فائزه هاشمی نماینده تهران در مجلس پنجم بود. او در سال ۱۳۷۸ روزنامه "زن" را منتشر کرد و مدیر مسئول آن بود که به دستور قوه قضائیه توقیف شد.
چندی پیش وبسایت رسمی هاشمی رفسنجانی نیز به دلیل ارتکاب به اعمال مجرمانه مسدود گردید. خود او نیز به دلیل آنچه که عدم همراهی در تایید "کودتای انتخاباتی" سال ۸۸ نامیده شد به شدت محدود شده و از برگذاری نماز جمعه محروم گردید.
محسن هاشمی پسر دیگر رفسنجانی بعد از سالها مقاومت بالاخره با فشارهای مسئولین رده بالا استعفایش از مدیریت متروی تهران پذیرفته شد.
حسن لاهوتی، نوه ۲۳ ساله هاشمی رفسنجانی نیز به اتهام توهین به رهبری مدتی زندانی شد.
شکی نیست که هاشمی رفسنجانی از آغاز انقلاب، مسئول بخش بزرگی از اقدامات جمهوری اسلامی بوده است، ریاست بر عالیرتبهترین جایگاههای این نظام، از ریاست بر مجلس خبرگان تا ریاست مجلس و ریاست جمهوری و مجمع تشخیص مصلحت نظام همه و همه در اختیارش بوده است.
فائزه هاشمی، و نقش او در تبلیغات پیش از انتخابات کاندیدای جنبش سبز و شرکت در تظاهرات بعد از آن بر کسی پوشیده نیست. و قبل از انتخابات صراحتا علیه محمود احمدینژاد موضع میگرفت.
فائزه از این که هیچگاه خامنهای را "مقام معظم رهبری" نمیداند ترسی نداشت.
آن روزها بر خلاف امروز علی اکبر هاشمی رفسنجانی در مقابل توهین به خود و خانوادهاش در نامهای به خامنهای صریحاً جبهه گیری کرد و خواهان برگذاری انتخاباتی سالم شد، بعد از انتخابات نیز مخالفت خود را از روند کار مسئولین جمهوری اسلامی در نماز جمعه تهران ابراز داشت
با وجود این ، معلوم نیست چرا این اواخر، علی اکبر هاشمی رفسنجانی که که به تدریج پستهای مهم خود و خانواده اش را از دست داده است، تا جایی که دیگر شنیدن حکم زندان فائزه رفسنجانی کسی را را بهت زده نمی کند، همچنان در برابر حاکمیت سکوت کرده است و حاضر نیست از پست ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی کناره گیری کند. و به عنوان اعتراض به اینهمه اهانت به خانواده اش خانه نشینی کند. آیا حب جاه و مقام گریبان او را گرفته است یا یکنوع بی مسئولیتی در قبال سرنوشت خانواده اش پیدا کرده است.
دوستان هاشمی رفسنجانی کجا رفته اند، چرا بسیاری از آنان از دفاع این خانواده ابا دارند و در مقابل چنین حملههای سازمان یافتهای سکوت می کنند؟
رفسنجانی میتواند شخصیتی باشد که میان جناح تندرو حکومت و مخالفان میانجیگری کند و به این ترتیب، جمهوری اسلامی را نجات دهد. ولی اگر محافظهکاران تصمیم بگیرند که همچنان بیرحمانه با جنبش اعتراضی مقابله کنند، خود رفسنجانی هم میتواند آماج قدرت دولتی قرار گیرد.
امروز بازداشت دختر او، فائزه و تهدید پسر او، مهدی که در صورت بازگشت به ایران دستگیر خواهد شد، تیرهای هشدار دهنده ی آشکاری بود که به سوی او شلیک شد.
بعضی معتقدند که سکوت رفسنجانی تنها به علت بقای سیاسی خود او نیست، بلکه آیندهی جمهوری اسلامی ـ که خود او نیز از بنیادگذاران آن بوده ـ برایش اهمیت دارد. او نمیخواهد تندروها که خامنهای را تحت تاثیر قرار دادهاند، این نظام را ویران کنند.
شاید رفسنجانی که یک عملگراست، به خاطر دفاع از خود موضعی تهاجمی اتخاذ نمیکند.
ولی شاید هم رفسنجانی به این دلیل خاموش است که میخواهد وقتی آبها از آسیاب افتاد همهی گزینهها را در اختیار داشته باشد.
به هر حال سکوت رفسنجانی برای بسیاری معنی دار به نظر می رسد و تا به حال مشکلی را در جمهوری اسلامی حل نکرده است.