پنجشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۲

جمهوری اسلامی به مثابه دالانی کوتاه در تاریخی دراز


 با وضعیتی که خامنه‌ای برای خودش و برای کشور به وجود آورده، بخصوص با «بریدن» هاشمی، که در واقع حکم آخرین شاخه‌ای را داشت که ولایت رویش نشسته بود، این واضح است که اکنون حتی اندیشه ادامه سلسله «ولایت فقیه» از طریق تکیه زدن یک «فقیه» بر منبر «ولایت»  بعد از خامنه‌ای غیرعملی و در واقع غیر ممکن می‌نماید.   به این ترتیب به نظر می‌رسد که از لحاظ تاریخی سلسله ولایت فقیه را که تنها متشکل از دو سلطان روحانی بوده است می‌توان در ردیف کوتاه‌ترین سلسله‌هایی دانست که بر ایران حکمرانی کرده‌اند -حتی کوتاه‌تر از سلسله پهلوی.
 اما از لحاظ نظری این نکته شاید جای تعجب نداشته باشد، چرا که در تصویر بزرگتر پدیده «جمهوری اسلامی» را بایستی به عنوان یک پدیده«گذاری» شناخت، چیزی مشابه «دالان»  که در خانه‌های سنتی ایرانی درب خانه را به اندرون خانه وصل می‌کرد، و نقش آن بیشتر حالت سمبلیک داشت تا عملی، و در نتیجه «طول» چندانی نداشت.
 از این دیدگاه، جمهوری اسلامی را می‌توان (و بایستی) به عنوان همان چیزی که هست دید، یعنی پدیده‌ای غیر معمول و غیرطبیعی، و در نتیجه عملا غیرپایدار، با نقشی گذرا و میرا.   برای روشن تر شدن صحبت  «پیله» ابریشم را در نظر بگیرید مثلا، که وظیفه  آن نه ایفای نقش به عنوان «پوست» بلکه رساندن «کرم» به «پروانگی» است. پیله در عین حال نقش محافظ و زندان را بازی می‌کند: برای کرم بی‌دفاع در حال تناسخ نقش محافظ را بازی می‌کند، اما وقتی کرم رشد خودش را کرد و پروانه شد آن‌وقت پیله برایش حکم زندانی را پیدا می‌کند که بایستی در هم بشکند و خودش را آزاد کند.
 به عبارت دیگر می‌توان گفت که به مثابه یک دالان کوتاه برای گذار تاریخی جامعه ایران، نقش اساسی و ابتدایی «جمهوری اسلامی» وصل کردن جامعه ای با سیستم سیاسی دیکتاتوری (سلطنتی) به جامعه‌ای با سیستم سیاسی دموکراسی بوده است، و همانند یک پیله، ابتدا با نقش محافظت از تفکر آزادی خواهانه مردم بنا گردید، و اکنون، در انتهای عمر غیر مفید خود، حکم زندانی را پیدا کرده است که مردم آزادی و رهایی خود برای پرواز را تنها در شکستن و پاره کردن آن پیله میابند.