روایت نوين تاریخ تاجیکستان
در یک دوشنبه شبِ تاریک در ماه مه ٢٠١١ و تحت پوشش پلیس، عملگان مجسمه ٢٢ متری لنین را از وسط خجند -شهر شماره دو تاجیکستان در شمال این کشور- پایین آوردند. لطیفه عامه پسندی در میان مردم بومی میگوید که لنین خود از این فرصتِ نقل مکان استقبال کرد چرا که دیدگاهش از آن مکان که مشرف به استادیوم فوتبال شهر بود او را مجبور به تماشای بازیهای بد تیم فوتبال محله که یکبند میباخت، کرده بود.
بلندترین مجسمه لنین در جهان در حال حاضر به یک زمین مخروبه در حومه شهر منتقل شده و نظرگاهش یک سری ساختمانهای درب و داغان دوران شوروی، کارخانههای ویران و چراگاه گاوهای در حال چریدن در پایِ مجسمه است. نمایی که به مذاق ایدئولوژی کمونیستی خوشآیند نیست.
اغلب، حکومتها در کشورهایی که دستخوش تغییرات سیاسی و اجتماعی میشوند، دست به بازنویسی تاریخ آن کشورها و برجسته کردن عناصر مطلوب در خدمت به سیاستهای فعلی و آیندهشان، میزنند
دولت منطقهای -در همگامی و اطاعت از دستور دولت مرکزی- از حذف لنین، لیکن، هدف دیگری داشت و آن جایگزینی مجسمه وی با تندیس «اسماعیل سامانی»(حاکمی از سلسله سامانیان در قرن نهم) که پدر ملت تاجیکش میدانند، بود.
این مجسمهی درازتر که بر روی همان سکوی قدیمی مجسمه لنین نصب شده، نشان دهنده روایت ملی دولت تاجیکستان در تلاش برای ایجاد یک حس هویت ملی برای ساکنان تاجیکستان -یک کشور تکه تکه شده در راستای خطوط قومی، منطقهای و مذهبی- است. (‘تاجیکستان‘ اشاره به ساکنان تاجیکستان دارد و ‘تاجیک‘ اشاره به گروه های قومی.)
احیای گذشته
مجسمه لنین در سال ١٩٩١ به دست یک جمعیت هیجان زده در پایتخت کشور -دوشنبه- سرنگون شد، اما وقوع جنگ داخلی در سال ١٩٩٢ پیشرفت آن روند را متوقف کرد. در نتیجه حفظ صلح و ثبات مقدم بر ایجاد مشروعیت برای کشوری که شوروی به عنوان یک جمهوری در ١٩٢٩ تاسیس کرد ولی هرگز به عنوان یک کشور استقلال نیافت، شد.
اغلب، حکومتها در کشورهایی که دستخوش تغییرات سیاسی و اجتماعی میشوند، دست به بازنویسی تاریخ آن کشورها و برجسته کردن عناصر مطلوب در خدمت به سیاستهای فعلی و آیندهشان، میزنند. این بازنویسی روایت ملی در تاجیکستان، لیکن، در مرحله آزمایش باقی ماند. چرا که بر خلاف کشورهای دیگر بلوک شوروی که با فروپاشی اتحاد جماهیر استقلال یافتند، تاجیکستان به دام جنگ داخلی پنج ساله، و تنها نتیجهاش، بیثباتی سیاسی در کشور افتاد.
در ازبکستان، بلافاصله پس از پروسترویکا، رییس جمهور «اسلام کریموف» دستور به برداشتن تمام مجسمههای لنین در سطح شهرها داد. پاکسازی مجسمههای لنین نه تنها حذف دایمی یادآوری گذشته اتحاد جماهیر شوروی، بلکه پیشرفت دولت به سوی تمرکز تاریخی جدیدِ کشور را نیز تسهیل کرد: روایت وابستگی به امیر تیمورِ، حکمرانِ ترک-مغول.
