شب را زودتر خوابیدم تا بر مبنای سفارش دوستم صبح زودتر از خواب بیدار شوم و به سمت محل دفتر کمیساریای عالی پناهندهگان سازمان ملل در کوالالامپور پایتخت کشور مالزی بروم. دوستم گفته بود اگر میخواهی برای ثبتنام موفق شوی میبایست صبح روز چهارشنبه خیلی زود، حدود ساعت ۷ آنجا باشی و در صف بایستی، پرسیدم چرا چهارشنبه؟ گفت: «در مالزی، روز ثبتنام برای ورودیهای تازه فقط چهارشنبهها است.»
حرفی نبود، منتظر روز چهارشنبه شدم، صبح ساعت ۶ از خانه بیرون زدم و یک ربع مانده به ۷ به محل رسیدم، باران بشدت میبارید، مجموعهای که از بیرون شبیه یک سری سوله کنار هم ساخته شده به نظر میرسید و دو درگاه آهنی بزرگ که یکی احتمالا برای مراجعهکنندگان و دیگری برای کارمندان بود، تعجب کردم اصلا شلوغ نبود و صفی هم تشکیل نشده بود، به خود گفتم چرا تعجب میکنی، خوشحال باش نفر اولی هستی که آمدی، جلوتر رفتم، ماموری به سمت من آمد به انگلیسی پرسید:
این بار اولته؟
گفتم:
بله
پرسید:
برای ثبت نام اومدی دیگه؟
گفتم:
بله.
گفت:
خب باید بروی آنجا، منتظر بمانی تا ساعت ۱۱ که ثبتنام شروع میشود، بمان آنجا صدایتان میکنیم.
با دست جایی را نشان داد، امتداد دستش را پی گرفتم، حدود 100 متر پایینتر تجمعی از مردم را دیدم. میشد حدس زد که سیصد نفری بودند، به یک لحظه از نفر اول تبدیل شدم به نفر سیصد و یکم. چارهای نبود رفتم و به آن جمع مغشوش و درهم و برهم و بدون هر نظمی پیوستم، ساعت ۷:۱۵ را نشان میداد و هر لحظه به تعداد جمعیت افزوده میشد، در بین مردم، از ظاهر آنها میشد تشخیص داد که بیشتر، اهالی جنوب شرق آسیا و هندوستان هستند، اندونزیایی، برمه ای، بنگلادشی، چند نفری هم بودند که پوست سفیدشان و حالت چهرهشان شبیه به ما ایرانیها بود. خوشحال شدم رفتم جلو که با آنها صحبت کنم متوجه شدم دارند با زبان عربی حرف میزنند، از آنها پرسیدم اهل کجا هستند گفتند از سوریه، من هم خودم را معرفی کردم و گفتم ایرانی هستم، نگاهی به من کردند و لبخندی زدند، آن لبخند را پیش خودم هزار معنا کردم، به آنها گفتم حال که دولتهای ما دارند با هم کار خودشان را میکنند چه اشکالی دارد که ما هم این گوشه دنیا، با هم دوست شویم، خندیدند و استقبال کردند.
در مابین حرفهایمان که از هر سمت و سو و هر موردی بود از بشار گرفته تا رییس جمهور جدید ایران، نکتهای در کلامشان توجه مرا بخود جلب کرد و آن این بود که یک نفرشان به نفر دیگر گفت من کلید خانهام را در دمشق به همسایه سپردهام و تا ماه دیگر که به سوریه برگردم او از خانه من نگهداری میکند، من عربی را دست و پا شکسته متوجه میشوم، به انگلیسی از یکیشان که زباناش بهتر بود پرسیدم: مگر شما تصمیم دارید به سوریه برگردید؟
گفت: بله، ما در رفتو آمد هستیم.
به او گفتم: دوست عزیز میدانی که برای ایرانی پناهنده، دیدن وطن یک آرزوست؟
با تعجب بسیار مرا نگریست، گفت: جدی میگویی؟
گفتم: دیدار وطن و خانواده، پدر و مادر و عزیزان برای ما به آرزوهای بعیدمان بدل شده است. پیش خود بشار اسد را که این روزها به درستی نقل جنایاتش در دنیا سر تیتر تمامی اخبار است، با آقایان حاکم و مسولین ایران مقایسه کردم، پاسخی برای خود نداشتم. از شدت بارش باران سراپا خیس شده بودم، به دنبال پناهگاهی رفتم تا لحظهای از بارش در امان باشم.
