گفتگو با دکتر عبدالستار دوشوکی مدیر مرکز مطالعات بلوچستان در لندن
رای بالای مردم استان سیستان و بلوچستان به روحانی هنوز نتیجهای برای اهالی استان به بار نیاورده. است. دکتر عبدالستار دوشوکی میگوید: «مدیران ارشد هیچگونه علاقه و یا حس هموطنی نسبت به مردم بلوچ نداشتهاند.»
۳۵ سال است که شهروندان استان مرزی سیستان و بلوچستان شاهد درگیریهای تمام نشدنی دولت مرکزی و معترضان مسلح است. این استان بلوچستان پایینترین رتبه را در شاخصهای توسعه انسانی و اقتصادی، امید به زندگی، آموزش، بهداشت، مسکن، اشتغال، نرخ مشارکت اقتصادی و مدیریتی، درآمد سرانه، امکانات و کیفیت زندگی داراست. دکتر عبدالستار دوشوکی مدیر مرکز مطالعات بلوچستان در لندن معتقد است که تبعیض علیه شهروندان این استان فقط مربوط به جمهوری اسلامی نیست و میگوید: «سیاستهای عامدانه و جابرانه تبعیض و نابرابری ربطی به یک دولت خاص و حتی رژیم گذشته و حال ندارد. در رژیم گذشته نیز مردم مورد ظلم و تبعیض نسبی قرار میگرفتند، اگرچه در جمهوری اسلامی و بهخصوص در دوران رفسنجانی و احمدینژاد وضع بسیار بدتر، تسریع و تشدید شد.»
از دکتر دوشوکی در باره رابطه دولت و شهروندان، امیدها و نا امیدیها و گروگانگیریهای اخیر پرسیدهایم:
خودنویس: به نظر شما، پس از گذشت ۳۵ سال از انقلاب اسلامی، مردم بلوچستان به خواستههای خود رسیدهاند یا نه؟ خواستههای اصلی مردم بلوچستان از انقلاب از روز اول چه بود؟
عبدالستار دوشوکی: خواسته اصلی مردم بلوچستان رفع عقب ماندگیها و توسعه استان و بر طرف نمودن نابرابریها بود. نه تنها این خواستهها برآورده نشد، بلکه تحقیر و ستم مذهبی و تبعیض قومی نیز بر آنها افزوده شد. سرکوبهای گسترده بر نابرابریهای وسیع اضافه شد. مردم بلوچ به دلایل قومی، مذهبی و مخالفت با ولایت فقیه به شهروند درجه سه تبدیل شدند. فقط کارهای زیربنایی که در راستای پروژههایی امنیتی ـ نظامی بودند اجرا شدند. امروزه تبعیض و ظلم و نابرابری در بلوچستان بیداد میکند. بیش از ٩٠ هزار مامور مسلح (ارتش، سپاه، نیروهای انتظامی و مرزداری) به همراه ٦٠٠ هزار بسیجی و تعداد نامعلومی از سربازان گمنام امام زمان در بلوچستان وجود دارد. یعنی برای هر ٥ بلوچ یک مامور نظام وجود دارد.
خودنویس: استاندارد زندگی مردم در سیستان و بلوچستان با مناطق دیگر در ساختار جمهوری اسلامی به چه صورت است؟
عبدالستار دوشوکی: استاندارد زندگی به دلیل سیاستهای جابرانه و عامدانه محرومیتزای حکومتها بسیار پایین است. کلمات و جملات قادر به توصیف ظلم و ستم وحشتناکی که بر بلوچ و بلوچستان میرود نیستند. بلوچستان پایینترین رتبه را در شاخصهایی نظیر توسعه انسانی و اقتصادی، امید به زندگی، آموزش، بهداشت، مسکن، اشتغال، نرخ مشارکت اقتصادی و مدیریتی، درآمد سرانه، امکانات و کیفیت زندگی داراست. از سوی دیگر نیز بلوچستان در صدر جدول شاخصهایی نظیر مرگ و میر مادران و نوزادان، سوءتغذیه، بیکاری، فقر، بیسوادی، مدارس کپری، اعتیاد، زندانی و اعدام، تعداد افراد بی شناسنامه، کمترین ضریب نفوذ اینترنت، فاجعه محیط زیستی به دلیل مرگ هامون در شمال استان و دریاچه جازموریان در غرب استان، و بیماریهای مختلف نظیر مالاریا، جزام، وبا، سل و غیره قرار دارد. این در حالی است که بلوچستان با قرار داشتن بر روی کمربند فلزی و معدنی جهان دارای ذخایر غنی از فلزات گرانبها و منابع عظیم انرژی میباشد. روزگاری شمال استان انبار غله ایران بود. بلوچستان از استعداد و توانمندیهای صنعتی، کشاورزی، دریایی (شیلات)، معدنی و تجارت مرزی بالقوه بالایی برخوردار است.
