جمعه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۲

زمین‌لرزه، بی‌توجهی اهالی رسانه و خیانت مسوولان غیرپاسخگو


بدون تعارف، ما روزنامه‌نگارانی که بدون بررسی مسائل و فقط بر اساس شایعاتی که می‌شنویم، افکار عمومی را به سوی نادانی هدایت می‌کنیم، مرتکب خیانتی شده‌ایم که جبرانش به راحتی امکان‌پذیر نیست. هنرمان شده ضبط و کپی و چسباندن مطالبی که کوچک‌ترین زحمتی برای به‌دست آوردن‌شان نکشیده‌ایم. فقط بحث سواد و دانش نیست، بی‌دقتی‌مان کار را خراب کرده است! در چند روز گذشته، با دکتر مانوئل بربریان، کسی که ۴۰ سال پیش و برای نخستین بار در ایران، دپارتمان پژوهش‌های لرزه‌زمین‌ساخت و زمین‌ساخت را به تنهایی پایه‌گذاری کرد،
برای فهم بهتر مسائل مرتبط با زمین‌لرزه در تماس بوده‌ام. دکتر بربریان با مهربانی، به سوال‌های من به عنوان شاگردی که روزگاری زمین‌شناسی خوانده، پاسخ داده است. هر چه بیشتر پاسخ‌های او به پرسش‌هایم را می‌خوانم، بیشتر به خود می‌لرزم! گویی، آن‌چه که از بلاهت و بی‌مسوولیتی مقام‌های کشورمان بازگو کرده، خانمان براندازتر از هر تکان زمین‌لرزه است. اما بی‌مسوولیتی ما اهالی رسانه را باید چگونه جبران کرد؟
اگر به تاریخچه هشدارهای کارشناسان نسبت به روی‌داد زلزله بزرگ تهران بنگریم، خواهیم دید که محدود به چند گزارش است که به احتمال زیاد، خبرنگاران وقتی برای خواندن دقیق‌شان نداشته‌اند.
گزارش سال ۱۳۶۴ دکتر بربریان (پژوهش و بررسی ژرف نوزمین‌ساخت، زمین‌لرزه-زمین‌ساخت و خطر زمین‌لرزه-گسلش در گستره تهران و پیرامون- گزارش شماره ۵۶ سازمان زمین‌شناسی کشور) را بسیاری از دانش‌آموختگان زمین‌شناسی خوانده باشند، اما حتی روزنامه‌ای مثل شرق که مدیر مسوولش کارشناس ارشد زمین‌شناسی است، توجه دقیقی به ماجرا ندارد.
روزنامه بهار، مطلبی از دکتر عکاشه منتشر می‌کند بی‌آنکه کسی حرف‌های او را به چالش بکشد. هم‌گروه قدیمی من، دکتر مهدی زارع که این روزها یکه‌سوار سرنوشت پژوهش زمین‌لرزه‌شناسی شده، فراموش می‌کند که عمق آزاد شدن انرژی، حدود ۹۵ کیلومتری سطح زمین بوده و زمین‌لرزه اخیر سیستان و بلوچستان ربطی به گسل‌های سطحی ندارد. از دکتر بربریان برای هوشیار ساختنم، بسیار ممنونم.
ماجرا اما فقط در این سطح نیست، گرچه کوتاهی ما روزنامه‌نگاران خود در گسترش نادانی نقش بزرگی بازی می‌کند.
 وقتی بیشتر متوجه جهل و نادانی می‌شوی که سخنان مقام‌های استانی و کشوری را در باره زمین‌لرزه می‌خوانی، و وقتی این مقام‌ها را سین-جین نمی‌کنی و نمی‌کنیم، ماجرا دردناک‌تر می‌شود. مسوولان استان سیستان و بلوچستان، اندک بودن میزان خسارت را به عواملی ربط داده‌اند که باید ثبت‌شان کرد: «لطف الهی، استقبال پرشور، و تکریم و دعای خیر مردم استان به پیکر مطهر شهدای گم‌نام، مهم‌ترین علت کاهش چشم‌گیر تلفات و خسارات مالی و جانی این زمین‌لرزه بوده است.»
وقتی در شبکه‌های اجتماعی، همه یک‌شبه کارشناس می‌شوند و احتمال آزمایش هسته‌ای را مطرح می‌کنند یا تکنولوژی هارپ را عامل زمین‌لرزه ۷/۸ ریشتری می‌خوانند، فقط می‌توانی به داروی سردرد پناه ببری! کدام فن‌آوری امکان حفاری تا عمق ۹۵ کیلومتری را فراهم می‌کند؟ به چه شکل؟ بی‌آنکه کسی متوجه آن بشود؟ آیا انتقال یک بمب هسته‌ای خیلی قدرتمند به عمق ۹۵ کیلومتری کار راحتی است؟ کنترل و هدایت آن در دمای بالای ۹۵ کیلومتری درون زمین چگونه است؟
اما ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود! شایعه پیش‌بینی زمین‌لرزه  در عمق  ۲۰ کیلومتری و با بزرگی ۱۰ در هفته‌های آینده، آن هم از سوی معتبرترین سازمان زمین‌شناسی دنیا، به نقل از روزنامه «الوطن» یک طرف، پذیرفتن چنین دروغ بزرگی از سوی کسانی که حتی حاضر نشده‌اند به سایت سازمان زمین شناسی آمریکا سر بزنند و آن‌را پذیرفته‌اند، یک طرف.
