وقتی اکثریت مردم روحانیت را گروهی مسرف که منابع عمومی را به وفور برای لذت و رضایت خود به کار میگیرند تصور میکنند تمسک به آنها برای کاهش مصرف آب و برق یک لطیفه به نظر میآید.
گروه مرجع با چهار ویژگی تعریف میشود:
۱) اعتبار اجتماعی به عنوان گروهی از افراد که خیر عمومی را افزایش میدهند،
۲) اعتماد به راستگویی اکثر اعضای آن،
۳) رجوع افراد به آن برای گرفتن مشورت در برخی حیطهها و موضوعات، و
۴) پناه آوردن به آن در شرایط محنت و دشواری.
۲) اعتماد به راستگویی اکثر اعضای آن،
۳) رجوع افراد به آن برای گرفتن مشورت در برخی حیطهها و موضوعات، و
۴) پناه آوردن به آن در شرایط محنت و دشواری.
گروه مرجع از سه کالای کمیاب قدرت، ثروت و منزلت بیش از همه دارای منزلت اجتماعی است و از این منزلت برای تاثیر گذاری در کنار قدرتمندان و ثروتمندان استفاده میکند بدون آن که بخواهد از تاثیر آنها بکاهد. گروه مرجعی که منافع خود و جامعه، هر دو، را مد نظر قرار دهد برای حفظ منزلت اجتماعی به شدت از اعتماد و اعتبار اجتماعی خود محافظت میکند.
در سالهای پایانی دوران پهلوی، روحانیت در کنار معلمان، دانشگاهیان، و اهالی فرهنگ (مثل نویسندگان، شاعران، و بازیگران تئاتر) گروه مرجع به حساب میآمد. بسیاری از شهروندان ایرانی به سخنان آنها اعتماد میکردند و اگر سختی و مشتقتی از حکومت بدانها میرسید برای شکایت به سراغ روحانیون بلند پایهی شیعه میرفتند. همین ویژگی بود که باعث شد بخش قابل توجهی از مردم به خمینی به عنوان رهبر انقلاب اعتماد کنند و پس از سقوط رژیم پهلوی او را به عنوان رهبر کشور پذیرا شوند.
تغییر گروه مرجع
اما ۳۵ سال حکومت سرکوب، رانتخواری، خویشاوندسالاری، فساد، تقلب، دروغ، جنایت علیه بشریت و سوء استفاده از قدرت توسط روحانیت شیعه (بجز چند استثنا) و همراهان آن (پاسداران) باعث شده است که اکثریت مردم ایران دیگر به روحانیت چنین نگاهی نداشته باشند. البته هنوز بخشهایی از مردم ایران به روحانیت مراجعه میکنند اما نه به عنوان مشاور یا پناهگاه بلکه برای پیدا کردن شغل برای فرزندانشان، خلاصی دادن آشنا یا نزدیکان از بازداشت و زندان و جریمه، حل مشکل اداری و برخورداری از برخی امتیازت (مجموعا برای سوء استفاده از قدرت آنها).
در چنین شرایطی برخی از اقدامات دولتها یا گروهها طنز آمیز و بیحاصل به حساب میآید. ذیلا به چهار نمونه از این اقدامات اشاره میکنم:
کنترل کمبودها
پس از کمبود آب شرب در برخی شهرهای کشور وزیر نیروی دولت روحانی به دیدار شش تن از روحانیون شیعه در قم یعنی محمد یزدی، صافی گلپایگانی، محمد سعیدی، مکارم شیرازی، جعفر سبحانی و هاشمی شاهرودی (که برخی از آنها از سوی حکومت به عنوان مرجع معرف میشوند) رفت (مهر ۶ تیر ۱۳۹۳). مکارم شیرازی و جعفر سبحانی اسراف آب را حرام اعلام کردهاند. مشخص است که این دیدارها با هدف تاثیر گذاری بر روی مردم که فرض شده مقلد این آقایان هستند یا از آنها حرف شنوی دارند انجام شده است.
