حضور دائمی اکبر گنجی در تعدادی از رسانه های ماهواره ای و اینترنتی از ایشان چهره ای آشنا برای مردم ایران ساخته است. آوازه شهرت ایشان ازایران فراتر رفته و بسیاری از سیاستمداران غربی هم با ایشان حشر و نشر دارند و از محضر ایشان سود می برند! رسالت گنجی امروز دیگر تنها رستگاری مردم ایران نیست بلکه ایشان در پی خوشبختی و سعادت همه مردم دنیا هستند!و برای مردم همه کشورها از سوریه و لبنان گرفته تا برمه وچین و ایالات متحده و اسرائیل پیام حقوق بشر و نفی خشونت می فرستند! آوازه جناب گنجی و موقعیت پیامبرگونه ایشان موجب شده است که گروهی به شک و تردید به موقعیت امروز ایشان و سوابق دیروز ایشان نگاه کنند. در این نوشته سعی خواهد شد که با مقایسه ای اجمالی بین شخصیت های شناخته شده تاریخی و گنجی، جایگاه ویژه ایشان را به کسانی که در شک و تردید به سر می برند نشان دهیم.
این هموطنان گنجی را با بابی ساندز و سایراعضای ارتش آزادیبخش ایرلند که سال1981 اعتصاب غذا کردند مقایسه می کنند و می گویند بابی ساندز بعد از 66 روز از دنیا رفت. فرانسیس هیوز بعد از 59 روز مرد. ریموند مک کریش و پتسی اوهارا هردو بعد از 61 روز از دنیا رفتند. جو مک دانل بعد از 61 روز اعتصاب غذا از دنیا رفت و مارتین هرسون بعد از 46 روز مرد. تازه مسئولین و مامورین زندان با هیچ کدام از این مرحومان بدرفتاری نمی کردند، زنجیر هم به دست و پایشان نمی بستند، از بازجویی و سلول انفرادی و شکنجه هم خبری نبود و تازه همه اعتصابیون قبل از اعتصاب غذا توسط دکتر معاینه شده بودند و سالم و سر حال بودند. در جواب این گروه باید گفت که این مقایسه از اساس اشتباه بوده و بندگان خاص خدا را نمی شود با چند ایرلندی تروریست مقایسه کرد. مقایسه جناب گنجی با حضرت ابراهیم بسیار گویاتر خواهد بود. حضرت ابراهیم در آتش نسوخت و آتش حتا به گلستان تبدیل شد در حالی که همه کسانی که چه قبل و چه بعد از ابراهیم در آتش افتاده اند سوخته اند. پس همان طور که ابراهیم سالم از آتش در آمد، اکبر گنجی نیز پس از هفتاد روز اعتصاب غذا نه تنها نمی میرد، بلکه بیمار هم نمی شود و سالم می ماند!
دو: شباهت به اصحاب کهف
یک دسته دیگر از هموطنان ایراد میگیرند که چرا اکبر گنجی و دوستان به سرکوب مردم و کشتار زندانیان در دهه شصت اعتراض نکردند و هنوز هم حاضر نیستند که برای روشن شدن حقایق آن دوران همکاری کنند. این دسته از هموطنان می توانند داستان اصحاب کهف را به خاطر بیاورند، همان طور که اصحاب کهف رفتند در یک غاری و سالهای سال خوابیدند، گنجی و اصحاب اصلاحات نیز از حدود سال 1363 در غار «دوران طلایی امام» به خواب رفتند و سالها بعد، حدود سال 72 بیدار شدند و طبیعتا از سرکوب مردم و کشتار زندانیان خبری نداشتند و نه می توانستند اعتراض بکنند و نه امروز اطلاعاتی دارند که افشا بکنند.
سه: شباهت به حضرت یوسف
گروه دیگری از هموطنان در مورد خروج گنجی از ایران و دریافت جوایز متعدد مادی و معنوی سوالاتی مطرح می کنند. دسته ای دیگر می پرسند چگونه ممکن است یک نفر بدون تحصیلات عالی در طی چند سال به چنان مرتبه ای برسد که در مورد همه علوم از فلسفه و تاریخ و جغرافی و اقتصاد و جامعه شناسی و غیره مقالات و کمالات صادر کند. برای رفع شک و تردید این دسته از هموطنان نگاهی تطبیقی به داستان حضرت یوسف مفید خواهد بود.
