یکشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۹۲

در سوگ هفتصد میلیارد دلار مرحوم


اگر صحنه سازی‌های موسمی «انتخابات» در جمهوری اسلامی از هر سودی بَری باشد، دست‌کم فرصتی ایجاد می‌کند تا اندک گوشه‌ای از نزاع‌های درونی رژیم و فساد و تباهی گسترده آن هویدا شود. در این روزها، هم‌زمان با ریزش ممتد اعتبار و تسلط «رهبرمعظم»،  ناظر بر شدت و خشونت نزاع بر سرقدرت و غارت سرمایه‌های کشور هستیم. در این ارتباط افاضات اخیر محسن رضائی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در شهرستان دِیلم قابل توجه است. وی می‌گوید «هفتصد میلیارد دلار در طول هفت سال گذشته از سوی دولت به صورت نادرست مصرف شده است و تنها سی درصد چالش‌های کنونی کشور مربوط به تحریم‌ها و هفتاد درصد دیگر مربوط به نحوه مدیریت و ساختار نادرست اقتصادی کشور است، که در سه دولت گذشته به آن توجه نشده است».
ما بارها در این ستون یادآور شدیم که سرانجام عامل اصلی ریزش و نابودی نظام کنونی، فساد حکومتی و فروپاشی اقتصاد کشور خواهد بود. مسائل اقتصادی زمانی که آغاز می‌شود بر خلاف مسائل سیاسی با زور و سرکوبی امکان چیره شدن بر آن وجود ندارد. همانگونه که اشتباهات و سوء سیاستهای اقتصادی اندک اندک انباشته می‌شود، زمانی که به اشباع رسید دیگر مهار کردن آن با نطق و خطابه و حتی خشونت و سرکوب امکان‌پذیر نیست.  با آنکه عوارض و نتایج فساد و ندانمکاری‌های حکومت که بر جامعه تحمیل می‌شود تدریجی است، زمانی که رویهم انباشته شود تأثیراتی عمیق دارد. یکی از اساسی‌ترین تفاوت‌های سیاست و اقتصاد دقیقاً در همین نکته پنهان است. در حالی که در مورد مسائل سیاسی، مثلاً تقلب در انتخابات، رژیم با یک عکس‌العمل سریع می‌تواند، با سرکوبی بیرحمانه، اعتراضات را فرونشاند، رویارویی با مسائل اقتصادی با چنین حربه‌هایی امکان‌پذیر نیست. اشتباهات اقتصادی حکومت موضوعی نیست که آثار آن از روزی به روز دیگر قابل مشاهده باشد. همانگونه که امروز در مورد دولت احمدی‌نژاد مشاهده می‌کنیم سال‌ها طول کشیده است تا بر اثر اشتباهات بیشمار او در امور اقتصادی کار به بحران اقتصادی امروز  کشانده شود.