کشور مالزی بدلیل عدم نیاز به ویزا در بدو ورود و صدور آن در فرودگاه، مقصد سفر بسیاری از ایرانیان شده است که البته در میان این جمعیت عدهای از ناراضیان ایرانی نیز دیده میشوند که به قصد پناهندهگی ساکن این کشور شده و یا تصمیم دارند پس از مدتی اقامت، به کشور ثالثی مهاجرت نمایند. شاید بتوان گفت عمده افرادی که به قصد پناهندهگی وارد مالزی میشوند اطلاعات کاملی از شرایط این کشور به جهت پذیرش پناهنده ندارند. دولت کشور پادشاهی مالزی کنوانسیون ژنو در امور مربوط به پناهندهگان را امضا نکرده است و طبعا شرایط و بندهای آن را در کشورش اجرا نمی کند.
مالزی کشوری است که به هیچ عنوان مهاجرپذیر نیست، قانون شهروند دوملیتی ندارد، هیچ یک از شهروندان مالزی، حال با هر نژاد و اصلیتی چه چینی و یا هندی و یا مالایی، دارای دو پاسپورت و دو ملیت نیستند و در مجموع قوانین مهاجرتی در این کشور بسیار سختگیرانه وضع شده است، بر همین روال شرایط برای پناهندهگان نیز دشوار است، بعنوان مثال در کشوری مثل ترکیه فرد از زمانی که در«UNHCR» و یا همان دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندهگان ثبتنام میکند، مشکلی برای اقامت در آن کشور تا رسیدگی به پروندهاش و دریافت پاسخ، حال یا مثبت و یا منفی ندارد و اگر در این مدت با پلیس روبرو شود و یا پلیس از او شرایط اقامتیاش را سوال کند با ارائه برگهای که کمیساریا به او داده است مورد بازداشت توسط نیرویهای امنیتی و نظامی قرار نمیگیرد مگر اینکه مرتکب عبور از قوانین جاری آن مملکت شده باشد، اما در مالزی وضع اینگونه نیست، در این کشور در زمان ثبت نام پناهجویی در دفتر کمیساریای پناهندهگان سازمان ملل، حداقل یک بازه زمانی 18 ماهه برای مراجعه مجدد و ارائه پرونده و دلایل درخواست پناهندهگی برای فرد تعیین شده و او میبایست پس از گذشت یک سال و نیم دوباره به دفتر کمیساریا مراجعه کند. حال در این مدت او چه میکند؟ چه شرایطی خواهد داشت؟ آیا اقامتی دارد؟ در مقابله با پلیس چه تکلیفی دارد؟ اجازه کار دارد؟ میبایست گفت که متاسفانه تمامی پاسخها به این سوالات منفی است. در زمان ثبتنام برگهای به دست فرد پناهجو داده میشود که شامل یک شماره ردیف ثبتنامی و یک شماره امنیتی است.
من در صحبتی که با یکی از مترجمین فارسی زبان رسمی، شاغل در دفتر کمیساریا در کوالالامپور داشتم از او پرسیدم آیا این برگه در زمان مقتضی قابلیت ارائه به پلیس را دارد؟
او گفت:
بله، شما میتوانید این برگه را به پلیس نشان دهید، اما اگر پلیس شما را دستگیر کرد به جرم نداشتن اقامت در پاسپورت، این مسوولیتش با ما نیست، در کل حرف ما ایناست که در این مدت سعی کنید کمتر رفت و آمد به بیرون داشته باشید و در معرض دید پلیس نباشید تا زمان بررسی پروندهتان برسد و پس از آن که جواب گرفتید و اگر جوابتان مثبت بود با صدور کارت رسمی پناهندهگی، آنگاه است که در صورت سوال پلیس، میتوانید با خیال راحت آن کارت را نشان دهید و مشکلی برایتان پیش نیاید.
پس از گذر این ۱۸ ماه، نوبت مصاحبه اول میرسد، پس از این مصاحبه، در حال حاضر نوبت برای مصاحبه دوم یک ساله است و پس از مصاحبه دوم در صورت نداشتن نقص و یا نبودن تضادی در مطالب ارائه شده در این دو مصاحبه، پرونده وارد مرحله بررسی نهایی و اخذ صلاحیتها شده و عموما پس از گذر یک سال دیگر نتیجه مثبت و یا منفی به شخص اعلام میشود.
