"جمهوری اسلامی باید سرنگون شود"
۶- بر اساس جوابیه، «کارشناسان موسسه حیاتوحش میراث پارسیان به لزوم ایجاد الگوی پایدار در استفاده از ابزارهای متداول حفاظت اعتقاد دارند. قابل پیشبینی است که هر روش ناآشنا با بازخوردهای مثبت و منفی روبهرو خواهد بود. استفاده از شکار تروفه در حفاظت موضوعی است که علیرغم موفقیت در موارد قابل استناد و تایید جهانی، همواره مورد انتقاد بوده و خواهد بود.»
آن بنگاه اشاره نمیکند که بحث شکار تروفه مطرح نیست. بلکه بحثشکار تروفه در معرض تهدید مورد نظر است. در متن «اصول شکار تروفه به عنوان ابزاری تشویقی برای حفاظت» که توسط IUCN در آگوست سال ۲۰۱۲ انتشار یافته (۶)، به شکار تروفه اشاره شده است که: «نوعی استفاده از حیاتوحش است. اگر به درستی مدیریت شود ممکن است با ایجاد درآمد و انگیزههای اقتصادی بتواند به دستیابی اهداف حفاظتی و نیز معیشت محلی کمک کند. اما در صورت مدیریت ضعیف، به دست آوردن آن منافع با شکست مواجه میشود. گرچه انواع گونهها (بسیاری از آنها که جمعیت قابلی دارند) به عنوان تروفه شکار میشوند، برخی از گونههای در معرض تهدید نیز ممکن است در رده شکار تروفه به منظور استراتژیهای حفاظت مکانی خاص به شمار آیند. یوزپلنگ و کرگدن سیاه در آفریقا جنوبی، کل مارخور در پاکستان از آن جملهاند. همه این گونهها در ضمیمه یک کنوانسیون سایتس هستند (۷).» وقتی مرجعی معتبر چون IUCN با ۶۶ سال قدمت چنین با احتیاط از شکار تروفه و مدیریت مناطق سخن میگوید و به نقش مخرب آن در صورت مدیریت غلط اشاره میکند، چگونه موسسه تازه تاسیس حیاتوحش میراث پارسیان میتواند تضمین کند اجرای پروژه شکار- حفاظت در ایران و به خصوص در ارتباط با قوچ کمیاب لارستان با موفقیت روبهرو خواهد شد؟
پینوشت: نام موسسه حیاتوحش میراث پارسیان بر روی بروشورهای دو گونه تازه خریداری شده ببر بنگال و کانگروی قرمز در باغوحش تهران این سوال را برای برخی از فعالان حامی حیوانات به وجود آورده که آیا این موسسه در نقل و انتقال این گونهها به باغوحش تهران نیز نقش دارد یا نه؟
برای اطلاعات بیشتر
۱- پول از شما، قوچ از آنان (لینک)
۲- تاملی در قوچفروشی آن موسسه (لینک)
۳- جوابیه موسسه حیاتوحش میراث پارسیان (لینک)
۴- مناظره شکار (لینک)
۵- رپرتاژ آگهی ایرنا (لینک)
۶- دستورالعمل IUCN برای شکار تروفه (لینک)
۷- عین متن دستورالعمل IUCN:
“Trophy hunting is a form of wildlife use that, when well-managed, may assist in furthering conservation objectives by creating the revenue and economic incentives for the management and conservation of the target species and its habitat, as well as supporting local livelihoods. However, if poorly managed, it can fail to deliver these benefits. Although a wide variety of species (many of which are both common and secure) are hunted for trophies, some species that are rare or threatened may be included in trophy hunting as part of site-specific conservation strategies. Examples include Cheetah Acinonyx jubatus and Black Rhinoceros in southern Africa, and Straight-Horned Markhor Capra falconeri megaceros in the Torghar Valley of Pakistan, all of which are species listed on Appendix I of CITES.”
انتشار دو مقاله در ایرانوایر (ا و ۲) سبب شد موسسه حیاتوحش میراث پارسیان واکنش نشان دهد و در جوابیهای که در وبسایتش منتشر کرد بنویسد در فروش پروانه شکار قوچهای کمیاب لارستان دست داشته است (۳).
گرچه پاسخگویی این موسسه اقدامی ستودنی است اما نمیتوان از جوابیه آن به سهولت گذشت. زیرا باوجود آن که این پاسخ مُهر تاییدی است به آنچه در دو مقاله قبلی مطرح شده بود، ابهامهای جدیدی را به همراه آورد. به عبارت دیگر، آن بنگاه با سربلندی اعتراف کرد که در فروش پروانه شکار قوچ لارستان همکاری داشته است!
