
گزارش مرکز تحقیق مجمع تشخیص مصلحت نظام، حاکی از آن است که درآمدهای نفتی ایران از زمان کشف و تولید نفت در دوران سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان سال 1390 به روی هم 1116 میلیارد دلار بوده است.
جدول درآمدهای نفتی ایران به میلیارد دلار در این مدت بدین شرح میباشد:
از آغاز تولید نفت تا پایان سال 1357 – پایان سلطنت محمدرضا شاه- 139.537
سال های 1358 تا پایان سال 1360- 35.806
در دوران هشت ساله نخست وزیری میرحسین موسوی- 1360 تا 1368 –110.686
دوره هشت ساله ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی – 1368 تا 1376 –141.703
دوره هشت ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی – 1376 تا 1384 –157.277
در هفت ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد – 1384 تا 1390 – 531.882
بدین ترتیب مشاهده میشود که درآمدهای نفتی در هفت ساله دولت احمدینژاد بیشتر از کل درآمدهای نفتی ایران از زمان سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان سال 1384 بوده است.
حال باید دید این مبلغ کلان 531.882 میلیارد دلار که طبق قانون ملی شدن صنعت نفت متعلق به ملت ایران است، کجاست و چه مبلغ آن موجود است و چه مبلغ آن برای زیرساخت برنامههای عمرانی ـ فرهنگی و اجتماعی کشور به مصرف رسیده است.
آمار نشان میدهد درصد بسیار بالایی از این درآمد در هفت سال گذشته صرف واردات فراوردههای مصرفی و خدماتی شده است.
با توجه به آنکه سهم واردات کالاهای سرمایهای در این مدت تنها حدود 14 % بوده بنابراین 86 % بقیه صرف واردات کالاهای مصرفی و ( غیر ضروری و)چه بسا بُنجل شده است.
در این آمارگیری درآمدهای نفتی با قیمت ثابت دلار مقایسه نشده است. چنانچه بر مبنای دلار ثابت، مثلاً با دلار سال 1970 مقایسه میشد نتیجهگیری درستتری دست میداد.
امروز بهای هر بشکه نفت خام حدود 120 دلار است در صورتیکه در سال 1350، 12 دلار بود. بنابراین، درستتر میبود که مقایسه بر مبنای قیمت ثابت دلار انجام میگرفت. اکنون پرسش این است که چه بر سر این درآمد کلان آمده است؟ و اگر در راه پیشرفت اقتصادی و ترقی کشور بهکار گرفته میشد، امروز در چه شرائطی میبودیم.
گفته شده است که 86% مبلغ 531.882 میلیارد دلار صرف واردات شده که در حدود 442 میلیارد دلار میشود. 14% این مبلغ یعنی حدود 62 میلیارد دلار سهم کالاهای سرمایه ای بوده است، بقیه میشود 380 میلیارد دلار. اگر فرض را بگیریم که در خرید کالاهای سرمایهای حق کمیسیون – درصد سهم واسطه خرید ـ گرفته نشده باشد از 380 میلیارد خرید فراوردههای مصرفی ( غیر ضروری)بی شک گرفته شده است. چنانچه کمیسیون 15 % فرض شود به رقم 47 میلیارد دلار میرسیم. این مبلغ به حساب چه کس یا کسانی از وابستگان رژیم اسلامی ـ و این پاکترین دولت! ـ رفته است.
تنها با شعارهای توخالی هیچ کشوری به استقلال دست نمییابد. تا زمانی که در بیشتر زمینه های تولیدی و صنعتی نیازمند خارج هستیم و سالانه مبلغ 55 میلیارد دلار برای خرید فراوردههای مصرفی به جیب بیگانگان میریزیم، ادعای مستقل بودن بیشتر به شوخی شبیه است تا حقیقت.
نه تنها سردمداران نظام بلکه متأسفانه برخی از مخالفان جمهوری اسلامی هم با این توهم که جمهوری اسلامی، از استقلال برخوردار است به ایران برگشته اند و چه بسا همکاری هم میکنند.
