزم دارم به سوى ايالات عرب ‏نشين حركت كنم و كعبه را منهدم سازم. ديرى نپاييد كه عده كثيرى از مجوسان طبرستان و نقاط ديگر و همچنين مزدكيان و رافضيان (شيعيان) را به طرف خود جلب كرد(تاریخ اجتماعی ایران،جلد دوم،ص 179 به نقل تاريخ‏ ادبى‏ ايران،جلد اول،ص 466).
سرانجام منصور(خلیه عباسی)، جهور بن مرار عجلى‏ را با سپاهی به جنگ سنباد فرستاد.در جنگی که در حوالی همدان و ری رخ داد 60 هزار نفر از یاران سنباد کشته شدند و زنان و فرزندانشان اسیر شدند(تاریخ طبری،جلد یازدهم،4715).در تاریخ طبرستان آمده است در این نبرد چندان از یاران سنباد کشته شدند که تا سال 300 هجری،آثار کشته شدگان بر جای مانده بود(دو قرن سکوت،ص 130 به نقل از تاریخ طبرستان،جلد اول،174).و در نهایت خود سنباد در حوالی طبرستان و قومس کشته شد.بدین گونه یاران سنباد که به خون خواهی ابومسلم شورش کرده بودند همگی کشته شدند. بهرحال قیام سنباد اگر چه مهیب و وحشتناک بود ولی دیری نپائید و فقط هفتاد روز طول کشید(تاریخ طبری،جلد یازدهم،4715).
منابع:
دو قرن سکوت،عبدالحسین زرین کوب،چاپ دوم 1336
تاريخ طبرى،ترجمه ابوالقاسم پاينده،انتشارات اساطير،چاپ پنجم 1375.
.تاریخ اجتماعی ایران،مرتضی راوندی،انتشارات نگاه،چ دوم 1382