با این حال، به اصلیترین سوال آن دو مقاله و پرسش افکار عمومی (که اثر آن را میتوان در شبکههای اجتماعی هم دید) پاسخی درخور و قانعکننده نداده است: چرا موسسهای که اهدافش حفاظتی است در حراج پروانه شکارِ قوچی دست دارد که بر اساس تقسیمبندی مهمترین مرجعبینالمللی یعنی IUCN به عنوان جانوری آسیبپذیر ((Vulnerable و تهدید شده (Threatened) معرفی شده است؟ علاوه بر بیپاسخ ماندن این سوال، موارد دیگری نیز در جوابیه آن بنگاه مطرح شده که نیاز به تعمق بیشتری دارد. آنچه در پی میآید پرتوافکنی به ابهامهای جدید در جوابیه موسسه حیاتوحش میراث پارسیان است تا شاید پرداختن و یافتن پاسخی برای آنها در سایه شفافسازی بتواند راه حفاظت را هموار کند.
۱- جوابیه چنین آغاز میشود: «در پی برخی گفتوگوها در چند روز اخیر پیرامون فعالیتهای موسسه حیات وحش میراث پارسیان، این موسسه برخود لازم دانست تا برای حفظ احترام کارشناسان و متخصصان همکار در پروژه حفاظت از قوچ لارستان توضیحاتی دراین باره ارائه کند.» معنی دیگر این مقدمه آن است که موسسه حیاتوحش میراث پارسیان نه برای روشنگری، نه برای احترام به افکار عمومی و نه برای پاسخگویی به سوالات طرفداران خود و دوستداران حیاتوحش بلکه صرفا برای حفظ احترام به همکاران پروژه قوچ لارستان جوابی را منتشر کرده است. نادیده گرفتن خواست مردم و افکار عمومی در همین دو خط هویداست. بدین ترتیب میتوان از آن بنگاه سوال کرد که با این رویکرد مردمگریز چگونه میتوان از مشارکت مردم برای حفاظت حیاتوحش بهره جست؟ میتوان از این نکته فروگذشت که بر اساس روال متعارف پاسخ باید در رسانهای منتشر شود که به موضوع پرداخته است. آن بنگاه اما، با نادیده گرفتن این واقعیت که دو مقاله در این ارتباط نوشته شده و در چند وبسایت نیز بازتاب داشته است آن را «برخی گفتوگوها» مینامد و بدین ترتیب بار دیگر اطلاعاتی غیردقیق به مخاطبانش میدهد.
۲- شکی نیست که گزارش بررسی سریع وضعیت قوچ لارستان همان است که در جوابیه آمده یعنی «نخستین بررسی وضعیت [زیر] گونه در خطر انقراض قوچ لارستان در ایران». با نگاهی به صفحه اول آن گزارش نام چهار تشکل و سازمان قید شده است که عبارتند از: بنیاد حیاتوحش پارسیان (ثبت شده در آمریکا)، انجمن طرح سرزمین، انجمن محیطبان، و سازمان محیطزیست. اگر موسسه قوچهای وحشی(آن چنان که در جوابیه آمده) جزو حمایتکنندگانِ مالی آن مطالعه بوده چرا علامت تجاری و نام آن در کنار چهار سازمان و تشکل فوقالذکر (چه در نسخه فارسی و چه در نسخه انگلیسی) وجود ندارد؟
به علاوه، در گزارشی که بر علمی بودن آن تاکید میشود ضمن باز کردن فضا برای صدور پروانه شکار آمده است:«مثل روش مشارکت با مردم محلی در ایجاد قرق اختصاصی برای "قوچ مارخور" در پاکستان باید به عنوان روشهای قابل اتکا به هر یک توجه کرد و ممنوعیت شکار را تنها ابزار حفاظتی ندانست». آنچه منظور نویسنده بوده کلمارخور (Capra falconeri) است. زیرا گونهای به اسم قوچ مارخور وجود ندارد. در گزارشی که بر علمی بودن آن تاکید میشود چنین اشتباهی را چگونه میتوان توجیه کرد؟
به علاوه، در گزارشی که بر علمی بودن آن تاکید میشود ضمن باز کردن فضا برای صدور پروانه شکار آمده است:«مثل روش مشارکت با مردم محلی در ایجاد قرق اختصاصی برای "قوچ مارخور" در پاکستان باید به عنوان روشهای قابل اتکا به هر یک توجه کرد و ممنوعیت شکار را تنها ابزار حفاظتی ندانست». آنچه منظور نویسنده بوده کلمارخور (Capra falconeri) است. زیرا گونهای به اسم قوچ مارخور وجود ندارد. در گزارشی که بر علمی بودن آن تاکید میشود چنین اشتباهی را چگونه میتوان توجیه کرد؟