تیمور –بنیانگذار سلسله تیموری- که در خاک ازبکستان متولد شده بود، ایران، شمال هند و سوریه را فتح، و شهر سمرقند را به عنوان پایتخت امپراتوری خود تاسیس کرد. لقب او تیمور لنگ است که اشاره به آسیب پایش در جنگ دارد و نه به تواناییهایش. بدین ترتیب، پدیداری آثار یادگاریِ این کشورگشای قرن چهاردهم که در اوایل سالهای ١٩٩٠ سراسر ازبکستان را فرا گرفتند، تلاش برای برقراری تاریخِ کشوری است که میخواست که به اصلِ بس دورتر از آغازش به عنوان یک جمهوری شوروی در سالهایِ ١٩٢٠، برگردد.
در پانزده سال گذشته، و بخصوص در عرصهی عمومی، تا آنجا که به روایت ملی-تاریخی تاجیکستان مربوط میشود، ارجاع به واژه “سامانی” اجتناب ناپذیر بوده: مردم با واحد پولِ جاری -سامانی- (روبل سابق تا سال ٢٠٠٠) بلیط پرواز با خطوط هوایی سامان (تاسیس در سال ٢٠٠٨) میخرند تا به قلۀ سامانی (که تا سال ١٩٩٨ نامش قلۀ کمونیسم بود) پرواز کنند. به نظر «امامعلی رحمان» رییس جمهوری تاجیکستان “ما باید به تاریخ کشورمان مثل یک آینه پاک و مقدس نگاه کنیم“. او ظاهرن به خصوص مشتاق به تقلیدِ از ویژگیهای اسماعیل سامانیست که به رهبریِ قوی، کسب موفقیت در حیطۀ علم و هنر و باز کردن راه های تجاری نوین برای بهره بردن از جادۀ ابریشم مشهورست. بازنویسی تاریخ و اسطورههایش به عنوان یک مملکت مستقل، به تاجیکستان تاریخچهای منحصر به فرد -و نه تنها یک مخلوق اتحاد جماهیر شوروی را- میدهد.
روایتی برای متحد کردن
پایین آوردن مجسمههای رییس روسای شوروی سابق و جایگزینی آنها با چهرههای دستچین شدۀ سامانیو فرهنگی ایرانی، نشانههای تاکید دولت تاجیکستان بر پاک کردن گذشتۀ اتحاد جماهیر شوروی از راه تاییدِ روایت سامانیست. گشتاورد جدیدِ این حرکت پیش از جشنهای بیستمین سالگرد استقلال تاجیکستان در سال ٢٠١١ متبلور شد و پیشبینی ادامهاش تا انتخابات ریاست جمهوریِ در سال ٢٠١٣ نیز میرود.
در پیشواز از انتخابات سال ٢٠٠۶، دولت اعلامِ کرد که به مدت یک سال پانزدهمین سالگرد استقلال و دو هزار و هفتصدمین سالگرد تمدن آریایی را جشن خواهد گرفت. این جشن مشترکِ با شرکت فعالِ ساکنان باستانی همین قلمرو، وسیلهای برای وحدت مردم در سال انتخابات شد و در نتیجه رحمان ٧٩% آرا را به دست آورد.
در جو کنونی تحلیلگران دلیلی برای از دست دادن قدرت در انتخابات ٢١٠٣ توسط رحمان –آنهم پس از بیست و یک سال ریاست جمهوری- نمیبینند. با وجودِ این، دولت از شنیدن صدای مخالفان بیمناک است و این را با بگیر و ببندِ ١٣١ سایت اینترنتی منشاء از تاجیکستان، روسیه و اروپا در طول سال ٢٠١٢، کاملن آشکار کرده است. به علاوهی نارضایتی عامه از افزایش فقر و شرایط اجتماعیِ نامناسب، دولت را از خطر انتقال مسایلی از قبیلانقلاب لالهای همسایۀ شمالی قرقیزستان در سال ٢٠٠۵، مشکلات چین در استان سین کیانگ در شرق آن کشور، ادامه بی ثباتی در جنوب افغانستان و تکانهای بینالمللی منتج از بهار عربی، نگران و حساس کرده است.
