
شیوع شایعه آمدن زمینلرزه ۱۰ ریشتری در روزهای آینده، واگیردارتر از آن است که به حرفهای سخنگویان معمول بازار زمینلرزهشناسی بسنده کنیم. از همین رو، نظر بنیانگذار دپارتمان پژوهشهای لرزهزمینساخت و زمینساخت در ایران را جویا شدیم.
دکتر مانوئل بربریان را زمینشناسان و کسانی که مساله زمینلرزه برایشان واقعا اهمیت دارد خوب میشناسند. خبرنگاران و اهالی رسانه اما، شاید خیال میکنند فردی خارجی است که در نیوجرسی آمریکا زندگی میکند و به زمینشناسی ایران علاقهمند بوده است.
برای من که زمینشناسی خواندهام و بسیاری از همدورهایهایم، مانوئل بربریان، یک اسطوره علمی و یک وطنپرست* واقعی بوده است. کسی که در سال ۱۳۶۴ هشدار داد که وضع پایتخت ایران در قبال زلزلهای بزرگ که منتظرش هستیم، خطرناک و نگران کننده است.
بعد از گسترش خبرهای جعلی در رسانهها و بیتوجهی همکاران رسانهای به مسائل مرتبط با زمینلرزه، مانوئل بربریان با مهربانی، پیشنهاد گفتگو با خودنویس را پذیرفت. بخش نخست این گفتگو را در اینجا میخوانید:
- آقای دکتر بربریان، چرا شایعه وقوع زمینلرزه بزرگ تهران همیشه داغ است، که گاه باعث نگرانیهای زیادی در سطح جامعه میشود؛ مسوولان هم قولهای عجیبی در باره تغییر محل پایتخت و یا مراکز مسکونی میدهند، اما ناگهان همه چیز تا وقوع زمینلرزه بزرگ بعدی به فراموشی سپرده میشود...
در حکومتهای خودکامه و بهدور از هرگونه مردمسالاری و شفافیت، و در نبود مسوولیت در نگاهبانی جان و مال مردم، و با نبود آزادیهای اجتماعی و کاربرد شدید سانسور در رسانههای گروهی و بستن روزنامهها، مردم برای دستیابی به آگاهیهای سیاسی-اجتماعی، ناچار به شایعهپردازی و دنبال نمودن رسانههای بیگانه، گرایش پیدا میکنند، چون چیز درستی را در رسانههای گروهی کنترل شده بهوسیله دولتهای خودکامه نمییابند.
مردم، نگران از آتیه مالی و جانی خود و فرزندانشان، چارهای جز این ندارند که در زندانهای بزرگی به نام «کشور» چنینگونه، به خبرها دست یابند. در این میان، روزنامهنگاران خارج از بند، آگاه یا نا آگاه، از این فرصت استفاده کرده، با چاپ شایعات بدون تفسیر و آگاهی مردم، به بزرگ شدن آن یاری میرسانند.
دولتهای خودکامه که همه چیز مردم و کشور را در چنگ و کنترل خود دارند، این آزادی ناچیز را به عنوان سوپاپی به رسانههای گروهی خود میدهند. چنانچه در هفته گذشته، ایلنا، خبرگزاری کار در ایران و دیگر رسانههای گروهی ایرانی، آزادانه چیزی نادرست و ساختگی را به نقل از روزنامههای دیگر چون «الوطن» تازی(عربی) منتشر کردند و گویا الوطن نیز، با آوردن نام بزرگترین و معتبرترین سازمان لرزهشناسی و زمینشناسی دنیا؛ یعنی «سازمان زمینشناسی آمریکا»، اعتباری به این دروغنامه داده و خبر داغی را که مردم نگران، بدون بررسی آنرا میپذیرند، منتشر کردند.
در باره قولهای دولتمردان، نباید به قولهای آنان وزنی داد، جابجایی جایگاه پایتخت کشور، هرگز جدی نبوده، و خود مسوولان نیز آنرا میدانستند. دلیل اعلام این خبر برای من روشن نیست و شاید تغییر جهت اندیشه مردم و کشور در مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روزانه بوده است. اثرات ویرانی و کشتار زمینلرزه همیشه زودگذر بوده، و بهجز مردم ستمدیده، دولتمردان غیرمسوول به زودی آنرا فراموش کردهاند. دولتمردان، هرگز، در اندیشه نگاهبانی جان و مال و آسایش و خوشی مردم، چه بههنگام رویداد نیروهای «گیتیانه» (طبیعی) و «ناگیتیانه» (غیر طبیعی و ساخته دست بشر)، نبوده و نیستند. تاریخ گواه آن بوده و جز این نیز، انتظاری نباید داشت.
