جمعه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۱

امروز یکی نیست که بر صد گرید

در جلسۀ شورای (اسلامی) شهر تهران، احمد مسجدجامعی یکی از اعضای انجمن ضمن انتقاد از وضع کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان آذربایجان شرقی گفته است در چنین وقایعی باید تلاش کنیم که حتی یک نفر هم کمتر جان خود را ازدست بدهد اما به‌نظر می‌رسد که آمار مرگ و میر برایمان عادی شده است.
کمال‌الدین اسماعیل مشتهر به «خلاّق‌المعانی»، قصیدهسرای بزرگ ایرانی که شاهد سقوط خوارزمشاهیان و تسلط مغولان بر ایران بود، و خود یکی از قربانیان این دوران به‌شمار می‌رود، فرموده است:
کس نیست که تا بر وطن خود گرید
بر حال تباه مردم بد گرید
دی بر سر مرده‌ای دوصد شیون بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
این ساده‌ترین و گویاترین توصیف از برخورد با مسألۀ مرگ و میر در جامعه‌ای است بلادیده و محنت‌کشیده. جامعه‌ای که مرگ و میر در آن عادی می‌شود و اگر روزی صدها تن بر سر یک جنازه اشک می‌ریختند و شیون می‌کردند در چنین روزگار، صدها جنازه هم اشک بر چشم کسی نمی‌آورد.
دوران تلخی که کمال‌الدین اسماعیل شاهد آن بود، یک بار دیگر نیز در ایران تکرار شد و آن زمانی بود که بر اثر یکه‌تازی و زورگویی ملایان شیعه، افغان‌های اهل تسنن عاصی شدند و بر اصفهان تاختند و سلطنت صفوی را برانداختند.
کروسینسکی در خاطرات و مشهودات خود از دوران محاصرۀ اصفهان می‌نویسد «گندم نایاب و در فاصلۀ یک ماه، قیمت نان دوبرابر شد. اهالی برگ و پوست درختان را وزن کرده می‌فروختند. حتی ریشۀ خشک‌شدۀ درختان را نیز آرد کرده اندکی جو بر آن می‌افزودند و با آن نان می‌پختند. چرم کفش کهنه را در آب جوشانده با آن شکم خود را سیر می‌کردند و چیزی نگذشت که آبگوشت چرم یکی از غذاهای رایج شد. از آن پس، نوبت به خوردن گوشت انسان رسید. برخی آشکارا و برخی در خفا گوشت مردگان را بریده می‌خوردند. حتی مادرانی گوشت کودکان خود را خورده بودند. وضع در اصفهان به چنان وخامتی گرایید که دفن کردن مردگان متروک شد. اجساد در کوچه و بازار بر روی هم تلنبار می‌شد و مردم مجبور بودند از روی اجساد درحال متلاشی شدن عبور کنند. شمار کثیری از مردگان را نیز به زاینده‌رود انداختند که بر اثر آن آب رودخانه به‌کلی آلوده و غیرقابل استفاده شده بود... مردی از دبیران شاه سلطان حسین هرچه داشت صرف عائلۀ خود کرد و دیگر چیزی برایش باقی نماند. در این حال تصمیم به هلاک عیال و اولاد خود گرفت. با آخرین نقدینه‌اش طعامی فراهم ساخت و در آن زهر ریخت و به کسان خود خورانید و اشک‌ریزان گفت ای عزیزان، این آخرین طعام ما است. راضی نمی‌شوم که شما از گرسنگی در کوچه و بازار بیفتید و به خواری جان دهید. پس، درب خانه ببستند و همگی بر سر آن سفره جان سپردند».
رئیس مجلس شورای اسلامی دربازگشت از آذربایجان شرقی، وکلا را به جلسۀ محرمانه دعوت کرده و مشاهدات خود را از اوضاع مناطق زلزله‌زده بازگفته که طبق دستور اکید ایشان، چیزی از این گزارش محرمانه به خارج درز نکرده است و همین، خود می‌تواند محتوا و مضمون گزارش و دلیل محرمانه‌بودن آن را روشن کند.
چرا باید رئیس مجلس «گزارش محرمانه» به وکلا بدهد و چرا باید ورود خبرنگار و عکاس و فیلمبردار به مناطق زلزله‌زده ممنوع شود؟ به این دلیل ساده که گزارش اوضاع شرم‌آور است.
همین مقدار گزارش‌ها که تاکنون انتشار یافته است نشان می‌دهد دلخراش‌تر از بلای آسمانی، بلایی است که به دنبال سوانح طبیعی، از زمین بر مردم آسیب‌دیده نازل می‌شود.
بر اساس این گزارش‌ها، سپاه پاسداران با «امنیتی کردن فضا» در مناطق زلزله‌زده، اختیار جمع‌آوری و انبار کردن و توزیع کمک‌های ارسالی را در انحصار خود گرفته و موجب شده است که خشم و خروش زلزله‌زدگان نیز بر تألمات و تأثراتشان افزوده شود.
در یکی از گزارش‌ها آمده است که تمام کمک‌های ارسالی از بخش‌های مختلف، حتی کمک‌هایی را که گفته می‌شود از ترکیه رسیده است، سپاه در اختیار می‌گیرد و سهم ناچیزی از آن را به بدترین کیفیت توزیع می‌کند به‌نحوی که نمایندگان هلال احمر کنار می‌نشینند و نگاه می‌کنند و وقتی از آنها پرسیده می‌شود چرا کاری نمی‌کنید، جواب می‌دهند در مقابل سپاه چه‌کار از ما ساخته است.
در همین حال جمعیت هلال احمر اعلام می‌کند که به‌رغم آمادگی برخی کشورها برای ارسال کمک به زلزله‌زدگان آذربایجان شرقی، «با توجه به توانایی جمعیت هلال احمر ایران در پوشش امدادی مناطق زلزله‌زده، نیازی به کمک‌های بین‌المللی نیست» و همزمان خبر می‌رسد که جز در چند مورد معدود، این بار دستی از سوی مجامع بین‌المللی برای کمک به زلزله‌زدگان آذربایجان شرقی دراز نشده است زیرا در سوانح پیشین، ازجمله زلزلۀ بم، تجربه نشان داد این گونه کمک‌ها توسط سپاه و نهادهای حکومتی به‌غارت می‌رود و سر از بازارها درمی‌آورد.
در کشوری که تبلیغات رسمی حکومت، استقبال از مرگ را توصیه و ترویج می‌کند و دستاورد «انقلاب شکوهمند» چیزی جز جنگ و خونریزی و نفرت و قساوت نبوده است نمی‌توان انتظاری جز این داشت.
باتشکر از احمد احرار  
کیهان لندن