ایرانیان اما افسوس گذشته را میخورند، پولهای خود را با ارزهای خارجی و طلا معاوضه میکنند و آذوقه در انبارهای خود ذخیره میکنند تا در فردایی که به زودی خواهد رسید و جنگ و قحطی کشور را فرا خواهد گرفت راحتتر و سریعتر بتوانند به شرایط آنروز عادت کنند.
کابوس جنگ هر لحظه بیشتر به واقعیت نزدیک میشود. حلقهٔ محاصرهٔ اقتصادی و تحریمها روز به روز و به آرامی تنگتر میشود. پازل واقعه شوم در حال تکمیل شدن است و همهٔ دلایل و شواهد نشان از آن دارد که آیندهٔ نزدیک ایران بسیار وخیم تر از آنچه به تصور آید خواهد بود. البته اگر در این آینده، ایرانی با تعریف فعلی وجود داشته باشد.اما ایرانیان در رخوتی بیمار گونه فرو رفتهاند. در آستانهٔ اجلاس کشورهای عدم تعهد که در تهران برگزار خواهد شد و فرصتی بسیار مغتنم میتواند باشد برای بی آبرو کردن نظام در پیش چشم بینندگانی بی شمار، ملت جان به لب رسیده اما همچون گذشته بدون هیچ برنامه ریزی برای استفاده از این فرصت، چشم انتظار یک ابر منجی هستند تا ظهور کند و به جای ایشان متحمل هزینه و سختی شود در راه رسیدن به آرمانهای ایشان و خود در تکاپوی رفتن به کعبهٔ آمال - شمال - و استفاده از فرصت تعطیلات یک هفتهای هستند. عدهای دیگر دغدغهٔ دربی بین سرخ و آبی را دارند و دیگران نیز در فکر بازی بزرگ فوتبال بین غولهای اسپانیایی هستند.
در این بحبوحه رهبر جنبش سبز نیز دچار عارضهٔ قلبی میشود و سینهاش به دست تیغ جراحان سپرده میشود. هم او که قرار بود اگر در بندش کنند ایران قیامت شود.
آه و فغان و پوسترهای سبز و اشعاری در حمایت از موسوی فضای مجازی را پر کرده. اما در فضای واقعی شهروندان در پیلهٔ روزمرگی و فراموشی عمدی فرو رفتهاند.
و عجیب این جمله از کتاب دموکراسی یا دموقراضه برجسته میشود : «مردم عادت میکنند»(*)
همهٔ این واقعیتها در حالی وجود دارد که در سوریه مردم هنوز هم کشته میدهند اما مقاومتر از قبل و هر روز بر خواستهای بیشتر پافشاری میکنند.
ایرانیان اما افسوس گذشته را میخورند، پولهای خود را با ارزهای خارجی و طلا معاوضه میکنند و آذوقه در انبارهای خود ذخیره میکنند تا در فردایی که به زودی خواهد رسید و جنگ و قحطی کشور را فرا خواهد گرفت راحتتر و سریعتر بتوانند به شرایط آنروز عادت کنند.
(*): دموکراسی یا دموقراضه» نام کتابی از سیدمهدی شجاعی ست که سال ۸۸ چاپ شد و سپس جمع آوری و ممنوع الچاپ اعلام شد.