میان رفتارهای خودکامگان و سیاست کشورهای قدرتمند غربی ـ استعمارگر، امپریالیست یا به هر نامی که خوانده شوند ـ گاه وجوه مشترکی یافت میشود. آنها با پیشرفت و صنعتی شدن کشورهای صاحب نفت و گاز موافقت ندارند و در پی آنند که با فروش فراوردههای صنعتی و جنگافزارهای نظامی «پترو دلار»ها را از این کشور پس بگیرند. خودکامگان هم برای سوءاستفادههای مالی یا خرید فراوردههای مصرفی سیاستی موازی با منافع قدرتهای بزرگ بکار میبرند.
قدرتهای پیشرفته صنعتی خواهان دستیابی به مواد اولیه صنعتی ارزان قیمت از کشورهای عقب نگاهداشته شده و فروش فراوردههای صنعتی و جنگ افزار خود به آنها با بهای گزاف هستند
سردمداران جمهوری اسلامی نیز صادر کننده مواد خام و وارد کننده فراوردههای صنعتی خارجی هستند، تا آن حد که ایران تبدیل به فروشگاه فراوردههای بیگانه شده است که تنها یک نتیجه مصیبت بار آن، بیکاری 9 میلیون تن از ایرانیان است.
چنانچه این سرمایه عظیم بهدست آمده از درآمدهای نفتی صرف ایجاد و گسترش واحدهای تولیدی و صنعتی میشد، در جهت ساختن واحدهای مسکونی به مصرف میرسید، خرج کشیدن بزرگراهها و شبکه راهآهن سراسری و راهآهن شهری میشد، پالایشگاه ساخته میشد، چه میزان کار و اشتغال فراهم میشد، چه شماری از مردم عادی و تحصیل کرده مشغول کار میشدند و در کوتاه مدت تا چه میزان از خرید فراوردههای ساخت بیگانه بی نیاز میشدیم؟!
از آن هنگام که نیازمند خرید بنزین از خارج گشتیم تا کنون شاید سرمایهای به اندازه ایجاد دهها پالایشگاه نفت صرف خرید بنزین از خارج شده است. سردمداران اسلامی ترجیح داده و میدهند به عوض ساختن پالایشگاه که ایران را نه تنها بی نیاز از واردات بنزین بلکه به یک کشور صادر کننده فراوردههای پالایش شده نفتی تبدیل میکند، همچنان وارد کننده باقی بمانیم.
یادآور شدیم که خودکامگان آگاه و یا ناآگاه برخی از سیاستهایشان موازی با منافع قدرتهای جهانی است.
در مورد نفت، آنها نفت را به صورت خام میفروشند و پس از پالایش با چند برابر قیمت وارد میکنند. برای قدرتهای جهانی نیز آنچه مهم است پول است. آنها نفت خام را با بهای ارزان خریداری و پس از پالایش با قیمت بسیار بالا به تولید کنندگان میفروشند. واردات، افزون بر آنکه ارقام میلیارد دلاری بهعنوان ـ کمیسیون (درصد واسطه خرید) ـ نصیب باندهای مافیای در حاکمیت اسلامی میکند، مانع ایجاد واحدها و کارخانههای تولیدی و صنعتی شده و به تعطیل و نابود شدن آنچه هم که داشتهایم میانجامد و به این ترتیب خطر تمرکز و تجمعهای کارگری را که رژیم از آن وحشت دارد از میان برده یا دست کم کاهش میدهد.
سردمداران اسلامی به همان اندازه از تجمع کارگران و کارکنان واحدهای صنعتی وحشت دارند که از تجمع دانشجویان دانشگاهها. آنها اعتصابهای دانشجویی و کارگری، بهویژه اعتصاب کارکنان و کارگران شرکت نفت، در ماههای پایانی سلطنت محمدرضا شاه را به یاد دارند و قدرت ناشی از همبستگی اتحادیههای کارگری و دانشجویی را در سالهای اخیر مشاهده کردهاند.
سردمداران جمهوری اسلامی که از عمق نارضایتی مردم آگاهند، از امکان وقوع یک قیام و خیزش سراسری وحشت دارند. از این رو، هیچ نوع تجمع و گردهمآئی را برنمیتابند حتی اگر مراسم ساده یادبود سالروز جان باختن فروهرها باشد.