خودنویس: نابرابری اقتصادی و اجتماعی، تبعیض قومی و مذهبی در استان در چه وضعیتی قرار دارد. یک مقایسهای بین دولتهای قبلی و دولت جدید بفرمایید.
عبدالستار دوشوکی: بگذارید رک و پوست کنده بگویم که این سیاستهای عامدانه و جابرانه تبعیض و نابرابری ربطی به یک دولت خاص و حتی رژیم گذشته و حال ندارد. در رژیم گذشته نیز مردم مورد ظلم و تبعیض نسبی قرار میگرفتند، اگرچه در جمهوری اسلامی و بهخصوص در دوران رفسنجانی و احمدینژاد وضع بسیار بدتر، تسریع و تشدید شد و همه جوانب زندگی مردم را همانند یک غده سرطانی کشنده فراگستره و سمی در چنگالهای خود احاطه کرد. این یک سیاست عمدی است که ریشه در نگاه تبعیضگرایانه نهادینه شده در همه دولتمردان در مرکز دارد. من حقیقتش را بخواهید نمیدانم علت این دشمنی ذاتی با مردم بلوچ چیست. باید اعتراف کنم از درک آن عاجزم! بههمین دلیل حکومتها هرگز حاضر نخواهند شد، تا تحصیلکردههای متعهد و بومی مدیریت استان را بدست بگیرند، چون در آن صورت وضع کاملا متفاوت خواهد بود.
خودنویس: تاثیرات این عوامل و مسائل اقتصادی روی شهروندان سیستان و بلوچستان چیست؟
عبدالستار دوشوکی: تولید نارضایتی گسترده توام با یاس و کینه و ایجاد شکاف عمیق بین مردم بلوچ بومی سنی مذهب و بلوچ زبان و مدیران و مسوولین وارداتی شیعه مذهب و فارس زبان که بعضی از آنها در برخی از موارد رفتار بسیار ناشایستی با مردم بلوچ دارند. مسوولینی که مردم آنها را خودی نمیدانند، آن هم در نظامی که مردم بلوچ و اهل سنت را جزو «خودی»ها نمیداند. تمام این مصائب باعث شده تا خشم و نارضایتی مردم بهخصوص در بین جوانان که روزانه در شهر و روستای خود مورد تحقیر و توهین قرار میگیرند زاینده بستری از نفرت شود که در آن بستر گروههای خشونتگرا نظیر جندالله و جیشالعدل رشد میکنند.
خودنویس: خودی و غیر خودی شدن چه تاثیری در نگاه مردم سیستان و بلوچستان به دولت و به طور کلی سیستم داشته است؟
عبدالستار دوشوکی: همانگونه که قبلا گفتم، نگاه تاریخی مسوولین و مدیران ارشد پایتختنشین نسبت به مردم بلوچ و بلوچستان هرگز یک نگاه دلسوزانه و یا حتی بیطرف نبوده. آنها در عمل (و نه در حرف و شعار) هیچگونه علاقه و همدردی و یا حس هموطنی نسبت به مردم بلوچ نداشتهاند. و این حس در مجموع یکسویه بوده است. وقتی اسم بلوچ به میان میآید بلافاصله واژههایی نظیر «قوم اصیل ایرانی» و «مرزداران غیور» شنیده میشود. در عرض سه دهه گذشته صدها مامور مرزبان در نوار مرزی بلوچستان با پاکستان و افغانستان یا کشته و یا ربوده شدهاند. آیا هرگز از خود پرسیدهاید چرا بین این مرزبانان حتی یک بلوچ وجود ندارد؟ چرا علیرغم وجود حدود دو میلیون به اصطلاح «مرزدار غیور»، همه مرزبانان از استانهای دیگر آورده شدهاند. چرا؟ چون بر خلاف دروغهای ظاهری و عوامفریبی، آنها به بلوچها اعتماد ندارند. بلوچ را خودی نمیدانند. خود را قیم و «آقا بالاسر» بلوچ میدانند و متاسفانه با قدرت تمام و کمال این سیاست مشت آهنین را از طریق زندان و شکنجه و لوله تفنگ و طنابدار اعمال میکنند. البته ناچارم این نکته را هم اضافه کنم که این نگاه قیم مابانه و تبعیضگرایانه مختص جمهوری اسلامی نیست. این بیماری مزمن در ضمایر آگاه و ناآگاه بخش وسیعی از هموطنان شیوع دارد و آن را میتوان حتی در بین بسیاری از رسانههای فارسی زبان خارج از کشور مشاهده کرد. بهعنوان مثال بعد از گروگان گرفتن پنج مرزبان؛ یک از رسانههای فارسی زبان گزارشات و بحث و پنلهای تخصصی مختلفی در مورد این حادثه و علل و ریشه آن با شرکت فعالان و به اصطلاح کارشناسان متعددی برگزار کرد. اما در بین آنها حتی یک نفر بلوچ هم نبود.
