"جمهوری اسلامی باید سرنگون شود"
برای بسیاری از شکارچیان سالهای دور و خوانندگان مجله قدیمی شکار و طبیعت نامی آشناست. او حتی برای شماری از نسل جوان و علاقمند به محیطهای طبیعی، فردی شناخته شده است. یک آمریکایی شکارچی و فعال در توریسم شکار که به دلیل حضور ۱۵ ساله در ایرانِ پیش از انقلاب به فرهنگ و زبان مردم این سرزمین تسلط دارد.
دیوید لیلین (David Laylin) این روزها مرتب به ایران سفر میکند و با وجود تسلطش به زبان فارسی، مشغول آموختن این زبان در یک موسسه دانشگاهی در آمریکاست. او در فروش پروانه شکار قوچ آسیبپذیر لارستان نیز همکار و همراه موسسه حیاتوحش پارسیان بوده است. این شکارچی و شکارفروش دیروز و امروز، هم فروشنده تجهیزات جانبی شکار و ماهیگیری و هم مشاور «مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه» در واشنگتن است. رسانههای ایران او را به عنوان «مشاور مرتبط با مسائل تالابها و مدیریت منابع آب» یا به عنوان دکتری که سابقه ۴۷ ساله در پژوهش و تحقیق دارد معرفی میکنند.
پدری وکیل، خواهری منجی
دیوید سال ۱۹۳۷ در ویرجینای آمریکا به دنیا آمد. پدرش وکیلی کهنهکار و نامدار بود به نام جان جی لیلین (John G Laylin). او در سال ۱۹۵۶ برای تعیین حقآبه رودخانه هیرمند در نقش مشاور ایران ظاهر شد. اثرگذاری لیلین پدر در مکاتباتش با علی امینی، سفیر وقت ایران در آمریکا (و نخستوزیر آینده) به خوبی نمایان است. سرانجام در سال ۱۹۷۳ معاهدهای بین ایران و افغانستان بر سر رودخانه هیرمند امضا شد. پیش از آن، در سال ۱۹۴۶ جان لیلین به نوشته اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان محیطزیست «وکیل ایران در سازمان ملل در زمانی بود که حسین علا نیز در مقام سفیر ایران در آمریکا تلاش میکرد تا آذربایجان از ایران جدا نشود و در این راستا موفق هم شد.»
لوئیز، خواهر بزرگ دیوید با نَرسی، برادر اسکندر فیروز ازدواج کرد. نرسی، دانشآموخته مهندسی مکانیک دانشگاه ییل و ویسکانسین بود. لوئیز و نرسی سالها در روستای قرهتپه شیخ در گنبد زندگی کردند. با سختکوشی به تکثیر و پرورش اسبچه خزری پرداختند و منجی آن شدند که زمانی در شرف نابودی بود.
دیوید سال ۱۹۳۷ در ویرجینای آمریکا به دنیا آمد. پدرش وکیلی کهنهکار و نامدار بود به نام جان جی لیلین (John G Laylin). او در سال ۱۹۵۶ برای تعیین حقآبه رودخانه هیرمند در نقش مشاور ایران ظاهر شد. اثرگذاری لیلین پدر در مکاتباتش با علی امینی، سفیر وقت ایران در آمریکا (و نخستوزیر آینده) به خوبی نمایان است. سرانجام در سال ۱۹۷۳ معاهدهای بین ایران و افغانستان بر سر رودخانه هیرمند امضا شد. پیش از آن، در سال ۱۹۴۶ جان لیلین به نوشته اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان محیطزیست «وکیل ایران در سازمان ملل در زمانی بود که حسین علا نیز در مقام سفیر ایران در آمریکا تلاش میکرد تا آذربایجان از ایران جدا نشود و در این راستا موفق هم شد.»
لوئیز، خواهر بزرگ دیوید با نَرسی، برادر اسکندر فیروز ازدواج کرد. نرسی، دانشآموخته مهندسی مکانیک دانشگاه ییل و ویسکانسین بود. لوئیز و نرسی سالها در روستای قرهتپه شیخ در گنبد زندگی کردند. با سختکوشی به تکثیر و پرورش اسبچه خزری پرداختند و منجی آن شدند که زمانی در شرف نابودی بود.