از موارد دیگر عملکرد مشترک سیاست خودکامگان با کشورهای قدرتمند از جمله یکی هم آن است که قدرتهای جهانی هم، مانند خودکامگان با اصل آزادی موافق نیستند. خودکامگان از آزادی مردم کشورهای تحت تسلطشان وحشت دارند. آزادیخواهی را سرکوب و آزادیخواهان را بازداشت و شکنجه میکنند و چه بسا از میان برمیدارند، و قدرتهای جهانی نیز چندان موافق با اصل آزادی مردم در کشورهای استبداد زده نیستند.
ممکن است گفته شود که کشورهای قدرتمند غربی بهویژه در سالهای اخیر در پی استقرار دمکراسی در جهان هستند. بنابراین، نمیتوانند با اصل آزادی مردم که از ارکان مردم سالاری است موافق نباشند. این مطلب گرچه به ظاهر درست مینماید ولی واقعیت غیر از این است.
در دوران جنگ سرد، قدرتهای بزرگ غربی سعی در آن داشتند که با انجام کودتا و به قدرت رساندن نظامیان به بهانه مبارزه با کمونیسم از آزادی ملتها جلوگیری کرده و با سرکوب آزادیخواهان مانع استقرار مردم سالاری در آن کشورها شوند. پس از پایان جنگ سرد، سیاست کاربُردی آنها تغییر کرده و بهظاهر در پی استقرار دمکراسی در کشورهای عقب نگاهداشته شده بهویژه کشورهای تولید کننده نفت و گاز هستند.
آنان تا زمانی که خودکامگان میتوانند با زور و ایجاد وحشت، بگیر و ببندها و کُشت و کُشتار آزادیخواهان در مسند قدرت بمانند آشکار و پنهان از حمایتشان دریغ نمیورزند اما هنگامی که متوجه میشوند در اثر خیزش و قیام مردم، امکان تداوم قدرت خودکامه مشکل و نا ممکن است، برای جلوگیری از ایجاد دمکراسی و مردم سالاری واقعی، عوامل وابسته به خود را ـ مذهبی یا غیر مذهبی ـ با کمک معجزه رسانههای خبری، جانشین دیکتاتور پیشین کرده و نظام سرکوبگر جدید با چهرههای نو و زیر نامی تازه و دلنشین سیاست سرکوب را مجدداً بر مردم این سرزمینها اِعمال میکنند.
اساساً یکی از شیوه های سنّتی استعمار کهن – که اکنون قدرتهای بزرگ از آن پیروی میکنند ـ از این قرار است که آن هنگام که در اثر قیامهای مردمی نمیتوانستند به استعمار کشوری ادامه دهند با اعطای استقلال ظاهری، عوامل وابسته به خود را در رأس قدرت آن کشور به استقلال رسیده قرار میدادند. این بر کرسی قدرت نشستگان جدید سیاستی موازی با سیاستهای استعمارگران اتخاذ کرده و با سرکوب و کاربُرد خشونت مانع استقرار مردم سالاری حقیقی و آزادی مردم میشدند.
نگاهی به آنچه در سالهای اخیر در ایران خودمان و در کشورهای پاکستان، افغانستان، عراق، ترکیه، یمن، تونس، مصر و لیبی گذشت و هم اکنون در سوریه در جریان است، نشان از این سیاست دارد.
البته این اصل همواره و در همه کشورهای مستعمره صادق نبوده و کشورهایی هم وجود دارند که پس از کسب آزادی، و برقراری نظام مردم سالار، در جاده پیشرفت و ترقی افتادهاند.
در ایران سالهای پنجاه خورشیدی، آن هنگام که مردم برای کسب آزادیهای سیاسی و اِعمال قدرت خود بپا خاستند، بهدلیل عدم توجه سیاستمداران آزادیخواه و احزاب مدعی طرفدار مردم سالاری و حاکمیت ملی، بیگانگان توانستند نظام استبداد مذهبی را که خشنترین نوع دیکتاتوریهاست بر ایران حاکم سازند. با این ترتیب مردم نه تنها به آنچه میخواستند نرسیدند بلکه، بسیاری از دستاوردهای پیشین را هم از دست دادند و هم اکنون نیز بیگانگان با حمایتهای آشکار و پنهان خود از رژیم استبداد مذهبی مانع اصلی سرنگونی آن و استقرار مردم سالاری در ایران هستند.
هوشنگ کردستانی