پنجشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۲

امام خوش‌سلیقه

خدای نکرده یک‌وقت خجالت نکشید! لطیفه‌های دیگری هم خواستید بگویید٬ بگویید. ما به آن‌ها هم می‌خندیم. مثلاً اوین در زمان لاجوردی دانشگاه بود٬ ای‌کاش من هم دانشجو بودم! یا بگویید کسانی که به اشتباه اعدام شدند٬ یک‌راست رفتند به بهشت. ای‌کاش من هم بهشتی بودم!


به‌به! عجب جوکی! «ای پاسداران٬ بیوه‌ی شهدا را بگیرید٬ ای کاش من یک پاسدار بودم»! قشنگ‌تر از این نمی‌شود! ببین چقدر بامزه بوده که بعد از گذشت بیست و خرده‌ای سال٬ هنوز در یاد نوه‌ی امام است. این‌قدر این جوک شیرین و بامزه است که ایشان آن‌را در صفحه‌ی فیس‌بوک‌اش هم گذاشته تا ماها هم بهره‌مند شویم.
خدای نکرده یک‌وقت خجالت نکشید! لطیفه‌های دیگری هم خواستید بگویید٬ بگویید. ما به آن‌ها هم می‌خندیم. مثلاً اوین در زمان لاجوردی دانشگاه بود٬ ای‌کاش من هم دانشجو بودم!
یا بگویید کسانی که به اشتباه اعدام شدند٬ یک‌راست رفتند به بهشت. ای‌کاش من هم بهشتی بودم!
یا سوژه‌های قشنگ‌تری برای خنده هست که امروزی‌تر است و جوانان ما آن‌ها را بهتر می‌فهمند. مثلاً بیایید جوک درست کنید برای نخست‌وزیر امام راحل و مثلاً بگویید٬ آقای موسوی یک‌روز رفت دیدن امام راحل. امام را که دید دست‌اش را بوسید. امام با لبخند به او گفت٬ عزیزم دست مرا نبوس؛ برو دست خامنه‌ای را ببوس که فردا من سرم را گذاشتم زمین تو گیر او خواهی افتاد! هاهاها! چقدر بامزه. یا اصلاً جوک بسازیم برای آقای خاتمی. یک روز آقای خاتمی رفته بود دماوند رای مخفی بدهد٬ خانم‌اش بهش گفت یادشون نره مهر بزنند٬ فردا می‌خوای پاسپورت بگیری به دردت می‌خوره! وای خدای من! در جمهوری اسلامی چقدر سوژه برای خندیدن هست! 
اصلاً معلوم بود آقای خمینی اهل حال است. رادیو بی‌بی‌سی که گوش می‌داد. رادیو اسرائیل که گوش می‌داد. شعر به خال لب‌ات ای دوست که می‌سرود. شعر برای فاطی که می‌سرود. شطرنج را که حلال کرد. ماهی اوزون‌برون را که حلال کرد. خدا بیامرز یک‌ کم دیگه عمر می‌کرد عرق و ورق هم حلال می‌شد. حالا هم که طوری نشده. گفته جوانان ما در جبهه‌ها می‌میرند بیوه‌هایشان بشوند زن پاسدارها. کاش ما هم پاسدار بودیم. اصلاً ما ملت معلوم نیست حرف حساب‌مان چیست. اگر رهبرمان خشکه متعصب باشد از او ایراد می‌گیریم. اگر اهل حال باشد از او ایراد می‌گیریم. 
یعنی چه که به خون شهدا توهین شده. این اسم‌اش توهین است؟ نه٬ این تن بمیرد توهین است؟ خب می‌خواستند نروند شهید شوند زن و بچه‌شان بی‌سرپرست بمانند عاقبت نصیب پاسدارها شوند.
حالا باید منتظر جوک‌هایی باشیم که در بیت «آقا» گفته و شنیده می‌شود. چه چیزهای بامزه‌ای مجتبی برای سعید مرتضوی و بچه‌های کشته شده در کهریزک گفته است خدا می‌داند. بی‌صبرانه منتظریم تا اعضای بیت «آقا» هم روزی اصلاح‌طلب شوند و ما این جوک‌ها را بشنویم.