۱۵ سال طلایی در ایران
دیوید لیلین به گفته خودش در مصاحبه با خبرنامه گروه زبانها و فرهنگهای خاورمیانه و جنوب آسیا (MESALC، وابسته به دانشگاه ویرجینیا) در سال ۱۹۶۵ ایرانسافاری، نخستین شرکت شکار در ایران را تاسیس کرد. به نوشته شکارچیان فرنگی از جمله ریچارد آلدن نایت(Richard Alden Knight) فقط همین یک شرکت خصوصی بود که خدمات توریستی به شکارچیان ارائه میکرد. اروین بوئر (Erwin A. Bauer) مقالهای درباره شکار در ایران نوشته که توسط نصرتالله برزآبادی ترجمه و در شماره ۱۳۰ مجله شکار و طبیعت منتشر شده است. در این مقاله آمده است: «لیلین که خود شکارچی با تجربه و از اهالی ویرجینیای آمریکا است، چهار سال پیش برای گذراندن تعطیلات خود به ایران مسافرت کرده و عاشق این سرزمین شد و همین جا ماندگار گردید. وی پس از چند بار شکار در ایران متوجه شد که وجود سازمانی مرکب از چند شکارچی حرفه ای برای هدایت شکارچیان خارجی و تهیه موجبات شکار آنان در ایران لازم است. به همین دلیل در سن ۳۳ سالگی شرکت ایرانسافاری را در تهران تاسیس نمود و اکنون آن را شغلی بسیار مناسب برای خود میداند.» (با توجه به تاریخ تولد لیلین به نظر میرسد وقتی شرکت ایرانسافاری را تاسیس کرده ۲۸ ساله بوده است).
دیوید لیلین به گفته خودش در مصاحبه با خبرنامه گروه زبانها و فرهنگهای خاورمیانه و جنوب آسیا (MESALC، وابسته به دانشگاه ویرجینیا) در سال ۱۹۶۵ ایرانسافاری، نخستین شرکت شکار در ایران را تاسیس کرد. به نوشته شکارچیان فرنگی از جمله ریچارد آلدن نایت(Richard Alden Knight) فقط همین یک شرکت خصوصی بود که خدمات توریستی به شکارچیان ارائه میکرد. اروین بوئر (Erwin A. Bauer) مقالهای درباره شکار در ایران نوشته که توسط نصرتالله برزآبادی ترجمه و در شماره ۱۳۰ مجله شکار و طبیعت منتشر شده است. در این مقاله آمده است: «لیلین که خود شکارچی با تجربه و از اهالی ویرجینیای آمریکا است، چهار سال پیش برای گذراندن تعطیلات خود به ایران مسافرت کرده و عاشق این سرزمین شد و همین جا ماندگار گردید. وی پس از چند بار شکار در ایران متوجه شد که وجود سازمانی مرکب از چند شکارچی حرفه ای برای هدایت شکارچیان خارجی و تهیه موجبات شکار آنان در ایران لازم است. به همین دلیل در سن ۳۳ سالگی شرکت ایرانسافاری را در تهران تاسیس نمود و اکنون آن را شغلی بسیار مناسب برای خود میداند.» (با توجه به تاریخ تولد لیلین به نظر میرسد وقتی شرکت ایرانسافاری را تاسیس کرده ۲۸ ساله بوده است).
لیلین در همان مصاحبه گفت که فعالیتهای شکار و سافاری او در ایرانِ بعد از انقلاب متوقف شد. اما به نظر میرسد شرکت ایرانسافاری حتی در سالهای بعد از انقلاب نیز فعال بوده است. یک شکارچی دانمارکی به نام جِنِس پِرْتو (Jens E. Perto) در مجله «گزارش شکار» در آوریل سال ۲۰۰۰ نوشته که مسافرت موفقآمیز ده روزه شکارش در ایران توسط ایرانسافاری برنامهریزی شد؛ شرکتی که توسط کامیل جعفری و پسرش رضا اداره میشود. به نوشته این شکارچی، کامیل جعفری قبل از انقلاب مالک شرکت «ایرانشکارسافاری» بوده و پذیرای بسیاری از شکارچیان آمریکایی (کامیل جعفری تبریزی اکنون رییس هیات مدیره موسسه میراث حیاتوحش پارسیان و پسرش عضو هیات مدیره است)!