خیانت مسوولان کشور
اگر خیال می‌کنید مسوولان کشور توجهی به هشدارها از خود نشان داده‌اند، سخت در اشتباهید!
یادم نمی‌رود وقتی در سال ۱۳۷۲، گزارشی را برای روزنامه همشهری با کمک یکی از خبرنگاران سرویس گزارش، در باره زمین‌لرزه و خطرات آن برای تهران تهیه می‌کردم، با چه سدی روبرو شدم. محمد عطریان‌فر، خیلی راحت‌تر از آن‌چه فکرش را می‌کنید، گزارش و هشدارهای کارشناسی را مخالف منافع شهرداری تهران دانست؛  کار من و همکارم به سرنوشت زباله‌های خانگی مبتلا شد...
وقتی در سال‌های ۸۰ و ۸۱، چند بار با غلامحسین کرباسچی در این باره بحث کردم و مسوولیتش در قبال برج‌سازی‌های بدون منطق در دوران شهرداری‌اش را به او یادآور شدم، با واکنشی روبرو شدم که به راحتی قابل بیان نیست. قیافه تعجب زده‌اش  را باید می‌دیدید و توجیه‌هایش در تعریف از زحمات مهندسان دل‌سوز تحت مدیریتش در شهرداری تهران را باید می‌شنیدید.
اما وقتی سال ۱۳۸۱ دنبال خرید خانه بودم، یکی مدیران ارشد همان شهرداری هشدار داد که بیش از نیمی از خانه‌های تازه‌ساز و برج‌های منطقه یک تهران، که قاعدتا کرباسچی روی‌شان قسم هم می‌خورد، دچار مشکلات فنی بسیاری هستند. وقتی از او دقیق‌تر در مورد تمام خانه‌هایی که دیده بودم پرسیدم، بر اساس نقشه‌ای که داشت، فقط یکی را تایید کرد! جالب اینکه همه آن سازه‌ها، مورد تایید همان شهرداری تهران بوده‌اند! اگر آن مدیر ارشد با من دوست نبود، آیا می‌توانستم به این اطلاعات دست پیدا کنم؟
اگر عدالتی وجود داشت، باید کرباسچی را نه به خاطر اتهام‌های سیاسی و مالی اندک محاکمه می‌کردند، بلکه می‌بایستی به خاطر بی‌توجهی، فقدان مسوولیت‌پذیری و خطاهای جبران ناپذیر در توسعه بدون منطق و برج‌سازی‌ها و ساخت و سازهای ناپایدار تهران بزرگ به دادگاه می‌کشاندند.
باید تمامی مدیران ارشد را به خاطر اینکه از او مسوولیت نخواستند دادگاهی می‌کردند.
اگر روزی روزگاری، زمین‌لرزه بزرگ تهران بیاید و ساکنان این برج‌ها که مدیران شهرداری حکم تایید بر ساخت و پایان کارشان زده‌اند، بی‌دلیل جان دهند، آیا رحمت ابدی نصیب مهندسان و سازندگان و تایید کنندگان ساخت و شهرداری و دولت خواهد شد؟ گمان نمی‌کنم.
اما مگر تنها گناه کرباسچی است؟ ملک مدنی و قالیباف چه مسوولیتی داشته‌اند؟ خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی و خاتمی و احمدی‌نژاد و میرحسین موسوی و نمایندگان مجلس و نمایندگان شورای شهر کجای کار هستند؟
از همکاران روزنامه‌نگار باید پرسید که در زمانه رقابت‌های انتخاباتی، آیا از قالیباف خواهند پرسید که برای کاهش اثر بلای زمین‌لرزه در دوران مدیریتش چه کرده، و بعدش آیا به سراغ کارشناسان خواهند رفت که بپرسند آیا این کارها کافی بوده یا نه؟
آیا دوستان همکار رسانه‌ای حاضرند از سید محمد خاتمی در باره کارهای دولتش در این باره سوال کنند و ببینند نتیجه کار چه بوده است؟
آیا دوستان از حسن روحانی در باره مصوبات شورای عالی امنیت ملی و نتیجه کار این شورا سوال خواهند کرد؟ آیا سوال‌ها فقط برای رفع مسوولیت است یا گرفتن پاسخ و به چلاش کشیدن نامزدها؟
آیا همکاران من از هاشمی رفسنجانی خواهند پرسید که چرا بیشترین سازه‌های معیوب و آسیب‌پذیر در دوره مدیریت او ساخته شده؟ او چه مسوولیتی در این قبال می‌پذیرد؟
آیا همکاران من از مدیران احمدی‌نژاد سوال خواهند کرد که واقعا چه کاری برای کاهش اثرات زلزله به کار بسته‌اند؟
آیا دوستان من از مهندس چمران و اعضای شورای شهر سوال‌ خواهند کرد که در شورای شهر واقعا چه کرده‌اند؟
...