خودنویس: بر اساس روال فعلی چشم انداز رابطهی دولت با استان و مردم بلوچستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
عبدالستار دوشوکی: متاسفانه علیرغم رای بالای اقوام و اهل سنت و بهخصوص بلوچها به روحانی، عملکرد دولت ایشان در مشارکت دادن اهل سنت و عقب نشینی ایشان در مقابل فشار افراطیون مایه یاس و نومیدی فراوانی شده است. اما در مجموع نیش عقرب نه از ره کین است، بلکه اقتضای طبیعتش اینچنین است. این نگاه و عملکرد تبعیض آمیز بخشی از جوهره تفکیک ناپذیر نظام جمهوری اسلامی نسبت به مردم بلوچ و اهل سنت است و تا زمانی که این نظام بر سر کار است، اوضاع بر همین منوال خواهد بود، زیرا خانه از پای بست ویران است. البته در مقیاس بسیار جزییتر و به دور از مطلقگرایی باید اذعان داشت که تعدادی از مدیران و مقامات غیر بومی مانند استاندار اصلاحطلب تلاش میکنند تا تعاملی سازنده با مردم بلوچ را آغاز کنند و از شدت نگاه سرکوبگرایانه امنیتی ـ نظامی کمی بکاهند. اما بهعقیده من نهادهای نظامی و بهخصوص پیروان افراطی بغایت ضد بلوچ و ضد ســنی فرقه ضاله مصباحیه در استان، این اجازه را به استاندار و دیگر مدیران دولتی نخواهند داد.
خودنویس: چه اقداماتی میتوانند دولت و به طور متقابل مردم بلوچستان انجام بدهند. ( مردم با مطرح کردن مطالبات یا گفتگو و ...)
عبدالستار دوشوکی: همانگونه که سیاست هستهای در ید دولت نیست، اگرچه مذاکره کننده اصلی دولت است، اما تصمیم گیرنده اصلی بیت رهبری است. در مورد بلوچستان نیز وضع همینگونه است. یعنی سیاستهای کلان امنیتی ـ نظامی در بلوچستان را سپاه و بیت رهبری تعیین میکنند، و کاری از دست دولت ساخته نیست. همانگونه که گفتم استاندار جدید آقای علی اوسط هاشمی صادقانه تلاش میکند تا از تنشها بکاهد و مردم را تا حد مقدور و عملی در بعضی از امور به مشورت و یا مشارکت بطلبد. اما مافیای وابسته به فرقه ضاله مصباحیه به سرکردگی حسینعلی شهریاری این اجازه را به وی نخواهند داد. بهعنوان مثال علیرغم اینکه ٧٥ درصد مردم استان و بالای ٩٥ درصد مردم بلوچ و سنی مذهب به روحانی رای دادند، این فرقه ضاله اجازه برگزاری حتی یک همایش را به اصلاحطلبان استان ندادند. همایشی که قرار بود استاندار و رهبران مذهبی بلوچ نیز بهعنوان میهمان در آن صحبت کنند. این همایش در ماه اسفند به درخواست اصولگرایان افراطی استان لغو شد.
