پنجشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۹۱

ما منافع شخصی و ملی را با هم قاطی نموده ایم!

اما این کنفرانس عدم تعهد یک حاشیه دیگر هم داشت:
اگر در افتتاحیه کنفرانس دقت نمایید شما متوجه یک نکته مهم می شوید و آن این است که خامنه ای در کنار برادران لاریجانی و هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد ظاهر می شود!
بله هاشمی رفسنجانی ( این عمروعاص رژیم )!
و این نشان از چیست؟

این گویای آن است که دلبستگی آقایان، بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی به آقای رفسنجانی، آب در هاون کوفتن است و آنجایی که لازم باشد این آقایان در کنار هم میایستند و از هم دفاع نموده و حکم مشروعیت برای هم صادر می کنند!
و از طرفی شاهد آنیم که در جریان برگذاری این اجلاس متاسفانه هیچ سازمان و ارگان سازمان یافته ای نسبت به این اجلاس واکنش نشان نمی دهد! بلکه مباحث بیشتر همان مسائل و اختلافات گذشته است.
فکرش را بکنید حیرت انگیز است که آقای دبیر کل سازمان ملل به کشوری برود که چند شخصیت برجسته ی  بین المللی آن در حصر و زندان هستند.
حکومتش بیشترین درصد آمار اعدام سالیانه را در بین کلیه کشورها دارد، دولتش با نماینده سازمان ملل در زمینه بررسی رعایت حقوق بشر همکاری نمی نماید و حتی اجازه ورود به ایران را هم به او نمی دهد و تازه ایشان را دروغگو می خواند!
جنجال هسته ای هم که جای خود را دارد.
آنوقت کمترین کاری که این آقای دبیر کل سازمان ملل می توانست انجام دهد این بود که درخواستی برای بازدید از زندانیان و ملاقات با خانواده های ایشان داشته باشد که چنین نشد. چرا؟
علت اینکه آقایان می آیند و تن به این خفت می دهند و این لکه ننگ باید بر دامان آقای دبیر کل سازمان ملل باقی بماند که ایشان برای حفظ حقوق دولتها سراغ یک ملت زجر کشیده و ستم دیده می رود و از آنها جز چند جمله دیپلوماتیک یادی نمی کند! بیشتر بر می گردد به خود ما ایرانیها.
این ما هستیم که کار را به آنجایی رسانده ایم که دبیر کل سازمان ملل میرود به ایران و در اجلاسی قرار می گیرد که رهبر جمهوری اسلامی درد مردم فلسطین را بیان می کند اما هیچ ذکری از مصیبتی که بر ملت ایران رفته به میان نمی آید!
چرا دبیر کل سازمان ملل باید برود ودر اجلاسی بین المللی بنشیند که در آن نمایندگانی از کشوری بیایند و خواستار نابودی کشورهای دیگر شوند و ایشان هم فقط مشغول یادداشت برداشتن باشند؟!
نکند نمک گیرشان نموده اند! این آخوندها که چاپلوسی را استادند، همه ی ما که شاهد آن فرش تصویر نشان ایشان بودیم و احتمالاً هدایای دیگری هم در کار بوده است. « بزرگان ما خوب و بجا گفتند که: حیا به چشم است »
اما چرا ما نتوانستیم طوری عمل کنیم که امروز حضور این نمایندگان کشورهای مختلف حداقل توجه را به اوضاعی که بر مردم ما مسلط است داشته باشند؟ این برمی گردد به خیلی از دلایل مختلف از جمله خصوصیتهای ما مردم.
 ما مردم متاسفانه در رابطه با مسائل مملکتی و اجتماعی خودمان دچار یک ابهام بزرگ هستیم، و این ابهام بزرگ قرنهاست که بر ما مسلط است. ما منافع شخصی و ملی را با هم قاطی نموده ایم، ما اگر بر رژیمی مُهر تائید می گذاریم بیشتر منظورمان منافع خودمان است که در قالب آن رژیم تامین شده باشد! و از اینجا به این نتیجه می رسیم که وقتی یک ملتی مبنای مسئولیتش در قبال مملکتش و جامعه اش و کشورش بر متر شخصیش باشد خوب همین سرنوشت را هم پیدا می کند و گریزی هم از آن نیست.
به همین دلیل است که پس از این اجلاس کار ما و همه ی آن کسانی که به آزادی برای ایران می اندیشند بسیار سخت تر خواهد شد.
اما این را بدان که یک خصیصهء منحصر به فردی که باعث دوام این سرزمین بوده این است که همیشه  یک بابک خرمدین، یک کاوه آهنگر ، یک فردوسی پیدا شده که در بزنگاه تاریخ قیام نموده و باعث تغییر شرایط شده است پس ای عزیز بپا خیز و بند کفشهایت را محکم تر از قبل بسته و آماده مبارزه ای نابرابر شو!
پاینده ایران و ایرانی
پاینده آزادی
باسپاس ازآقای شهرام همایون
ماهستیم...