پنجشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۱

تحریم: نعمت یا نکبت (۱)


دور جدیدی از اعمال تحریم‌ها علیه ایران رقم خورده است و این بار هدف تحریم صادرات نفت ایران است که مهمترین ابزار مالی آن یعنی بانک مرکزی نیز به همین دلیل هدف گرفته شده است. نویسنده بر این باور است که تحریم های جدید، اولین مرحله از آخرین قسمت جنگ نرم علیه ایران قبل از وارد شدن به آخرین گزینه است.

‎اینکه اعلام می‌شود هدف تحریم‌ها دولت ایران است و سعی بر اعمال تحریم های هدفمند است تا به مردم عادی لطمه ای نرسد دروغی بیش نیست که همگان بر آن واقفند. هدف از تحریم‌ها تنها فشار بر مردم عادیست وعاصی کردن و پایین آوردن آستانه تحمل ایشان تا علیه دولت قیام کنند، آن را سرنگون یا تضعیف کنند و یا راضی به دخالت بیگانه گردند. از سوی دیگر اعمال تحریم بر علیه کشوری اگر سبب تغییر رفتار آن نگردد، مشروعیت و اجماع جهانی برای انجام عملیات نظامی علیه آن را باعث می‌گردد چون دلیلی محکمی بر امتحان و اعمال تمامی راهها قبل حمله نظامی است.
‎راهکار مقابله با تحریم‌ها از دید نظام هم معلوم است : جلوگیری از قیام با جلب رضایت نسبی عمومی به هر طریق ممکن ( حتی اگر هیچ توجیه اقتصادی نداشته باشد ) و جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات و حاکم کردن روح پلیسی بر جامعه و مذاکره با تحریم کنندگان در پنهان جهت رسیدن احتمالی به توافق مرضی الطرفین!
‎البته دراین میان نظام حاکم بر ایران تحریم‌ها را باعث شکوفایی استعدادهای داخلی می‌داند و خصوصا رییس حمهور فعلی که موج تحریم‌ها در زمان ایشان به اوج رسیده است ،همواره در ظاهر از آن استقبال می‌کند. اینکه فشار و محرومیت می‌تواند باعث پیشرفت در زمینه های خاص گردد البته حرف درستی است ولی نخست آنکه تحریم برای پیشرفت نه شرط لازم است و نه کافی و دوم آنکه هرگونه پیشرفتی که حاصل گردد نامتقارن خواهد بود و سبب قناصی بیش تر ساختارهای اقتصادی ،  سیاسی و اخلاقی جامعه می‌گردد. هر روز خبرهای خوش در ارتباط با صنایع موشکی و غنی سازی به گوش می‌رسد ولی خبری از خبر خوش در هزاران موضوع حیاتی پزشکی، صنعتی و حتی اجتماعی نیست.
‎ورزشکاری را فرض کنید که به هر دلیل تنها بازوی راست خود را پرورش می‌دهد و البته این بازو بسیار قوی خواهد شد ولی این ورزشکار با پاهای نحیف و دست چپ بیکاره شانسی برای رقابت با رقبای قوی نخواهد داشت و از دست راست قدرتمندش برای جبران ناتوانی پاهایش کاری برنخواهد آمد.
‎ دیواری را فرض کنید که تنها با یک لایه آجر و بدون زیر سازی لازم بالا برود. این دیوار ممکن است بلند به نظر برسد ( وحتی از تمام دیوارهای اطراف بلندتر شود) ولی با کوچکترین نسیم واژگون خواهد شد.
‎پس تحریم به خودی خود چیز خوبی نمی‌باشد ولی این تمام ماجرا نیست.
‎در مثال آورده شده بنایی را فرض کنید که برای ساختن آن دیوار معیوب روزمزد دستمزد می‌گیرد. برای بنا تنها درآمد روزانه اش مهم است و اهمیت به آینده آن دیوار نمی‌دهد. او می‌داند روزی که دیوار خراب شد، کار او هم به پایان می‌رسد ولی چرا خود را از درآمد تا پیش از آن روز، که معلوم نیست کی باشد، محروم کند؟
ساده لوح ترین پاسخ حواله دادن بنا به باورهای دینی و اخلاقی است و اینکه بنای با اخلاق این کار را نمی‌کند و ما باید در مرحله اول بنای با اخلاق پیدا کنیم و صورت مسئله را از مهارت بنایی به شناسایی فضایل اخلاقی تغییر دهیم. آیا این بحث تخصص بهتر است یا تعهد آشنا به نظر نمی‌رسد؟
همین حقیقت ساده در مورد مصالح فروش هم صادق است و هرکس دیگری که از ساختن این دیوار مستقل از معیوب بودنش سود می‌برد.
‎ صاحبخانه یا صاحبکار باید تنها کسی باشد که از ساختن این دیوار ناخشنود باشد و تنها اوست که باید جلوی این کار را بگیرد. ولی در بسیاری از موارد حتی صاحب خانه هم دل نمی‌سوزاند. چرا؟
‎ساختن دیوار محکم به زمان بیشتر، پول افزون‌تر و البته استفاده از نیروی کارآزموده تر دارد. در بهترین شرایط صاحب خانه باید قبل از شروع به کار جوانب را بسنجد، بازار را بررسی کند و بهترین پیمانکار با کمترین هزینه را انتخاب نماید. حال اگر با صاحبخانه ای رو به رو باشیم که تنبل است، از محل منابع حاصل ازارث زندگی می‌کند و این منابع هم نامحدود نباشند؛ در بسیاری از موارد او نیز تا وقتی بلایی سرش نیاید اهمیتی نمی‌دهد! تا وقتی که دیوار کار می‌کند، پول کمتری خرج کرده و مابقی را صرف زندگی روزانه خود می‌نماید؛ پس چه باک؟
‎این‌گونه افراد اصولا اهمیتی به ساکنان بعدی خانه نمی‌دهند و اعتقاد به زندگی در زمان حال دارند. اینان معتقدند فرزندانشان خودشان گلیم خود را از آب خواهند کشید و از همه مهمتر اینکه اینان در حال حاضر وجود ندارند که اعتراض کنند‌!