بیست و چهار سال مدیریت معیوب
 جالب اینجاست که یک مقام نسبتاً عالی رتبه نظام که عنوان پرطمطراق دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام را یدک می‌کشد تازه پس از گذشت بیست و چهار سال فهمیده است که «مدیریت و ساختار» دولت‌های رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد معیوب بوده است! دراین یک مورد حق با رضائی است و همۀ  مسائلی را که امروز اقتصاد ایران با آن رو به رو است نباید یکپارچه به حساب تحریم‌های خارجی واریز کرد. به احتمال بسیار زیاد حتی اگر تحریمی هم وجود نداشت بیش از هفتاد درصد مسائل و مصائب کنونی در زندگانی روزمره مردم همچنان به جای خود باقی می‌بود. اما آنچه آقای دبیر محترم مجمع فراموش می‌کند و یا جرأت گفتن آن را ندارد مشکل نفس وجود نظام جمهوری اسلامی است که از نخستین روزهای روی کار آمدنش نه تنها از فهم مشکلات و پیچیدگی‌های اقتصاد مدرن بی‌خبر و ناآگاه بود بلکه تعمداً با دانش ستیزی و یاغی‌گری منکر علم اقتصاد شد. اگر امروز احمدی‌نژاد ناچار به اذعان فشار روزافزون تورم بیش از چهل درصدی و سیر صعودی بیکاری شده است، در بدو امر او و دیگر زمامداران رژیم با اقتدا به کلمات قصار آیت‌الله خمینی در مورد نفی علم اقتصاد دلخوش بودند. آنگاه که اقتصاددان دلسوز و برجسته کشور در مورد مسائل و مشکلات اقتصادی کشور اظهار نگرانی می‌کردند یا مورد بی‌اعتنایی و تمسخر قرار می‌گرفتند و یا ناگهان خود را در پشت میله‌های زندان می‌یافتند. از آنجا که نتیجه اشتباهات اقتصادی حکومت برروی هم انباشته می‌شود، آنهائی که قضاوتشان بر مبنای ظاهر مسائل است، از درک آن عاجزند.  در مورد احمدی‌نژاد مسأله از این هم پیچیده‌تر شده است . او حتی امروز، درکمال اطمینان منبعث از نادانی، به ادعای خودش نیازی به مشاوران اقتصادی احساس نمی‌کند. او مدعی است که اقتصاد غربی نمی‌تواند پاسخگوی مسائل ایران باشد. مسأله اساسی آن نیست که او و امثال او باید در مورد اقتصاد صاحب نظر باشند. در دنیای امروز بسیاری از رهبران سیاسی در مورد مسائل مالی و اقتصادی الزاماً دارای تخصصی ویژه نیستند اما آن قدر عقل و درایت دارند که در پیرامون خود از وجود شایسته‌ترین کارشناسان بهره‌مند شوند. این روزها دامنه فساد و تباهی اقتصادی به جایی کشیده است که حتی سردار محسن رفیقدوست، این نخستین وزیر سپاه و رئیس پیشین بنیاد به اصطلاح مستضعفان به دیگران درس صداقت و اجتناب از آلودگی و فساد می‌دهد. امروز حتی او نیز همانند دیگر همقطاران سپاهیش به قول عبید زاکانی «عابد و مسلمان» شده است. او می‌گوید «سپاه نباید سیاسی، تجاری و جناحی عمل کند. اگر یک سپاهی قرار است در سیاست دخالت کند باید از سپاه خارج شود. سپاهی نباید سیاسی شود». رئیس سابق بنیاد مستضعفان می‌گوید: «من با این مسأله که سپاه تجارت کند مخالفم، با این مسأله که سپاه وارد صنایع نظامی شود یا در کار ساخت و ساز نیز ورود کند مخالفم» و سرانجام می‌افزاید: «مردم باید نسبت به ورود سپاه به مسائل اقتصادی روشن شوند». شوری کار به جایی رسیده است که حتی محسن رفیقدوست که به عنوان نخستین رئیس و مسؤول بنیاد مستضعفان اکثر شرکت‌ها، سازمان‌های اقتصادی- کشاورزی  و تجاری بخش خصوصی را با زور سپاه مصادره کرد و زمانی مدعی شد که بر  یکی از بزرگترین  و احتمالاً فاسدترین و نامشروع‌ترین ساختارهای اقتصادی جهان ریاست می‌کند، اکنون سخن از منع دخالت سپاه در امور اقتصادی به میان می‌آورد. اکنون که اقتصاد کشور در سراشیب سقوط  هر لحظه سریعتر پیش  می‌رود به مصداق مثل معروف  که از کشتی در حال غرق شدن نخست  موش‌های دریائی (Rats) فرار می‌کنند، آیا چنین انتقادهای صریح و تبری‌جوئی‌های مسببین و عاملین اصلی این نظام فاسد و فاجعه‌آفرین خود بهترین شاهد وگواه بر شکست رژیم و برنامه‌هایش نیست؟
زنگ خطر و اعلام فروپاشی اقتصاد کشور با انتشار واپسین گزارش‌های سازمان آمار کشور منعکس است. این آمار  وحشتناک و بی‌سابقه آنچنان عوامل رژیم را نگران کرده است که سعی می‌کنند تا همه کاسه کوزه‌ها را بر سر احمدی‌نژاد بکوبند و او را قربانی سیستم سراپا فساد کنند. کار به جائی کشیده است که عوامل و دست‌نشاندگان رژیم نیز سعی می‌کنند با فریادهای اعتراضی مردم همصدا شوند. یک نمونه از این دو دوزه‌بازی کردن‌ها انتشار اخبار تا کنون سری یعنی آمار دولتی است. کار به جائی کشیده است که حتی فارس نیوز، متعلق به سپاه پاسداران، با اشک تمساح از گرانی  صد و چهل و شش درصدی سی و سه کالای اساسی طی یکسال گذشته و رنج مردم می‌نویسد.