از آغاز سده بیستم تا کنون، بیش از ۱۶۴،۰۰۰ ایرانی جان خود را به هنگام رویداد زمینلرزههای کوچک و میانه و بزرگ از دست دادهاند. تنها در سده بیستم، ۱۴ زمینلرزه با بزرگی ۷، و ۷ به بالا (در مقیاس ریشتر) روی داده است (با میانگین یک زمینلرزه در هفت سال). ۵۱ زمینلرزه با بزرگی میان ۶/۰ تا ۶/۹ روی داده است (یک زمینلرزه در هر دو سال). در اثر این زمینلرزهها ۱۲۰،۴۴۳ نفر جان باختند، صدها هزار نفر زخمی شدند و ۹ شهر در ایرانزمین ویران شد.

تنها پس از تغییر رژیم سیاسی در ایران، تا کنون، یعنی در ۳۴ سال گذشته، دستکم، ۴۶،۵۸۶ نفر ایرانی در زمینلرزههای کشور جان باختهاند. در این مدت شهرهای رودبار، منجیل، هرزهویل، لوشان و بم ویران شدهاند.

پس از سپری شدن اندک زمانی، دولتمردان غیرمسوول، چنین فاجعههایی را فراموش کردهاند و گامی در راه کاهش خطرات زمینلرزه و گسلهای لرزهزا و پایداری سازههای کشور، و تاسیسات زیربنایی برنداشتهاند. فراموشی، فرایندی آشنا است. ما مرگ عزیزان خود را به زودی فراموش میکنیم، چه رسد به دولتمردان خودکامه که برنامه دیگری در دستور کار خود دارند.
- در اولین ساعتهای بعد از آمدن زمینلرزه سیستان و بلوچستان، بسیاری اعضای شبکههای اجتماعی، گناه را به گردن آزمایش هستهای در عمق ۹۵ کیلومتری زمین انداختند. برخی «هارپ» را مقصر جلوه دادند. آیا آمدن زمینلرزه، پدیدهای طبیعی است، یا دخالت بشر هم میتواند منتهی به جابجایی قطعات بسیار بزرگ زمین بشود؟
مردم نگونبخت بههمراه رسانههای گروهی دربند، به پیروی از دولتمردان خود، و برای پوشش نابخردیها و نا آگاهیها و کوتهکاریهای مسوولان، همیشه جنگ، خونریزی، قتل، ویرانی، گرانی، نبودها و کمبودها، زمینلرزه و دیگر رویدادها را، به گردن دولتهای توانمند جهانی بهویژه دشمنهای تراشیده شماره یک، چون آمریکا دانسته و یا به پیروی از شایعات رواج داده شده در رسانههای گروهی، به آسانی دروغهای بزرگ را پذیرا میشوند.
آزمایشهای هستهای، در توان کشورهای پیشرفته بزرگی چون آمریکا، روسیه و چین بوده، و از این میان، با آوردن «هارپ» (HARP) پای آمریکا را به میان آوردهاند، تا به مانند دیگر کمبودهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، آنرا به گردن دشمن شماره یک بیاندازند و درنتیجه، دولت قادر به کنترل و جلوگیری از رویداد زمینلزره ساخته آمریکا نخواهد بود.
چنین تهمتی، به روسیه یا چین، که به آنها در این جهان تنها، نیاز مبرم دارند، زده نمیشود، در این میان، رسانههای گروهی که با انتشار خبرهای ساختگی و بیپایه، به این مساله دامن میزنند، آگاهی چندانی، از ژرفای آزمایشهای هستهای زیر زمین، و یا تاسیسات «هارپ» (HARP) در روی زمین ندارند و هرگز نیز خود و خوانندگان خود را در این زمینهها، آموزش و آگاهی ندادهاند و به مردم نگونبخت نگفتهاند که حتی آمریکای بزرگ و توانمند نیز نمیتواند به ژرفای ۹۵ کیلومتری زیر زمین دست یابد.