با یک محاسبه ساده میتوان به عدد توقف سه سال و نیمه برای دریافت جواب رسید، حال اگر پاسخ منفی باشد که دیگر ابتدای مصائب و سختیهاست و اگر مثبت باشد فرد تنها دارای یک کارت پناهندگی رسمی میشود که تنها اعتبارش برای او اجازه اقامت است و از حصر خانگی سه سال و نیمه بیرون میآید اما همچنان اجازه کار ندارد. سپس مرحله انتخاب و تعیین کشور سوم برای جابجایی پناهنده آغاز میشود، آن هم پروسهای طولانی و وقتگیر در مالزی است که حداقل یک سال زمان خواهد برد.
گفته میشود در مجموع یک بازه زمانی ۵ یا ۶ ساله را میبایست در خوشبینانهترین شرایط برای به نتیجه رسیدن یک پرونده پناهجویی در کشور مالزی به صورت عمومی در نظر گرفت، حال بیاندیشید به اینکه یک خانواده بدون حتی داشتن اجازه کار و بدون درآمد مالی چگونه میتواند این مدت زمان را دوام آورد. در اینجا لازم است ذکر شود مواردی هم بوده که زمان کمتری صرف گذر از این مراحل شده است به عنوان مثال دو مورد دیده شد که یکی طی شش ماه و دیگری یک سال، به جواب مثبت قطعی رسیدهاند*.
مالزی کشوری است که بخاطر مهاجرپذیر نبودن و بافت ثابت و مشخص جمعیتی که دارد و سیاستهای دولت در بکارگیری حداکثری نیروهای بومی که از انجام هیچگونه کاری هم ابایی ندارند، امکان «کارسیاه» و یا همان کار غیرقانونی برای مهاجرین و پناهندهگان، بصورت گسترده وجود ندارد. در این سرزمین، انجام کارهای مختلف که در مناطق دیگر مثلا در ترکیه و یا اروپا، که عموما شنیدهایم ایرانیهای مهاجر و یا پناهندهها، بهراحتی و در تعداد بسیار انجام میدهند، مانند گارسونی و یا تحویل «فست فود» و یا کار در کلابها و بارها، میسر نیست و بدلیل تفاوت چهره و ظاهر، به سهولت شناسایی میشوند و به سرعت از آنها مدارک اجازه کار و اقامتی درخواست میشود.
شرایط زندگی برای پناهجویان و پناهندهگان ایرانی هر روز سختتر میشود. چندی پیش خبری منتشر شد که جوانی ایرانی و پناهجو، بدلیل فشارروحی، بلاتکلیفی و سرگردانی در ارتباط با پرونده پناهجویی و بروز مشکلات روزمره زندگی، خود را از بالای یک مجتمع مسکونی به پایین پرتاب کرده و از بین برد.
به هر روی قوانین و قواعد هر کشوری در چارچوب مرزهای آن کشور لازم الاجراست و هر فرد خارجی که پای به حریم آن میگذارد میبایست که به آن قوانین احترام گذارد و تابع آن باشد، کمیساریای عالی پناهندهگان سازمان ملل نیز، در تعامل با قوانین آن کشور است که فعالیتها و نفوذش را بسط و گسترش و یا محدود میسازد و این مهم باعث میشود که افراد بر مبنای شناخت کافی و با مطالعه اقدام به هر حرکتی نمایند، گرچه میدانیم شرایطی که باعث میشود انسانی ترک وطن کند و محدودیتهایی که دارد با توجه به شناختی که از حکومت ایران داریم شاید این فرصت را مهیا نکند که مطالعه و دقت کافی صورت گیرد اما آنچه قطعی و محتوم به نظر میرسد این است که پس از ورود به هر کشوری این قوانین آن کشور است که آینده فرد را رقم میزنند و آینده و امید به بهبودی آن و قرارگیری در شرایطی آرام برای زندگی و بویژه برای ناراضیان اجتماعی و سیاسی، بیان افکار و اندیشهها، اساسا انگیزهای عمده برای هر فردی است که راضی به ترک و جلای وطن شده است.
متاسفانه شاهد هستیم ایرانیانی که به مالزی به جهت پناهندهگی وارد شدهاند، از شناخت کافی نسبت به شرایط و وضعیت حاکم در این کشور برخوردار نیستند و بههمین دلیل درگیر مشکلات عدیدهای میشوند که حتی گاهی حل این مسائل، غیرممکن مینماید.
*گزارشگر تلاش داشت که با برقراری ارتباط با این دو نفر از وضعیت آنها کسب اطلاع کند که این افراد تمایلی به مصاحبه نشان نداده و از ارائه هرگونه اطلاعی در رابطه با پروندهشان خودداری کردند.