۳- در این جوابیه آمده است: «... موسسه با اعتقاد به استفاده از ابزار شکار محدود و مدیریت شده تروفه ـبه عنوان یکی از روشهای مرسوم تامین هزینههای سنگین حفاظتـ مذاکراتی را برای کاهش تعداد پروانه سالانه قوچ لارستان به ترتیبی که در سالهای گذشته انجام میشد و رساندن آن به حداکثر دو پروانه با بهای بالا، به جای چندین پروانه به بهای پایین، آغاز کرده است و موفق شده تا موافقت مسولان سازمان حفاظت محیطزیست را با فروش دو پروانه شکار در کشورهای خارجی با قیمت بالا و با همکاری موسسه قوچهای وحشی جلب نماید. بدیهی است که سازمان در این کار، پروانه مازاد صادر نکرده است بلکه تعداد آن را به تنها دو تروفه کاهش داده است. مراحل حراج پروانهها توسط خود موسسات خارجی صورت میگیرد.» این بخش از جوابیه دست کم پنج سوال ایجاد میکند که اگر خبرنگاران مستقل و بیغرض آن را خوانده باشند بیتردید برای یافتن جواب آنها تلاش خواهند کرد:
نخست) در گزارش بررسی سریع وضعیت قوچ لارستان (به عنوان تنها منبع علمی و مطالعاتی این زیرگونه) نه تنها نسبت جنسی و سنی جمعیت قوچهای لارستان تعیین نشده (شاید به این دلیل که از دامنه مطالعه خارج بوده) که در آن به طور مشخص آمده است باید آنالیز جمعیت قابل برداشت صورت پذیرد. حال سوال این است که تعداد دو راس قوچ لارستانِ در معرض تهدید (Threatened) بر مبنای کدام مطالعه و بررسی تعیین شده است؟
دوم) اسرافیل شفیعزاده که عکسی از او در گزارش موسسه حیاتوحش میراث پارسیان کنار قوچ لارستان شکار شدهای درج شده در مناظره شکار (۴) از فروش سه پروانه شکار قوچ لارستان پرده برمیدارد. صرف نظر از این که ارتباط این فعال توریسم شکار با موسسهای حفاظتگرا چیست، سوال این است کدامیک از این دو ادعا صحیح است؟ دو یا سه پروانه شکار قوچ لارستان؟ به علاوه آیا دو پروانه به موسسه حیاتوحش میراث پارسیان تعلق گرفته و سومی به موسسهای دیگر؟ آیا فروش پروانه شکار با قیمت بالا (حراجی به مبلغ ۱۰۰ هزار دلار) با همکاری موسسه قوچهای وحشی انحصاری کردن پروانه شکار نیست؟
سوم) چرا موسسه حیاتوحش میراث پارسیان به جای متقاعد کردن سازمان محیطزیست برای صادر نکردن پروانه شکارِ جانوری در معرض تهدید در شرایطی که امکان همکاری جامعه محلی و بهرهمندی آنان وجود ندارد صرفا تلاش کرده است که تعداد پروانههای شکار آن کاهش یابد؟
پنجم) آیا نمیشد در این مرحله (تا فراهم آمدن زیرساختهای لازم) هزینههای حفاظت و تکثیر قوچهای کمياب لارستان از طریق دیگری به دست میآمد؟ (اخبار منتشر شده نشان میدهد، آن بنگاه تا کنون دو حراج آثار هنری راه انداخته و مبلغ قابل توجهی نیز از این راه به دست آورده است. فروش آثار پرویز تناولی از آن جمله است).
دوم) اسرافیل شفیعزاده که عکسی از او در گزارش موسسه حیاتوحش میراث پارسیان کنار قوچ لارستان شکار شدهای درج شده در مناظره شکار (۴) از فروش سه پروانه شکار قوچ لارستان پرده برمیدارد. صرف نظر از این که ارتباط این فعال توریسم شکار با موسسهای حفاظتگرا چیست، سوال این است کدامیک از این دو ادعا صحیح است؟ دو یا سه پروانه شکار قوچ لارستان؟ به علاوه آیا دو پروانه به موسسه حیاتوحش میراث پارسیان تعلق گرفته و سومی به موسسهای دیگر؟ آیا فروش پروانه شکار با قیمت بالا (حراجی به مبلغ ۱۰۰ هزار دلار) با همکاری موسسه قوچهای وحشی انحصاری کردن پروانه شکار نیست؟
سوم) چرا موسسه حیاتوحش میراث پارسیان به جای متقاعد کردن سازمان محیطزیست برای صادر نکردن پروانه شکارِ جانوری در معرض تهدید در شرایطی که امکان همکاری جامعه محلی و بهرهمندی آنان وجود ندارد صرفا تلاش کرده است که تعداد پروانههای شکار آن کاهش یابد؟
پنجم) آیا نمیشد در این مرحله (تا فراهم آمدن زیرساختهای لازم) هزینههای حفاظت و تکثیر قوچهای کمياب لارستان از طریق دیگری به دست میآمد؟ (اخبار منتشر شده نشان میدهد، آن بنگاه تا کنون دو حراج آثار هنری راه انداخته و مبلغ قابل توجهی نیز از این راه به دست آورده است. فروش آثار پرویز تناولی از آن جمله است).