برادران یوسف او را در سر راه کاروان هایی که به مصر می رفتند گذاشتند و پیراهن پاره یوسف را به خون آغشته کردند (البته نه به خون خود یوسف) و گفتند که یوسف را گرگ خورد و پدر یوسف آن قدر گریه کرد که کور شد. اما بعد به خواست خدا کاروانی از راه رسید و یوسف را از چاه در آورد و او سالم و سرحال به مصر رفت و مورد استقبال بزرگان مصر و به ویژه زلیخا، همسر فرعون، قرار گرفت و به ثروت زیادی هم رسید . مدتی بعد، برادران یوسف که او را در چاه انداخته بودند به مصر رفتند و به یوسف ملحق شدند. به یاد می آورید که از خبر بدرفتاری با جناب گنجی در زندان و اعتصاب غذای ایشان همه، حتا جرج بوش و تونی بلر، این قدر گریه کردند که نزدیک بود کور بشوند ولی به خواست خدا اکبر گنجی از زندان در آمد و به آمریکا و مقابل سازمان ملل رفت و حتا مورد استقبال گوگوش هم قرار گرفت به اضافه یک جایزه پانصد هزار دلاری از اعوان و انصار فرعون زمان، و مدتی بعد سایر برادران پاسدار سابق از ایران آمدند و در آمریکا به گنجی ملحق شدند.
در ضمن حضرت یوسف هم تا قبل از رفتن به مصر تنها در بیابان به دنبال چوپانی و گوسفندچرانی بود و تحصیلات عالی نداشت. ولی مدت کوتاهی بعد از رسیدن به مصر از آنجایی که معلومات فراوانی در هواشناسی، روانشناسی، اقتصاد کشاورزی، مهندسی ساختن سیلو و بقیه علوم و فنون کسب کرده بود توانست خواب فرعون را تعبیر کند و کشور و مردم مصر را نجات دهد و حتا مازاد تولید گندم مصر را به کشورهای همسایه صادر کند و مردم آن کشورها را هم نجات بدهد.
این تنها مقایسه کوتاهی بود بین سرگذشت جناب اکبر گنجی و پیامبران قبل از ایشان. علاقمندان می توانند برای اطلاعات تطبیقی بیشتر به تاریخ پیامبران از جلد یک تا 124000 مراجعه کنند. راستی امام نقی را فراموش نکنید...
تنها یک نکته در سرگذشت اکبر گنجی پیامبر هست که قابل مقایسه و تطبیق با احوال پیشینیان نیست:
همه پیامبران پیشین برای گرفتن پیام از غیب و رساندنش به مردم سختی زیادی کشیدند، یکی باید به کوه می زد و پیغام را می گرفت، یکی باید در صحاری عربستان بالا و پائین می دوید، یکی در شکم نهنگ می رفت، یکی با قوم لوط هم سفره می شد و تازه بعد که پیام را می گرفتند باید سالهای سال زحمت می کشیدند تا با هزار بدبختی پیام غیب را به مردم برسانند. ولی رساندن پیام های گنجی پیامبر و وحی هایی که به وی می رسد، به جهانیان و مردمی که منتظر معجزات وی هستند، به شکرانه وجود اینترنت و رسانه هایی مانند بی بی سی و رادیو فردا و شرکا، چند لحظه ای بیشتر طول نمی کشد.
با تشکر از فربد رضانیا
کیهان آنلاین
یک: شباهت با حضرت ابراهیم
بگذارید از اعتصاب غذای نامحدود اکبر گنجی که هفتاد روز طول کشید شروع کنیم، گروهی از هموطنان باور نمی کردند و نمی کنند که ایشان اعتصاب غذا کرده باشد آن هم هفتاد روز! این دسته از هموطنان می گویند که اصلا شدنی نیست که کسی 70 روز اعتصاب غذا بکند و کتاب و مانیفست هم بنویسد، مصاحبه هم بکند و درنهایت هم فقط چند کیلو وزن کم کند.این هموطنان گنجی را با بابی ساندز و سایراعضای ارتش آزادیبخش ایرلند که سال1981 اعتصاب غذا کردند مقایسه می کنند و می گویند بابی ساندز بعد از 66 روز از دنیا رفت. فرانسیس هیوز بعد از 59 روز مرد. ریموند مک کریش و پتسی اوهارا هردو بعد از 61 روز از دنیا رفتند. جو مک دانل بعد از 61 روز اعتصاب غذا از دنیا رفت و مارتین هرسون بعد از 46 روز مرد. تازه مسئولین و مامورین زندان با هیچ کدام از این مرحومان بدرفتاری نمی کردند، زنجیر هم به دست و پایشان نمی بستند، از بازجویی و سلول انفرادی و شکنجه هم خبری نبود و تازه همه اعتصابیون قبل از اعتصاب غذا توسط دکتر معاینه شده بودند و سالم و سر حال بودند. در جواب این گروه باید گفت که این مقایسه از اساس اشتباه بوده و بندگان خاص خدا را نمی شود با چند ایرلندی تروریست مقایسه کرد. مقایسه جناب گنجی با حضرت ابراهیم بسیار گویاتر خواهد بود. حضرت ابراهیم در آتش نسوخت و آتش حتا به گلستان تبدیل شد در حالی که همه کسانی که چه قبل و چه بعد از ابراهیم در آتش افتاده اند سوخته اند. پس همان طور که ابراهیم سالم از آتش در آمد، اکبر گنجی نیز پس از هفتاد روز اعتصاب غذا نه تنها نمی میرد، بلکه بیمار هم نمی شود و سالم می ماند!