جالب این‌جا است که زمانی که صحبت از گرانی سطح زندگی مطرح می‌شود و مثلاً می‌گویند بیست و پنج تا سی درصد هزینه زندگی افزایش یافته است همه گمان می‌کنند که معنای این سخن آن است که قیمت «همه چیز» فقط سی یا چهل درصد افزایش پیدا کرده است، در حالی که چنین نیست. آمار کلی هزینه زندگی در هر کشوری شامل قریب سیصد تا سیصد و پنجاه نوع کالا و خدمات است که در تمام خانوارها مورد استفاده قرار می‌گیرند. اما آنچه بیش از همه چیز برای مردم عادی اهمیت دارد کالا های معمولی است که برای تغذیه و زندگی روزمره مورد نیاز است. استفاده از رقم کلی نمودار هزینه زندگی این واقعیت را پنهان می‌کند. احتیاجات واقعی اکثریت خانواده‌های متوسط در مرحله اول  همان کالاها  و خدمات ضروری و مورد نیاز برای تأمین مایحتاج روزانه زندگی است. مثلاً تنزل یا ثابت ماندن بهای بلیط هواپیما یا هزینه تئاتر و تفریحات گوناگون در این «سبد» مایحتاج عمومی برای خانواده‌ای که هرگز سوار هواپیما نشده است از هیچ نوع اهمیتی برخوردار نیست.  آنچه امروز در ایران می‌گذرد شروع پایان یک حکومت فاسد، بی‌لیاقت و در عین حال بسیار ظالم است. این حکومت مانند هر خودکامه سیستم سیاسی و اقتصادی بسیار پیچیده و به هم تنیده است. از این‌رو منصفانه نیست که همه اشتباهات، فساد، کجروی‌ها و ندانم‌کاری‌ها را یکسره به حساب احمدی‌نژاد رقم بزنیم. این در حقیقت همان شیوه‌ای است که امروز نظام جمهوری اسلامی برای برائت خود و لجن‌مال کردن احمدی‌نژاد برگزیده است. فراموش نکنیم احمدی‌نژاد ثمره نظام جمهوری اسلامی است و نه موجد یا معمار آن.
آنهایی که امروز سعی می‌کنند با حمله به احمدی‌نژاد برای خود سپر بلائی بسازند همان کسانی هستند که برای کرسی ریاست جمهوری او آرای مردم را دزدیدند و زمانی که با اعتراض میلیونی مردم مواجه شدند نداها و سهراب‌ها  و صدها دیگر جوان ایرانی را بی‌رحمانه به قتل رساندند. آقای محسن رضائی یا به مرض فراموشی مبتلا گشته و یا به تقیه پناه برده است زیرا در تمام مدت بیست و چهار سال کجروی و تباهی مورد اشاره او سه رئیس جمهور مورد اشاره‌اش «تدارکچی» بودند و حاکم مطلق‌العنان کشور شخص شخیص «رهبرمعظم» انقلاب بوده است.
پاریس، شاهین فاطمی
کیهان لندن