بیچاره باکسینا
کرگدنهای سیاه در آفریقای جنوبی بسیار کمیابند. یکی از آنها کرگدن مادهای بود به نام باکسینا (Baixinha) که در مزرعه زندگی میکرد و مطبوعات نوشتند متعلق به دیوید لیلین است. این جانور که برای تولید مثل خریداری شده بود هیچ گاه تن به جفتگیری نداد. باکسینا به قدری اهلی و رام بود که گروههای فیلمبرداری و گردشگران میتوانستند نزدیکش شوند و لمسش کنند. خبر فروش باکسینا برای شکار، خشم طرفداران محیطزیست را برانگیخت. قرار بود این کرگدن اهلی و ساکن مزرعه به قیمت ۶۰ هزار دلار با گلوله یک شکارچی نروژی در سال ۲۰۰۱ کشته شود. ماجرا بالا گرفت. قاضی پرونده رای داد که باکسینا به پناهگاهی فرستاده شود تا از دسترس شکارچیان دور بماند (شکار در اسارت Canned hunt میان برخی شکارچیان غربی طرفدارانی و منتقدانی جدی دارد).
مسولان پناهگاه حیاتوحش سنوایلد (Sanwild) با لیلین وارد مذاکره شدند تا کرگدن را بخرند و هزینههای مورد نظر او را تا حد امکان بپردازند. سازمان پیتا (PETA)، بازیگران مشهور هالیوود و بالیوود یعنی چارلیز ترون و آشواریا رای تلاش کردند تا لیلن را از تصمیمش منصرف کنند. در نهایت پس از حکم دادگاه این کرگدن ماده از گلوله شکارچی در امان ماند اما یک سال بعد به دلیل استرس زیاد و هوای سرد در ژوهانسبورگ مرد.
کرگدنهای سیاه در آفریقای جنوبی بسیار کمیابند. یکی از آنها کرگدن مادهای بود به نام باکسینا (Baixinha) که در مزرعه زندگی میکرد و مطبوعات نوشتند متعلق به دیوید لیلین است. این جانور که برای تولید مثل خریداری شده بود هیچ گاه تن به جفتگیری نداد. باکسینا به قدری اهلی و رام بود که گروههای فیلمبرداری و گردشگران میتوانستند نزدیکش شوند و لمسش کنند. خبر فروش باکسینا برای شکار، خشم طرفداران محیطزیست را برانگیخت. قرار بود این کرگدن اهلی و ساکن مزرعه به قیمت ۶۰ هزار دلار با گلوله یک شکارچی نروژی در سال ۲۰۰۱ کشته شود. ماجرا بالا گرفت. قاضی پرونده رای داد که باکسینا به پناهگاهی فرستاده شود تا از دسترس شکارچیان دور بماند (شکار در اسارت Canned hunt میان برخی شکارچیان غربی طرفدارانی و منتقدانی جدی دارد).
مسولان پناهگاه حیاتوحش سنوایلد (Sanwild) با لیلین وارد مذاکره شدند تا کرگدن را بخرند و هزینههای مورد نظر او را تا حد امکان بپردازند. سازمان پیتا (PETA)، بازیگران مشهور هالیوود و بالیوود یعنی چارلیز ترون و آشواریا رای تلاش کردند تا لیلن را از تصمیمش منصرف کنند. در نهایت پس از حکم دادگاه این کرگدن ماده از گلوله شکارچی در امان ماند اما یک سال بعد به دلیل استرس زیاد و هوای سرد در ژوهانسبورگ مرد.