ششم) آیا زیرساختهای لازم برای حفاظت، مهیا شده و تنها با فروش پروانههای شکار هزینههای سنگین حافظت تامین میشود؟
۴- در جوابیه آمده است: «مطابق توافق موسسه حیاتوحش میراث پارسیان [ثبت شده در ایران]، موسسه حیاتوحش پارسیان [ثبت شده در آمریکا] و موسسه قوچهای وحشی با سازمان حفاظت محیطزیست، درآمد حاصل از فروش این پروانه صرف حفاظت از ذخیرهگاه مذکور توسط گروه مدیریتی و اجرایی محلی خواهد شد. سازوکار هزینه این درآمد نیز، خارج از سازوکار دولتی و از طریق تاسیس یک صندوق محلی توسط حاشیهنشینان ذخیرهگاه مذکور و با نظارت سازمان حفاظتمحیط زیست خواهد بود.» سوال اینجاست که چرا چنین توافقی به اطلاع عموم نرسیده است؟ آیا این کارِ پنهانی، انحصاری کردن و مونوپلی فروش پروانههای شکار جانوران در خطر انقراض نیست؟
۵- جوابیه میافزاید: «در حال حاضر، یک خریدار خارجی تمایل خود را برای خرید این پروانه مشروط بر استفاده در حفاظت اعلام کرده است. با این حال به دلیل آن که هنوز مذاکرات برای معرفی ذخیرهگاه (مطابق قوانین مربوط به قرقهای اختصاصی) و همچنین تشکیل صندوق محلی به نتیجه نهایی نرسیده است فرایند فروش پروانه تکمیل نشده و هنوز مبلغی جا به جا نشده است. از طرفی موسسه، هیچ گونه دخالت و منفعتی در درآمد حاصل از فروش و اجرای برنامه شکار نخواهد داشت.» نکتهای که آن بنگاه اشاره نمیکند این است که در فصل بهار، شکار انجام نمیشود. بنابراین میتوان زنده بودن آن قوچ کمیاب لارستان را عجالتا مدیون فصل دانست. در عین حال سندی هم برای ادعای مطرح شده منتشر نمیکند. به علاوه، اگر آن بنگاه به کار خود اعتقاد راسخ دارد چرا موضوع را از روز نخست به طرفداران حیاتوحش و دوستداران خود از طریق وبسایت و یا آن رپرتاژ آگهی در ایرنا (۵) اطلاع نداد؟
۶- بر اساس جوابیه، «کارشناسان موسسه حیاتوحش میراث پارسیان به لزوم ایجاد الگوی پایدار در استفاده از ابزارهای متداول حفاظت اعتقاد دارند. قابل پیشبینی است که هر روش ناآشنا با بازخوردهای مثبت و منفی روبهرو خواهد بود. استفاده از شکار تروفه در حفاظت موضوعی است که علیرغم موفقیت در موارد قابل استناد و تایید جهانی، همواره مورد انتقاد بوده و خواهد بود.»