دو: شباهت به اصحاب کهف
یک دسته دیگر از هموطنان ایراد میگیرند که چرا اکبر گنجی و دوستان به سرکوب مردم و کشتار زندانیان در دهه شصت اعتراض نکردند و هنوز هم حاضر نیستند که برای روشن شدن حقایق آن دوران همکاری کنند. این دسته از هموطنان می توانند داستان اصحاب کهف را به خاطر بیاورند، همان طور که اصحاب کهف رفتند در یک غاری و سالهای سال خوابیدند، گنجی و اصحاب اصلاحات نیز از حدود سال 1363 در غار «دوران طلایی امام» به خواب رفتند و سالها بعد، حدود سال 72 بیدار شدند و طبیعتا از سرکوب مردم و کشتار زندانیان خبری نداشتند و نه می توانستند اعتراض بکنند و نه امروز اطلاعاتی دارند که افشا بکنند.
سه: شباهت به حضرت یوسف
گروه دیگری از هموطنان در مورد خروج گنجی از ایران و دریافت جوایز متعدد مادی و معنوی سوالاتی مطرح می کنند. دسته ای دیگر می پرسند چگونه ممکن است یک نفر بدون تحصیلات عالی در طی چند سال به چنان مرتبه ای برسد که در مورد همه علوم از فلسفه و تاریخ و جغرافی و اقتصاد و جامعه شناسی و غیره مقالات و کمالات صادر کند. برای رفع شک و تردید این دسته از هموطنان نگاهی تطبیقی به داستان حضرت یوسف مفید خواهد بود.
برادران یوسف او را در سر راه کاروان هایی که به مصر می رفتند گذاشتند و پیراهن پاره یوسف را به خون آغشته کردند (البته نه به خون خود یوسف) و گفتند که یوسف را گرگ خورد و پدر یوسف آن قدر گریه کرد که کور شد. اما بعد به خواست خدا کاروانی از راه رسید و یوسف را از چاه در آورد و او سالم و سرحال به مصر رفت و مورد استقبال بزرگان مصر و به ویژه زلیخا، همسر فرعون، قرار گرفت و به ثروت زیادی هم رسید . مدتی بعد، برادران یوسف که او را در چاه انداخته بودند به مصر رفتند و به یوسف ملحق شدند. به یاد می آورید که از خبر بدرفتاری با جناب گنجی در زندان و اعتصاب غذای ایشان همه، حتا جرج بوش و تونی بلر، این قدر گریه کردند که نزدیک بود کور بشوند ولی به خواست خدا اکبر گنجی از زندان در آمد و به آمریکا و مقابل سازمان ملل رفت و حتا مورد استقبال گوگوش هم قرار گرفت به اضافه یک جایزه پانصد هزار دلاری از اعوان و انصار فرعون زمان، و مدتی بعد سایر برادران پاسدار سابق از ایران آمدند و در آمریکا به گنجی ملحق شدند.
در ضمن حضرت یوسف هم تا قبل از رفتن به مصر تنها در بیابان به دنبال چوپانی و گوسفندچرانی بود و تحصیلات عالی نداشت. ولی مدت کوتاهی بعد از رسیدن به مصر از آنجایی که معلومات فراوانی در هواشناسی، روانشناسی، اقتصاد کشاورزی، مهندسی ساختن سیلو و بقیه علوم و فنون کسب کرده بود توانست خواب فرعون را تعبیر کند و کشور و مردم مصر را نجات دهد و حتا مازاد تولید گندم مصر را به کشورهای همسایه صادر کند و مردم آن کشورها را هم نجات بدهد
این تنها مقایسه کوتاهی بود بین سرگذشت جناب اکبر گنجی و پیامبران قبل از ایشان. علاقمندان می توانند برای اطلاعات تطبیقی بیشتر به تاریخ پیامبران از جلد یک تا 124000 مراجعه کنند. راستی امام نقی را فراموش نکنید...
تنها یک نکته در سرگذشت اکبر گنجی پیامبر هست که قابل مقایسه و تطبیق با احوال پیشینیان نیست:
همه پیامبران پیشین برای گرفتن پیام از غیب و رساندنش به مردم سختی زیادی کشیدند، یکی باید به کوه می زد و پیغام را می گرفت، یکی باید در صحاری عربستان بالا و پائین می دوید، یکی در شکم نهنگ می رفت، یکی با قوم لوط هم سفره می شد و تازه بعد که پیام را می گرفتند باید سالهای سال زحمت می کشیدند تا با هزار بدبختی پیام غیب را به مردم برسانند. ولی رساندن پیام های گنجی پیامبر و وحی هایی که به وی می رسد، به جهانیان و مردمی که منتظر معجزات وی هستند، به شکرانه وجود اینترنت و رسانه هایی مانند بی بی سی و رادیو فردا و شرکا، چند لحظه ای بیشتر طول نمی کشد.
با تشکر از فربد رضانیا
کیهان آنلاین