‎البته خود صاحب خانه اگر دیوار بر سرش خراب شود متضرر زمان حال هم خواهد شد ولی اول آنکه پشیمانی سودی ندارد و دوم اینکه نویسنده مطمئن است که او تنها بنای از خدا بی‌خبر و مصالح فروش را مسوول می‌داند و نقشی برای خود قائل نیست.
‎اگر به مسئله تحریم‌ها به شکل کلی و از بالا نگاه شود جز نکبت چیزی نیست ولی متاسفانه اینگونه نیست و تحریم‌ها درهای نعمت را بروی تعداد بیشماری باز نموده است که دانسته یا ندانسته از آن بهره مند هستند و بازنده اصلی قطعا فرزندان این مملکت هستند که هنوز به دنیا نیامده‌اند.
‎نظام حاکم بر ایران نشان داده است در عمل تنها منافع مادی برایش مهم است و در بیان این حقیقت در قالب کلمه ای بنام مصلحت نیز ابایی ندارد. اینان چون هر نظام دنیایی دیگری تنها مصلحت خود را در نظر می‌گیرند و هرگز ایدولوژیک عمل نمی‌کنند بنابراین اگر تحریم برای ایشان نعمت است پس حتما دلیل مادی داشته و مصلحت در بودن آن است و در زمانی که این مصلحت از بین برود و یا به زبان ساده تر دیگر صرف نکند، کوچکترین درنگی در انجام کاری در راستای مصلحت جدید؛ هرچند اگر ۱۸۰ درجه با رفتار و سیاست قبلی متفاوت باشد؛ و یا حتی رها کردن و رفتن نخواهند کرد.
‎
نویسنده قصد دارد در چند یادداشت به بررسی تفضیلی تحریم‌ها در محدوده های زمانی مختلف و از دید طرف های مختلف نظیر بپردازد و چگونگی اینکه چرا این نکبت بزرگ چون نعمتی بی بدیل مورد استقبال قرار می‌گیرد؛ بررسی خواهد شد.