آن بنگاه اشاره نمیکند که بحث شکار تروفه مطرح نیست. بلکه بحثشکار تروفه در معرض تهدید مورد نظر است. در متن «اصول شکار تروفه به عنوان ابزاری تشویقی برای حفاظت» که توسط IUCN در آگوست سال ۲۰۱۲ انتشار یافته (۶)، به شکار تروفه اشاره شده است که: «نوعی استفاده از حیاتوحش است. اگر به درستی مدیریت شود ممکن است با ایجاد درآمد و انگیزههای اقتصادی بتواند به دستیابی اهداف حفاظتی و نیز معیشت محلی کمک کند. اما در صورت مدیریت ضعیف، به دست آوردن آن منافع با شکست مواجه میشود. گرچه انواع گونهها (بسیاری از آنها که جمعیت قابلی دارند) به عنوان تروفه شکار میشوند، برخی از گونههای در معرض تهدید نیز ممکن است در رده شکار تروفه به منظور استراتژیهای حفاظت مکانی خاص به شمار آیند. یوزپلنگ و کرگدن سیاه در آفریقا جنوبی، کل مارخور در پاکستان از آن جملهاند. همه این گونهها در ضمیمه یک کنوانسیون سایتس هستند (۷).» وقتی مرجعی معتبر چون IUCN با ۶۶ سال قدمت چنین با احتیاط از شکار تروفه و مدیریت مناطق سخن میگوید و به نقش مخرب آن در صورت مدیریت غلط اشاره میکند، چگونه موسسه تازه تاسیس حیاتوحش میراث پارسیان میتواند تضمین کند اجرای پروژه شکار- حفاظت در ایران و به خصوص در ارتباط با قوچ کمیاب لارستان با موفقیت روبهرو خواهد شد؟
۷ – در بخشی از جوابیه آمده است: «موسسه حیاتوحش میراث پارسیان مطابق با اساسنامه خود حفاظت پایدار و تلاش در جهت آن را تنها هدف خود میداند و شکار محدود و مدیریت شده را به عنوان یکی از ابزارهای حفاظت میشناسد؛ شکاری که منافع جامعه محلی را تضمین و هزینههای حفاظت زیستگاهها را تامین کند.» تا پیش از این به همکاری در فروش شکار با موسسات خارجی و حتی شکار محدود و مدیریت شده نه در اساسنامه آن بنگاه اشاره شده بود و نه در وبسایتش. آیا این، رویکرد جدید موسسه پارسیان است؟ یا این که از ابتدا هدف غایی، فعالیت در حوزه شکار بوده و پروژههای حفاظتی نیز برای دستیابی به هدف نهایی اجرایی شده است؟ چه رویکرد عوض شده و چه از ابتدا هدف، فعالیت در حوزه شکار بوده باشد، چرا هیچوقت چنان اهدافی برای اطلاع عموم منتشر نشده بود؟
موافقت یا مخالفت با شکار و یا مدیریت و حفاظت مناطق با کمک مردم بحث دیگری است. اینجا سخن از همدستی و همکاری موسسهای حفاظتگراست در فروش جانوری در معرض تهدید. آیا بعد از این میتوان به سازمانهای مردمنهاد اعتماد کرد که صادقانه و شفاف فعالیت میکنند و آن پس و پشت، خرید و فروش جانوران وحشی (به خصوص جانوران در حال انقراض) در جریان نیست؟ پاسخ درست، منطقی و علمی به سوالهای مطرح شده در این مقاله میتواند در رفع فضای بدبینی و بیاعتمادی موثر باشد. تلاش برای مسکوت ماندن موضوع پیشآمده شاید چهرهای کریه نه تنها از موسسه حیاتوحش میراث پارسیان (که خدمات شایانی در حوزه حفاظت انجام داده) به نمایش بگذارد که وجهه سایر تشکلهای زیستمحیطی را نیز خدشهدار کند.
پینوشت: نام موسسه حیاتوحش میراث پارسیان بر روی بروشورهای دو گونه تازه خریداری شده ببر بنگال و کانگروی قرمز در باغوحش تهران این سوال را برای برخی از فعالان حامی حیوانات به وجود آورده که آیا این موسسه در نقل و انتقال این گونهها به باغوحش تهران نیز نقش دارد یا نه؟
برای اطلاعات بیشتر
۱- پول از شما، قوچ از آنان (لینک)
۲- تاملی در قوچفروشی آن موسسه (لینک)
۳- جوابیه موسسه حیاتوحش میراث پارسیان (لینک)
۴- مناظره شکار (لینک)
۵- رپرتاژ آگهی ایرنا (لینک)
۶- دستورالعمل IUCN برای شکار تروفه (لینک)
۷- عین متن دستورالعمل IUCN:
“Trophy hunting is a form of wildlife use that, when well-managed, may assist in furthering conservation objectives by creating the revenue and economic incentives for the management and conservation of the target species and its habitat, as well as supporting local livelihoods. However, if poorly managed, it can fail to deliver these benefits. Although a wide variety of species (many of which are both common and secure) are hunted for trophies, some species that are rare or threatened may be included in trophy hunting as part of site-specific conservation strategies. Examples include Cheetah Acinonyx jubatus and Black Rhinoceros in southern Africa, and Straight-Horned Markhor Capra falconeri megaceros in the Torghar Valley of Pakistan, all of which are species listed on Appendix I of CITES.”