یکشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۹۱

حیواناتی که بر ما حکومت کرده‌اند(۹): استاد تمساح یزدی

 
imageآن عالم اثنی عشری، آن علاقمند به طلاب جوان و حشری، آن آخوند روانی، موسس مدرسه حقانی، آن خورنده کله احسان طبری، عاشق خاموشی و بی‌خبری، آن دائم به بحث و مناظره، پوست کلفت‌تر از مادر فولاد زره، آن آکل روز و شب ماست و موسیر، مبتلای دائمی به بواسیر، آن مفتی ترور و قتل‌های زنجیره‌ای، گیرنده کرور کرور پوند و دلار و ثروت جیره‌ای، محمد تقی گیوه‌چی معروف به مصباح بود و از نژاد تمساح بود.

نقل است که جده او چند ماهی با جنتی‌زوروس در کشتی نوح معاشرت داشتی و از این رو وقتی از تخم بیرون آمدی و راهی حوزه شدی، جنتی به فرزند‌خواندگی قبولش فرمودی.
او نخستین تمساح شهر یزد بی آب و علف بودی که در قنات‌ها پرورش یافتی!
در دوران جوانی، چنان که افتد و ندانی! علاقمند به طلاب خوش‌چهره بودی و شدیدا ماتحت تاثیر زیبارویان قرار می‌گرفتی؛ از این رو به «بالغ نظر علوم کونین» معروف شدی!
در ۲۷ سالگی اجتهاد در او کشف شدی! اما چون زیادی برای اجتهاد جوان می‌زدی، از نو به مکتب‌خانه برفتی!
در دوران شاه ماضی، با  جماعتی مدرسه حقانی بنا کردی، اما چون آیت‌الله بهشتی از خوردن عکی شریعتی با او امتناع ورزیدی، قهر بکردی و موسسه «در راه حق» بنا فرمودی.
حضرتش مدت‌ها در پی خوردن علی شریعتی بودی اما گویند مرتضی مطهری مانع شدی…ا
 لاشخور خمین هم مدتی استادش بودی اما دل به او نبستی چون  اهل مبارزه نبودی و  با سید محمد بهشتی همراهی ننمودی.. در سنه ۱۳۵۷، لاشخور خمین امر فرمودی که در نیمه شعبان کسی چراغانی نفرماید، اما تمساح به واسطه مصرف بیش از حد «نوره»، شهر قم و موسسه راه حق را منور فرمودی و دل مبارزان را شدیدا به درد آوردی، به حدی که آب قند و عرق نعنا و نبات بی‌اثر شدی و بوی گوگرد و غیره همه شهر قم را از این دل‌درد شدید فرا بگرفتی.

در  افواه عوام است که حضرتش از اعضای حجتیه بودی، همچون حسین حاج فرج دباغ، اما چون هر دو علاقمند به خراب کردن حوزه و دانشگاه شدی،  حجتیه را ترک گفتندی و سروش در دانشگاه‌ها انقلاب را فرهنگیدی، و تمساح به حوزه ر..ی!
عضو «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» بودی و گند زدن برادران به حوزه و دانشگاه را نظارت فرمودی!در سنوات اول پس از انقلاب، با حاج فرج به مناظره با مارکسیست جماعت پرداختی و کله مرحوم احساب طبری بخوردی!
تا زمان حیات لاشخور خمین، از باب چراغانی سنه ۵۷، مورد غضب بودی و بعد از ارتحال، عضو مجلس خبرگان شد و اندک اندک خشونت دینی تبلیغ کرد و پیروانش در وزارت اطلاعات با باتوم و شیشه نوشابه و غیره، همه متهمان را به راه راست هدایت کردندی.
چون شاگردان لاشخور خمین او را تحویل نگرفتندی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی بنیان فرمودی و پوز همه بزدی!

با آنکه یزدی بود، چشم دیدن سید محمد خاتمی را نداشت، حتی به وقت حضور در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی…پس بعد از دوم خرداد، در نمازهای جمعه، اصلاحات را جدی گرفت و به پر و پاچه  اصلاح‌طلبان پیچید!