خودنویس: ریشهی نا آرامیها در سیستان و بلوچستان را در چه میبییند؟
عبدالستار دوشوکی: ریشه اصلی را باید در سیاستهای تامگرایانه جمهوری اسلامی و در بستر تبعیض و تحقیر قومی و مذهبی دید که باعث جذب برخی از جوانانی بهسوی گروههای تکفیری ـ جهادی میشود. در این مورد من زیاد گفتم و نوشتم. اما فاکتورهای پیچیده و گره ناک ولی ظاهرا ناهمبافته به یکدیگر نیز ممکن است دخیل باشند که کمتر به آنها پرداخته شده. در این مورد نظریهها و گمانهزنیهای متعددی وجود دارد. جمهوری اسلامی در رسانههای داخلی ادعا میکند که کشورهای بیگناه از جمله عربستان، پاکستان و آمریکا و اسرائیل و غیره از طریق جیشالعدل قصد برهم زدن امنیت کشور و کشت و کشتار در بلوچستان را دارند. البته در گفتگو با کشورهای غربی ادعا میکند که جیشالعدل شاخه القاعده است و آنها با القاعده درگیر هستند. در مورد اینکه چرا علیرغم انتخاب دولت جدید، سیاستهای امنیتی ـ نظامی در بلوچستان کما فیالسابق توسط نهادهای نظامی بهخصوص سپاه دنبال میشود، جواب آنها این است که در چنین شرایطی نمیتوان مدیریت منطقه را به غیرنظامیان واگذار کرد چون استان سیستان و بلوچستان یک استان مرزی عادی و آرام نیست بلکه اهمیت استراتژیک بینالمللی و امنیتی بسیار حساس برای کل کشور و نظام دارد. به همین دلیل، آنها ادعا میکنند، مقوله امنیت بر امر توسعه استان و بهقول خودشان «سرکوب اشرار و تروریستهای وابسته» به قانونمداری و اعتدال برتری دارد و لهذا نه تنها بودجههای میلیاردی استان صرف پروژههای امنیتی ـ نظامی میشود، بلکه دستگیریها، سرکوب و زندان و حتی ترور فعالان نیز از این طریق توجیه میشود.
برای ادامه این سیاست مشت آهنین سپاه در بلوچستان، وجود گروههای تکفیری ـ جهادی و کشتن چند مرزدار نه تنها هزینهای است بسیار ناچیز و قابل تحمل برای نظام، بلکه امریست مبارک. زیرا سیاست تبعیض، سرکوب و عدم توسعه را توجیه میکند. پیچیدگی مولفههای موثر و اما متغیر و تقابل و تعامل قابل تامل این دو نیروی لازم و ملزوم یکدیگر در بلوچستان از چشم بسیاری از بلوچهای نکته سنج پوشیده نیست. یا وگرنه برای نظامی که ادامه حیات خود را در «خون شهید» میبیند، جان یک مرزدار پشیزی ارزش ندارد؛ اما دستاویزی خواهد بود برای پیشبرد پروژههای هدفمند و قابل تامل.
خودنویس: تاثیر برخوردهای انتقام جویانه بر طبقات مختلف در سیستان و بلوچستان چه بوده است؟
عبدالستار دوشوکی: نتیجه این است که در داخل استان سپاه مدیریت را عملا در دست گرفته است. در سطح کشور، «نظام مقدس» یکبار دیگر مظلوم واقع شده است و با فرافکنی مدعی است که مورد هجوم آمریکا و عربستان و پاکستان قرار گرفته. در فضای مجازی ایرانیان شدیدترین حملات به بلوچها و اهل سنت تحت عناوینی نظیر «وهابی، تروریست» و «سگ ســنی» وغیره آغاز شده است. هموطنان بهحق اما یکسویه برای جمشید دانایی فر اشک ریختند، اما جان یک نوجوان زندانی بلوچ بنام علی نارویی برایشان پشیزی ارزش نداشت، که در زندان ارومیه پرپر شد، و باعث شد تا جیشالعدل به انتقامجویی از آن دانایی فر را بکشد. بهقول معروف عثمانی «هموطنان با رفتار تبعیضگرای جمعی خود در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی نشان دادند ارزش انسانها برای آنها متفاوت است و اعتقاد به این «تفاوت» وضعیتی را ایجاد نموده که ایرانیان با بعضی از کشتنها و جانستاندنها موافق هستند و با بعضی دیگر مخالف. شاید هم ملیت، قومیت و مذهب متوفی در برانگیختن احساس همدردی و محکوم نمودن «جنایت» تاثیرگذار باشد؟ سکوت نخبهگان و فرهیختگان ایرانی در برابر مرگ علی نارویی و همزمان همدردی، مرثیهسرایی، شعر خوانی و اعلام انزجار به این گستردگی در برابر اعدام جمشید داناییفر، اگر قابل تحلیل و تفسیر باشد، حاوی پیامی بسیار تاسف بار است.