«اولیویه روآ»، متخصص علوم سیاسی فرانسوی، نشان میدهد که تاجیکستان ظاهرن در امتداد خطوط گروهگرایی قومی و مذهبی تقسیم شده است در عین حالی که تعلقات واقعی افراد به شبکههای اجتماعی محلی است. و اثرات نفوذ همین وفاداریهای ثانوی هستند که کمتر قابل پیشبینیاند -و در سطح ملی- غیر قابل کنترل.
در ضمن، دولت تاجیکستان افزایش این بی ثباتی را به حساب شکاف در جامعه اسلامی، و به طور خاص به رشد افراط گرایی اسلامی، میگذارد. اکثریت جمعیت کشور، از جمله خودِ رییس جمهوری آقای رحمان، مسلمانان سنی هستند ولی جمعیت شیعیان هم در حال رشد است. بنابرین، تکیه به تهدید اسلامی بیشتر به هیستری شبیه است و اینکه دولت در تلاشِ برای نامشروع جلوه دادن آن دسته رقبای سیاسیای است که حتا شانسی برای دستیابی به قدرت ندارند.
بزرگترین تهدید به رهبری رحمان، لیکن، حزب رنسانس اسلامیست که برچسب افراط گرایی را یدک میکشد. از زمان ١١ سپتامبر به بعد، دولت تاجیکستان با استفاده ابزاری از احساسات ضد اسلامی مُد شده در جهان، مرتب سعی به بیاعتبار کردن هرگونه صدایِ اسلامی در انظار عمومی کرده است. تاجیکستان در سال ٢٠١١ شاهد اولین بمبگذاری انتحاری در کشور بود که دولت آنرا به افراط گرایان مسلمان بست. بنابرین، به کمک روایت تاریخی سامانی که سابقه پیش از اسلام دارد، میتوان توجیه تاریخی برای وجود اسلام در تاجیکستان را نیز زیر سوال برد.
آقا بزرگ لنین و بی بی روسیه
مجسمه لنین را در خجند بدون مشورت قبلی با مردم پایین کشیدند آنهم شبهنگام، وقتی که تعداد کمی از مردم در خیابان بودند و در نتیجه تنها معدودی تماشاگرِ روند پیادهسازی بودند. با توجه به گوناگونی شهروندان و نارضایتیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادیشان در منطقه، این پایین کشیدن بدون چالش، برای مقامات یک موفقیت بود. با اینهمه، پایین کشیدن مجسمه لنین به مثابه جا به جا کردن مبلمان خیابان شهر به دست مقامات محلی هم پذیرفته نشد. حزب کمونیست در پارلمان دولت را به بیاعتنایی و بیاعتبار کردن بخش بزرگی از تاریخ فرهنگی کشور متهم کرد.
حتی اگر ساختار “سامانی” بر انتخابات ریاست جمهوری امسال تاثیر گذار باشد، جامعه شقه شقه شده هنوز هم رفاه، ثبات و پیشرفت کشور را که از مختصات دوره حکومت شوروی بود، از یاد نبرده است
لیکن، چنانچه از بحثهای داغ در وبلاگستان های ملی بر میآید، واکنش عمومی با این مساله مخلوطی از موافقت و مخالفت است. بعضی وبلاگنویسان میپرسند چرا باید سیستمی را که کشور را به عنوان یک جمهوری شوروی به وجود آورد و منافع اجتماعی و سرمایهگذاری صنعتی را در آن تسهیل کرد، از حافظه پاک کرد؟ از سوی دیگر مردم بیش از اندازه از تخریب مجسمههایِ یادآور درد و رنجِ زندگی تحت حکومتِ مسکویِ زمان جماهیر خوشحالند. بحث مجسمه شد; وبلاگ نویس مشهور تاجیک (سلیم ایوبزاد – مترجم) ادعا میکند که بین خشونتهای اعمال شده توسط لنین و هیتلر اختلاف چندانی موجود نیست.