وقتی اکثریت مردم روحانیت را گروهی مسرف که منابع عمومی را به وفور برای لذت و رضایت خود به کار میگیرند تصور میکنند تمسک به آنها برای کاهش مصرف آب و برق یک لطیفه به نظر میآید. مقامات جمهوری اسلامی باید به مردم آمار مربوط به تغییر احتمالی مصرف آب پس از فتاوای روحانیون و مراجع حکومت ساخته را عرضه کنند تا روشن شود این افراد چقدر در میان شهروندان نفوذ دارند.
پیشبرد برنامهها
دولتهای مختلف جمهوری اسلامی عادت داشتهاند که برای پیشبرد برنامههای خود به قم رفته و تلاش کردهاند از اعتبار «نداشته» یا از کف رفتهی روحانیون آن شهر برای کار خود استفاده کنند. دولت احمدی نژاد برای برنامهی مدیریت جهانی خود پس از بازگشت از نیویورک به قم رفته و با روحانیون دیدار کرد تا بدانها گزارش داده و از این طریق برنامهی خود را پیش ببرد. دولت او همچنین برای اجرای طرح هدفمندی یارانهها دست به دامان روحانیت شد. دولت هاشمی از این حیث کمتر به روحانیون قم احساس نیاز میکرد اما همین فرد برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ چنان وانمود کرد که روحانیون قم و مراجع نجف خواهان ورود او به انتخابات هستند. دولتهای خاتمی و روحانی میدانند که روحانیون قم بیش از آن که کمک کار دولت باشند دردسر میآفرینند اما باز برای پیشبرد برنامههایشان به سراغ روحانیون میروند تا آنها مردم را به حمایت از دولت و برنامههایش ترغیب کنند. این رفتارها البته نشانهی استیصال این دولتها در برخورد با نهادهای انتصابی و بیت رهبری است و بدون هیچ گونه فایده تلاش میکنند روحانیون قم را در برابر دستگاه رهبری قرار دهند.
جلب پشتیبانی
برخی مقامات دولت خاتمی یا دولت روحانی در شرایطی که از حیث اجرای سیاستهای خود یا نصب مقامات مورد نظر خود تحت فشار نهادهای انتصابی یا نیروهای نظامی و امنیتی قرار میگیرند به قم رفته و با برخی از روحانیون دیدار میکنند. این دیدارها نه از سوی آن نهادهای انتصابی یا نظامی و امنیتی جدی گرفته میشود و نه از سوی افکار عمومی. در واقع این دیدارها وزنی روی این افراد میگذارد که آنها نمیتوانند بر دوش کشند. وقتی اکثر این روحانیون جیره خوار سپاه و بیت رهبری هستند طبعا نمیتوانند روی آنها تاثیری داشته باشند.
نامه نویسی و تظلم
در رقابتهای سیاسی میان جناحهای جمهوری اسلامی هنوز هنگامی که اعضای یک جناح مورد حمله یا بازداشت توسط اعضای جناح دیگر قرار میگیرند به روحانیت پناه میآورند. این پناه آوردن در اکثر موارد بی حاصل بوده است. مواردی هم که موثر بوده از روابط خویشاوندی و منافع اقتصادی (داد و ستدها) نشات میگرفته و نه نفوذ اجتماعی روحانیت. این تاثیر ناشی از موضوعاتی غیر از اقتدار اجتماعی (که مستقل از قدرت سیاسی است) بوده است.
در دورهی جنبش سبز که حکومت صدها نفر از نیروهای جناح اصلاحطلب را بازداشت و زندانی کرده بود و به محاکمههای نمایشی آنها میپرداخت دهها نامه به روحانیون قم نوشته شد و صدها نفر به دیدار آنها رفتند تا نزد آنها تظلم کنند و حکومت بدین واسطه از فشار خود بکاهد. اما این کارها موثر نیافتاد. فردی مثل موسوی اردبیلی به شخصه به سراغ علی خامنهای رفت اما خامنهای به خواست وی توجه نکرد. تنها در یک مورد ابوالفضل شکوری راد به توصیه آزاد شد که آن هم ربطی به نفوذ روحانیت نداشت.