رسانههای گروهی باید به آموزش مردم بپردازند که زمینلرزه، پدیدهای گیتیانه (طبیعی) و بخشی از فرگشت تکوین گوی (کره) زمین پرتکاپو است. رسانههای گروهی وظیفه دارند چگونگی رویداد زمینلرزه در راستای گسلهای جوان لرزهزا و آزادی ناگهانی انرژی «کشسانی» (الاستیکی) انباشته شده در ژرفای زمین را، به مردم آموزش دهند، و پیش از چاپ خبری، خود به بررسی ژرف و آنالیز شایعهها پرداخته و مردم نگونبخت را آگاه نمایند.
چاپ اینگونه خبرها، و گسترش نادرست آنها، خیانتی است که آنها به همراه دولتمردان خود به آن دست میزنند. در این میان، باعث تاسف است که آقای دکتر مهدی زارع، معاون پژوهشی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، گفتند که انتشار این خبر، یک شیطنت بهمنظور نا امن جلوه دادن منطقه باشد و آنها میخواهند یک جو روانی و فشار علیه ایران ایجاد کنند. گویا ایشان با انشایی دولتی، خود بیشتر نگران پایداری پست و مقام خود هستند تا پژوهش و آموزش در سازمانی که واژه نادرست بینالمللی را به یدک میکشد. با وجودیکه سازمان مربوطه ایشان، همگام با سازمان زمینشناسی آمریکا، و مرکز لرزهشناسی اروپا، زمینلرزه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲ را در ژرفای زیاد (۸۰ تا ۹۵ کیلومتری) اعلام کردند، آقای دکتر مهدی زارع، در گفتگو با ایسنا، در همان روز، از گسلههای سطحی «سراوان» و «سرباز» و «خاش» نام بردند و آنرا بزرگترین زمینلرزه ۵۰ سال اخیر دانستند. در صورتیکه در ۱۱۳ سال گذشته، بزرگترین زمینلرزه روی داده، زمینلرزه سوم بهمن ۱۲۸۷، معادل ۲۳ ژانویه ۱۹۰۹ «سیلاخور» با بزرگی ۷/۴ بوده است.
در همینرهگذر، بدون توجه به ژرفای زیاد زمینلرزه، آقای دکتر بهرام عکاشه، در گفتگوی روز ۲۷ فروردین ۱۳۹۲، با تلویزیون بیبیسی فارسی، علت احساس نشدن زمینلرزه سیستان و بلوچستان در تهران را، به خاطر راستای شمالی-جنوبی گسلههای سطحی منطقه اعلام کردهاند. شوربختانه اینگونه ناآگاهیها، مردم عادی کشور را، بیشتر گمراه میکند. بزرگی این دروغنامه، چنان بود که «گوبلز» و «استالین» و همیاران آنان به خود لرزیدند.
- برخی معتقدند که گناه و خطای انسان باعث تکانهای بزرگ کره زمین میشود. آیا تغییرات بزرگ پوسته زمین میتواند ربطی به رفتارهای اخلاقی و غیر اخلاقی انسان داشته باشد؟ آیا تریلوبیتها، نخستین مهرهداران، دایناسورها و پستانداران و پرندگان و خزندگان و دیگر حیواناتی که پیش از انسان، حاکمان کره زمین محسوب میشدهاند، می توانستهاند تاثیری به این بزرگی بر پوسته زمین بگذارند، به حدی که منجر به زمینلرزههایی مخرب یا مثلا ۷/۸ ریشتری بشود؟
دولتمردان خودکامه، خود مایل به گسترش اخبار نادرست هستند، تا مسوولیت بیکفایتیهای خود و بدبختیهای مردم را از دوش خود بردارند. پس از زمینلرزه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲، سیستان و بلوچستان در روز ۲۹ فروردینماه، استاندار سیستان و بلوچستان، نماینده ولی فقیه در سیستان و بلوچستان و امام جمعه زاهدان، در رسانههای دولتی اعلام کردند که «لطف الهی، استقبال پرشور، و تکریم و دعای خیر مردم استان به پیکر مطهر شهدای گمنام، مهمترین علت کاهش چشمگیر تلفات و خسارات مالی و جانی این زمینلرزه بوده است.»