با جابجایی مجسمه لنین در خجند و یا حذف کامل دیگر مجسمههایش در سایر نقاط کشور، حکومت مردم را به عملی تشویق میکند که «بندیکت اندرسون» در کتاب مشهور خود -جوامع فرضی- به آن “فراموشی جمعی” می گوید. اما نظر به اینکه سهم اتحاد جماهیر شوروی در روایت تاریخی وجود تاجیکستان بیش از دو سوم است و هنوز هم بخش فعالی از حافظه مردم را تشکیل میدهد، موفقیت انجام این فراموشی جمعی سوالبرانگیز است. بنابراین، مقوله “سامانی” فاقد ارتباط لازم با جماعتیست که در شورویِ سابق تحصیل کردهاند. و گر چه کودکان امروزی با آموزش تاریخ اولیه این کشور بزرگ میشوند، ولی در ضمن آنها دارند زیر مجسمه آقا بزرگ لنین که هنوز هم در محوطه بسیاری از مدارس پیدا میشود، بازی میکنند.
علاوه براین، و علیرغم کاستیهای ذاتیِ اتحاد جماهیر شوروی، هستند بسیاری که هنوز آرزوی مزایای مالی و اجتماعی تحت آن سیستم را (که هنوز در حافظه شان زنده است) دارند. ارمغانِ استقلالِ بلافاصله پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برای تاجیکستان تنها یک دهه جنگ داخلی و ناآرامی های اجتماعی بود و به دنبال آن عصری از بیکاری شدید و افزایش بیسوادی، تا جاییکه در سال ٢٠١١، تاجیکستان یکی از بیست کشور مواجه با بالاترین افزایش قیمتِ مواد غذایی شد.
اسطوره شوروی به دلیلِ حفظ ارتباط نزدیک تاجیکستان با این اربابِ سابق هنوز زنده است.
همچنین در پنج سال گذشته، تاجیکستان توانسته نظر قدرتهای بزرگ دیگرِ جهان را به خود جلب کند تا جاییکه «هیلاری کلینتون» در سال ٢٠١١ ایجادِ “جاده جدیدِ ابریشم” را در آن اعلام میکند. به علاوه، روسیه و چین هر دو در پی یافتن شرکای تجاری در آسیایی مرکزی هستند و از این منظر هم، تاجیکستان در موقعیت دلخواهی از نظر به جان هم انداختن این دو کشور است. با تمام اینها، تاجیکستان هنوز در موقعیتی نیست که به چوب زیر بغلِ بی بی روسیه لگد بزند زیرا که بی بی هنوز هم یک منبع حیاتی مالی برای این کشور است (نرخ بالای بیکاری در تاجیکستان به خوبی در روسیه قابل لمس است. چنانکه در حال حاضر ۶٠٠٠٠٠ کارگرِ مهاجرِ تاجیک در روسیه وجود دارد. ارقام غیرِ رسمی حتا تعداد بسیار بالاتری را میدهند.)
*****
دولت تاجیکستان با ساختن یک روایت ساختگی از یک قوم باستانی، در تلاش به زیر گلیم جارو کردن مسایلیست که امنیت ملی را تهدید می کنند.
………………………………….
* رفراندومی در ١٩٩١ نام «لنین آباد» را به نام پیش از زمانِ اتحاد جماهیر شوروی اش -خجند- تغییر داد
* در سال ٢٠٠٠ نام منطقه «لنین آباد» هم شد سُغد
* مجسمههای این رهبر (لنین، که نامش بر روی این مناطق بود) را هم که در ٢٠١١ بطور محرمانه جمع آوری کردند
با این وجود، نام خیابان اصلی شهر همچنان نام بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی است.
حتی اگر ساختار “سامانی” بر انتخابات ریاست جمهوری امسال تاثیر گذار باشد، جامعه شقه شقه شده هنوز هم رفاه، ثبات و پیشرفت کشور را که از مختصات دوره حکومت شوروی بود، از یاد نبرده است.
ترجمه کامران موسوی