در سنه ۷۸، چند هفته قبل از انتخابات مجلس ششم، یکی از شاگردان استاد در دفتری، خبرنگاری آمریکایی دید با چمدانی بزرگ! یک «بابایی» گیسوان بافتی که چمدان دلار است و از برای خریدن روزنامه‌نگاران برای حمله به دین مبین اسلام…پس طلبه مصباح خبر به اوستاد دادی و اوستاد در کوی و برزن و نماز جمعه فریاد برآوردی که ای مسلمین! چه نشسته‌اید که خود رئیس سازمان سیا آمده با چمدان دلار که خبرنگاران را باج دهد تا بر ضد اسلام عزیز بنویسند!

اهل قلم بر استاد تاختندی و یک قاریقاتوریست شیرازی، یک تمساح بکشیدی که همان حرف‌های استاد را زدی…پس رگ غیرت طلاب جناح راستی قم، قلمبه شد و برای دفاع از ناموس حوزه، مدارس علمیه تعطیل بکردندی و تحصن فرمودندی و علمای اعلام جامعه مدرسین و اعضای مجلس خبرگان و دیگر بیکاران را فراخواندندی به حیات مدرسه اعظم…

ستاد برگزاری نماز جمعه هم به همه ائمه جمعه فرمان بدادی تا ضد قاریقاتوریست سخن بگفتندی…هزار کرور آدمی که قاریقاتور تمساح ندیده بودندی، متقاضی اعدام قاریقاتوریست شدندی! کفن پوشان برای دفاع از ناموس  حوزه و دین راه بیافتادندی…

فشار زیادی به استاد وارد آمدی و در روزی که قاریقاتوریست به زندان اوین رفتی، حضرتش دچار پاره‌گی «بواسیر»* گشتی و عازم لندن، مرکز تشیع بشدی!

چون نیک آهنگ سر به هوا به زندان اوین ببردندی، استاد را «پشت به هوا» و «درد در قفا» به اتاق عمل هدایت کردندی و حسابی دست‌کاری بکردندی و لوله‌هایی به ایشان سرایت بکردندی!
روزی برای گرفتن داروی بواسیر به داروخانه برفتی؛ داروخانه‌چی او را گفتی: می‌خوری یا می‌بری؟
شاهدان گویند با ویل‌چر به وطن بازگشتی…
گویند از تفریحات حضرتش، صدور فتوای قتل دگراندیشان بودی و همراه با آیت‌الله خوشوقت، بعد از قرعه کشی، نام مخالفان و معارضان نظام را  به سگان درگاه مقام معظم که در دامان وزارت اطلاعات هاشمی بزرگ شده بودندی، بدادی و آنها هم زحمت فروهرها و الباقی را خیلی تمیز کشیدندی!

در خبر است که استاد تمساح، برای قتل ۵ نفر در کرمان هم فتوا بدادی.


شاهدان گویند که به سفر خارجه علاقه‌ای وافر داشتی و همان وقت که در هواپیما، خانم‌ها روسری از سر در می‌آوردندی، حضرتش عبا و عمامه در می‌آوردی و با هیبتی دیگر به سرزمین کفر وارد می‌شدی.

وقتی یاران اطلاعاتی و سرمایه‌گزار هاشمی، به کانادا رفتندی حضرتش مرده‌شوی خانه به کانادا صادر فرمودی.

فرزندان تمساح، عاشق کانادا شدند و گویند یکی از پسرانش با اسم مستعار در ولایت تورنتو کاسبی بکردی و دیگر فرزندان دائم به کانادا آمد و شد می‌نمودی!

در انتخابات سنه ۸۴، حامی میمون آرادان بودی و مخالف خوک رفسنجان.
دشمنی با خوک رفسنجان در مجلس خبرگان زیادت یافتی ولی اکبر زیرآبی رفتنش به از او بودی.
استاد تمساح: روزآنلاین

نقل است که بعد انتخابات سنه ۸۸، فتوای قتل موسوی و کروبی را هم صادر فرمودی…از بس به کار  صدور فرمان ترور بودی، مقام معظم رهبری  استاد تمساح را به مقام صادرکننده نمونه کشور ارتقا بدادی!
او همه را به اطاعت از محمود امر فرمودی.
از عشق محمود احمدی‌نژاد نرد عشق باختی... چهل شب خواب به چشم تمساح نرفتی، تا وقتی که خداوند رحمان به او حالی کردی که  محمود دچار «انحراف» بشدی...پس بر جریان انحرافی و کوروش و اسلام ایرانی تاختی و تاختی و تاختی...





*این ماجرا کاملا واقعیت دارد و آقای مصباح به خاطر عمل جراحی بواسیر در بهمن ۱۳۷۸ راهی لندن شد.