جمعه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۱

تردید در همنوایی زندانی و زندانبان

« شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندانبان هم زمان زمزمه می کنند...»
حسین پناهی

زندان رجایی شهر جایی است که انسانیت و وجدان به قربانگاه می رود، اما در همین زندان صحنه هایی را می توان یافت که تجلی شرافت هستند. در کنار غرور و استقامت همبندِ تازه رهیده مان بهروز جاوید طهرانی که دیگر شهرت و اعتبارش بیشتر از بسیاری سیاستمداران ایرانی است، ارژنگ داوودی را می بینیم که استوار قد علم می کند تا در برابر ستم پیشگان با به دست گرفتن جانش مبارزه کند. هر روز زندانبان و زندانی در همنوایی جنایت و ستم همراه می شوند، اما این همنوایی از جنس همسرایی های رایج در موسیقی نیست. این همسرایی، نجوایی است از سر جبر و تحمیل زمانه که در آن، از یکسو زندانبان برای لقمه ای نان و به تحریک نیروهای امنیتی زندانی را زیر فشارهای روانی و گاه فیزیکی قرار می دهد و از سوی دیگر زندانی با به جان خریدن این فشار و شکنجه بر موضع خود می ایستد تا وجدان و شرافت قربانی نشود .
اگرچه آنچه در رجایی شهر دیده می شود، حیرت انگیز است اما آنچه آن سوی دیوارهای زندان رجایی شهر و در سراسر کشور روی می دهد تفاوت چندانی با درون زندان ها ندارد و در خور تامل است؛ از روحانیونی که فتوای قتل صادر می کنند تا ون های سنگینی که برای آزار و اذیت مردم به میادین شهرها فرستاده می شود.
سالهاست که تحمیق توده ها به نام دین و بازی دادن ملت در قالب دو «جناح» هدایت شده از سوی حکومت جریان دارد. اگر روزگاری زندان و شکنجه و اعتصاب غذا و مرگ اکبر محمدی به جرم اینکه چون اکبر گنجی اصلاح طلب نبود، با بی تفاوتی محافل سیاسی و رسانه ای اصلاح طلبان روبرو می شد اما پس از کودتای انتخاباتی 88 این امید می رفت که اینان در راه و روش انحصارطلبانه و گروهی خود بازنگری کنند. اما چنین نشد.
با گذشت سه سال از سرکوب مبارزات آزادی خواهانه ملت ایران و قربانیان بسیاری که در پی داشت، برخی از فعالین سیاسی ایران هنوز اصرار دارند که حرکت ملت را در جهت منافع خود و برای حفظ این حکومت به کژراهه بکشند. نمی دانم چگونه می توان در زمانی که دیگر امید و نشانه ای از اصلاح پذیری در این حکومت باقی نمانده است، باز هم اصلاح طلب بود! اما حالا این را می بینیم که در ماه های گذشته این سردمداران حکومت هستند که دَم از اصلاح طلبی می زنند!
اگر زندانبانانی که مردم ایران را در زندانی به بزرگی یک کشور به گروگان و اسارت گرفته اند، نجوای اصلاحات سر می دهند، دست کم این است که باید به قول حسین پناهی در همنوایی با آنان تردید کرد! وگرنه چرا در زندان ها را نمی گشایند تا زندانیان نیز با آنان در تحقق این «اصلاحات» همگام شوند؟!
با تشکر از سارا شمس
کیهان آنلاین