ماجرای قوچ لارستان و این روزها
ماجرای قوچ لارستان پیشتر در ایرانوایر به تفصیل آمده است. در وبسایت بنیاد قوچهای وحشی نام دیوید لیلین درج شده تا علاقمندان به شکار قوچ لارستان با او تماس بگیرند. او همچنین در سال ۲۰۱۱ به همراه مراد طاهباز، بنیانگذار و عضو هیات مدیره دو بنگاه میراث حیاتوحش پارسیان (در ایران) و بنگاه حیاتوحش پارسیان (در آمریکا) در سمیناری با محوریت شکار در ایران شرکت کرد. «شکار در ایران: افسانه، واقعیت و عواقب» عنوان این سمینار بود. دادن اطلاعات به شکارچیان آمریکایی درباره انواع قوچها و کلهای ایران، مهمترین شکارگاههای این کشور و نحوه انتقال جانور شکار شده به آمریکا از جمله موضوعات مورد اشاره در این سمینار بود.
همکاری لیلین با موسسه حیاتوحش پارسیان فقط به قوچفروشی محدود نمیشود. در ماه مارس ۲۰۱۲ گروهی ۱۳ نفره متشکل از دانشگاهیان و اعضای تشکلهای غیردولتی ایران با سازماندهی میراث پارسیان و همراهی لیلین راهی ایالات متحده شدند. دلیل این سفر انتقال دانش و تجربه به ایرانیان بود و برگزار کننده آن شورای ملی پژوهش آمریکا و سازمان جهانی آموزش. با این حال، در فضای عمومی، دانش و تجربه مورد هدف و یا دستاوردهای سفر منتشر نشد.
در گرماگرم انتخابات ۲۰۱۳، لیلین پنچ هفته در ایران اقامت داشت. در ده روز مسافرت، پنج هزار کیلومتر پیمود و به مناطق مختلف سر زد. او نوشته است: «افتخاری نصیبم شد که به پابوس امام رضا رفتم! و روز بعد مقبره فردوسی و عمر خیام را دیدم.»
لیلین همچنین مشاور «مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه» است! در صفحه معرفی مشاوران، اثری از تحصیلات و یا سابقه کاری او وجود ندارد. در کنار اطلاعاتی کلی درباره خدمات شایان پدر و خواهرش نوشته شده که او از سال ۱۹۵۹ در ایران و در بخش خصوصی فعال بوده است (یعنی شش سال زودتر از آنچه در مصاحبه با خبرنامه MESALC به آن اشاره کرده است).
او در حالی مشغول مطالعه زبان فارسی در گروه زبانها و فرهنگهای خاورمیانه و جنوب آسیاست که راحت و روان به این زبان سخن میگوید. در مصاحبه با خبرنامه MESALC گفته است: «این نخستین دوره در حد کالج است که از سال ۱۹۶۱ به این سو در آن شرکت کردهام. آن زمان در دانشگاه جورج واشنگتن مهندسی عمران میخواندم.»
نه تنها رسانههای ایران از او با عناوین مختلف نظیر کارشناس حیاتوحش و اکوتوریسم با ۴۷ سال سابقه، دکتر و مشاور امور تالاب و مدیریت منابع آب نام میبرند که خود او در میزگردی فنی و بینالمللی مربوط به خشک شدن تالابهای ایران شرکت داشته است. این میزگرد با عنوان «به سوی راه حلی برای خشکی تالابهای ایران» با همکاری سازمان محیطزیست و برنامه عمران سازمان ملل در تهران برگزار شد. لیلین در این میزگرد به طور مستقیم به حل مسائل تالابها اشارهای نکرد اما عدم ارتباط دیپلماتیک بین ایران و آمریکا را هدف قرار داد و به انتقال متقابل تجربه و دانش میان دو کشور پرداخت. او در این میزگرد از سوی بنیاد منابع طبیعی ایران (Iran Natural Resources Foundation) شرکت کرد. جستوجوی اینترنتی به انگلیسی و فارسی برای پیدا کردن اطلاعات بیشتر درباره این موسسه تا این لحظه بیثمر بوده است. با توجه به حضور لیلین در این میزگرد و مصاحبههایش با عنوان کارشناس تالاب و نیز داغ بودن بحث خشکسالی و کمآبی، قابل پیشبینی است که علاوه بر شکارفروشی بخشی از فعالیتهای اقتصادی خود را به آب و تالابهای ایران اختصاص دهد.