آقایان نامبرده نگفتهاند که چرا این لطف الهی و دعای خیر مردم و شهدای گمنام، جلوی زمینلرزه بم را، در ۵ دی ۱۳۸۲ نگرفت، که یک شهر ویران، و بیش از ۴۰ هزار کشته بر جای گذاشت. کسی را نیز یاری این پرسش از جنابان نبود.
بررسی تاریخ اجتماعی و سیاسی انسان از گذشتههای دور، نشان میدهد که انسان نخستین، ناآگاه از فرایندهای گیتیانه پیرامون خود، رویداد پدیدههای ناگوار و ترسناک چون زمینلرزه، آتشفشان، سیل، طوفان، تندر و آذرخش را به گردن خدایان گوناگون موجود در آن زمان انداخته است.(نگاه کنید به کتاب «جستاری در پیشینه دانش کیهان و زمین در ایرانویچ»، بنیاد نیشابور، تهران ۱۳۷۶، ۵۵۱ رویه).
پس از برقراری رژیم تکخدایی، این گناهان به گردن تکخدای «بخشنده» و «مهربان» در دینهای گوناگون کلیمی، مسیحی و اسلام انداخته شد. در دنیای پیشرفته کنونی، دیگر چنین اتهامهایی به گردن تکخدای «بخشنده» و «مهربان» انداخته نمیشود، بلکه با دانش و فن به چگونگی رویداد زمینلرزهها در پوستههای اقیانوسی و قارهای پی بردهاند و در پی کاهش اثرات زمینلرزهها میباشند.
در زمین لرزههای ۵ دی ۱۳۸۲ بم (۲۶ دسامبر ۲۰۰۳) با بزرگی ۶/۶ مقیاس بزرگای گشتاوری، بیش از ۴۰ هزار نفر کشته شدند و شهر بم بهکلی ویران شد. ۴ روز پیش از آن، زمینلرزه ۲۲ دسامبر ۲۰۰۳ «سنسیمئون» در کرانه کالیفورنیا در آمریکا، با بزرگی ۶/۵، تنها دو کشته و ۴۷ زخمی بهجا گذاشت. دولتمردان ما برای مبراسازی خود، گناه زمینلرزه را، به گردن خدا انداختهاند. علی خامنهای به هنگام بازدید بازماندگان اندک بم گفت که این امتحان الهی است و ما با این امتحانات است که قویتر میشویم. ایشان پس از زمینلرزه ۳۰ خرداد ۱۳۶۹ (۲۰ ژوئن ۱۹۹۰) رودبار با بزرگی ۷/۳، با خالی کردن شانه از زیر بار مسوولیت خود و دولت گفت که انسانها با این رویدادها امتحان میشوند و ما باید کشور را در مقابل زورگویان قوی کنیم. علی خامنهای و شرکا، هیچگونه گفتگویی در باره مقامسازی بناها و کاهش خطرات زمینلرزه نکردهاند. این در حالی است که دولتمردان آمریکا، در همان روزها، خدایی را به میدان قربانی نبردند و به جای مردمفریبی، سهلانگاری مسوولان خرابیها را به دادگاهها کشاندند.
تفاوت میان دنیای پیشرفته آزاد و مردمسالاری، با دنیای دربند حکومتگران خودکامه، از گوی زمین، تا فراسوی دورترین کهکشانهای شناخته شده است.
در باره تریلوبیتها و سایر چرندگان و پرندگان و خزندگان و پستانداران و بیپستانها، باید گفت که حتی سنگوارههای آنها نیز، از خواندن خبرهای چاپ شده در رسانههای گروهی کشور و رفتار دولتمردان آن، خود به لرزه افتاده و شگفتزده شدهاند که چنین رویدادهایی، در دهه دوم سده ۲۱ روی میدهد.
ادامه دارد.
* وقتی برای گذراندن دوره کارآموزی با کارشناسان سازمان زمینشناسی به چهارمحال بختیاری رفته بودم، راننده سازمان از دوران جوانی بربریان تعریف میکرد و میگفت «ما اول فکر میکردیم فقط یک جوان ارمنی است و توجهی به ایران ندارد، اما او جدیترین و وطنپرستترین کارشناس سازمان بود و هنوز کسی مثل بربریان نیامده.»