فروشنده تجهیزات جانبی شکار و ماهیگیری، شکارچی، فعال توریسم شکار، صاحب کرگدن، کارشناس تالاب و مدیریت منابع آب، مشاور مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه، دکتر و کارشناس حیاتوحش هشت لقب و عنوانی است که تا کنون برای دیوید لیلن به کار رفته است. دخترش تافلین (Tafline) در وبسایت «پیامبر سبز» به مناسبت روز پدر یادداشتی نوشته و از نحوه آشنایی پدر و مادر شکارچیاش در مونتکارلو، خاطرات مختصری در ایران و فعالیتهای خانوادگیشان در آفریقای جنوبی و زیمبابوه نوشته و اشارهای هم به باکسینا کرده است. او نوشته که این روزها با پدرش در پروژهای مشترک همکاری میکند و افزوده است: «گرچه گاهی پدرم را نمیفهمم و بعضی وقتها به خاطر این که نگرانم میکند، نفرینش میکنم اما خوشحالم چون مشغول است و کارش را ادامه میدهد.»
همچون تافلین، شماری نیز در ایران خوشحالند که لیلین دستی در آتشِ شکار و شکارفروشی دارد و به عنوان کارشناس در حوزههای حضور دارد و در عین حال، خبرنگاران نیز بدون کوچکترین تحقیقی حرفهای او را با عناوینی پرطمطراق بازنشر میکنند. با این حال، بررسی سابقه فعالیت ۵۰ ساله دیوید لیلن نشان میدهد او همواره از محیطزیست ایران بهرهمند بوده است. آیا این آمریکایی ۷۸ ساله میخواهد در سالهای باقیمانده عمر جبران مافات کند و سودی به طبیعت رنجور سرزمینمان برساند؟
ماجرای قوچ لارستان پیشتر در ایرانوایر به تفصیل آمده است. در وبسایت بنیاد قوچهای وحشی نام دیوید لیلین درج شده تا علاقمندان به شکار قوچ لارستان با او تماس بگیرند. او همچنین در سال ۲۰۱۱ به همراه مراد طاهباز، بنیانگذار و عضو هیات مدیره دو بنگاه میراث حیاتوحش پارسیان (در ایران) و بنگاه حیاتوحش پارسیان (در آمریکا) در سمیناری با محوریت شکار در ایران شرکت کرد. «شکار در ایران: افسانه، واقعیت و عواقب» عنوان این سمینار بود. دادن اطلاعات به شکارچیان آمریکایی درباره انواع قوچها و کلهای ایران، مهمترین شکارگاههای این کشور و نحوه انتقال جانور شکار شده به آمریکا از جمله موضوعات مورد اشاره در این سمینار بود.
همکاری لیلین با موسسه حیاتوحش پارسیان فقط به قوچفروشی محدود نمیشود. در ماه مارس ۲۰۱۲ گروهی ۱۳ نفره متشکل از دانشگاهیان و اعضای تشکلهای غیردولتی ایران با سازماندهی میراث پارسیان و همراهی لیلین راهی ایالات متحده شدند. دلیل این سفر انتقال دانش و تجربه به ایرانیان بود و برگزار کننده آن شورای ملی پژوهش آمریکا و سازمان جهانی آموزش. با این حال، در فضای عمومی، دانش و تجربه مورد هدف و یا دستاوردهای سفر منتشر نشد.
در گرماگرم انتخابات ۲۰۱۳، لیلین پنچ هفته در ایران اقامت داشت. در ده روز مسافرت، پنج هزار کیلومتر پیمود و به مناطق مختلف سر زد. او نوشته است: «افتخاری نصیبم شد که به پابوس امام رضا رفتم! و روز بعد مقبره فردوسی و عمر خیام را دیدم.»
لیلین همچنین مشاور «مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه» است! در صفحه معرفی مشاوران، اثری از تحصیلات و یا سابقه کاری او وجود ندارد. در کنار اطلاعاتی کلی درباره خدمات شایان پدر و خواهرش نوشته شده که او از سال ۱۹۵۹ در ایران و در بخش خصوصی فعال بوده است (یعنی شش سال زودتر از آنچه در مصاحبه با خبرنامه MESALC به آن اشاره کرده است).
او در حالی مشغول مطالعه زبان فارسی در گروه زبانها و فرهنگهای خاورمیانه و جنوب آسیاست که راحت و روان به این زبان سخن میگوید. در مصاحبه با خبرنامه MESALC گفته است: «این نخستین دوره در حد کالج است که از سال ۱۹۶۱ به این سو در آن شرکت کردهام. آن زمان در دانشگاه جورج واشنگتن مهندسی عمران میخواندم.»
نه تنها رسانههای ایران از او با عناوین مختلف نظیر کارشناس حیاتوحش و اکوتوریسم با ۴۷ سال سابقه، دکتر و مشاور امور تالاب و مدیریت منابع آب نام میبرند که خود او در میزگردی فنی و بینالمللی مربوط به خشک شدن تالابهای ایران شرکت داشته است. این میزگرد با عنوان «به سوی راه حلی برای خشکی تالابهای ایران» با همکاری سازمان محیطزیست و برنامه عمران سازمان ملل در تهران برگزار شد. لیلین در این میزگرد به طور مستقیم به حل مسائل تالابها اشارهای نکرد اما عدم ارتباط دیپلماتیک بین ایران و آمریکا را هدف قرار داد و به انتقال متقابل تجربه و دانش میان دو کشور پرداخت. او در این میزگرد از سوی بنیاد منابع طبیعی ایران (Iran Natural Resources Foundation) شرکت کرد. جستوجوی اینترنتی به انگلیسی و فارسی برای پیدا کردن اطلاعات بیشتر درباره این موسسه تا این لحظه بیثمر بوده است. با توجه به حضور لیلین در این میزگرد و مصاحبههایش با عنوان کارشناس تالاب و نیز داغ بودن بحث خشکسالی و کمآبی، قابل پیشبینی است که علاوه بر شکارفروشی بخشی از فعالیتهای اقتصادی خود را به آب و تالابهای ایران اختصاص دهد.
فروشنده تجهیزات جانبی شکار و ماهیگیری، شکارچی، فعال توریسم شکار، صاحب کرگدن، کارشناس تالاب و مدیریت منابع آب، مشاور مرکز مطالعات اسلام و خاورمیانه، دکتر و کارشناس حیاتوحش هشت لقب و عنوانی است که تا کنون برای دیوید لیلن به کار رفته است. دخترش تافلین (Tafline) در وبسایت «پیامبر سبز» به مناسبت روز پدر یادداشتی نوشته و از نحوه آشنایی پدر و مادر شکارچیاش در مونتکارلو، خاطرات مختصری در ایران و فعالیتهای خانوادگیشان در آفریقای جنوبی و زیمبابوه نوشته و اشارهای هم به باکسینا کرده است. او نوشته که این روزها با پدرش در پروژهای مشترک همکاری میکند و افزوده است: «گرچه گاهی پدرم را نمیفهمم و بعضی وقتها به خاطر این که نگرانم میکند، نفرینش میکنم اما خوشحالم چون مشغول است و کارش را ادامه میدهد.»
همچون تافلین، شماری نیز در ایران خوشحالند که لیلین دستی در آتشِ شکار و شکارفروشی دارد و به عنوان کارشناس در حوزههای حضور دارد و در عین حال، خبرنگاران نیز بدون کوچکترین تحقیقی حرفهای او را با عناوینی پرطمطراق بازنشر میکنند. با این حال، بررسی سابقه فعالیت ۵۰ ساله دیوید لیلن نشان میدهد او همواره از محیطزیست ایران بهرهمند بوده است. آیا این آمریکایی ۷۸ ساله میخواهد در سالهای باقیمانده عمر جبران مافات کند و سودی به طبیعت رنجور سرزمینمان برساند؟