متاسفانه اکنون دستگیری و ترور بلوچها نیز آغاز شده است. تا به امروز حداقل پنج تن از روحانیون اهل تسنن، ریش سفیدان و جوانان بلوچ قربانی ترور شدهاند. جو استان بسیار امنیتی شده است. افراطیون استان جریتر شدهاند. هر دو جناح خواهان آتش افروزی بیشتری در انتقامجویی از یکدیگر شدهاند.
خودنویس: مساله اختلاف شیعه و سنی، نگاه «دیگری» حاکمیت و حاکمان به اهالی منطقه چه عواقبی را به دنبال داشته؟
عبدالستار دوشوکی: عاقبت اصلی این نگاه تبعیضگرا و ظالمانه، رشد گروههای رادیکال مثل جندالله و جیشالعدل و جذب برخی از جوانان بلوچ بهسوی اندیشه تکفیری ـ جهادی میباشد. واقعیت این است که بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی و مراجع تقلید ضد سـنی هستند. آنها همواره به دنبال عذر و بهانهای برای سرکوب بلوچها و اهل سنت یا بقول خودشان «عـمـریها» و «وهابیون» بودهاند تا سیاست مشت آهنین خود را توجیه کنند. حال این دستاویز از نظر مذهبی، سیاسی، امنیتی و بینالمللی به آنها «هدیه» شده است. در نتیجه از منظر نادرست آنها این دیگر مساله اختلاف بین دو برادر مسلمان (شیعه و سنی) نیست، بلکه مساله حیاتی و استراتژیک و امنیتی است که هر گونه سیاست تبعضگرایانه و سرکوبگر را توجیه میکند.
خودنویس: آیا علت گرایش بخشی از مخالفان به برخورد خشونت آمیز، گروگانگیری و ... اثرات انتقامجویی است؟
عبدالستار دوشوکی: در حد فردی، انتقامجویی انگیزه بسیار مهمی است. من در مقالات متعدد به این انگیزهها پرداختهام. سه سال پیش در مقاله تحقیقی مفصلی بهنام «در ذهـن بمبگذار انتحاری بلوچ چه میگذرد؟» به تفصیل به آن پرداختم. اما تا چه حد و با چه مکانیسمی این خشم و انتقامجویی بلوچی توسط گروهای لازم و ملزوم یکدیگر در مسیر رهیابی به اهداف مشخصی کانالیزه میشود، نه تنها قابل بررسی و کنکاش است بلکه قابل تامل نیز میباشد! مردم بلوچ از طریق مسالمت آمیز و مدنی مطالبات خود را پیگیری میکنند. در عمل جیشالعدل همان کاری را با مبارزه مردم بلوچ بر علیه رژیم خواهد کرد که گروههای تکفیری نظیر داعش و جبهة النصرة با مبارزه بر حق مردم سوریه بر علیه رژیم بشار اسد کردند. این گروههای تکفیری نه تنها هر کسی را که با آنها همسو نباشد، کافر و مزدور بشار اسد میدانند، بلکه با مخالفان بشار اسد نظیر ارتش آزاد سوریه و نیروهای ملی گرای کرد به جنگ میپردازند. و با اشاعه خشونت عریان، سلفیگری تکفیری و رادیکالیسم افراطی موفق شدند تقریبا تمام دنیا را از مبارزه مردم سوریه رویگردان کنند.
خودنویس: فرمانده نیروی انتظامی از افزایش حضور فیزیکی اعضای بسیج و سپاه در منطقه برای انسداد مرزها خبر داده. به نظر شما این مساله راهگشای حل اختلاف میان دولت و مخالفان در منطقه است؟
عبدالستار دوشوکی: البته سپاه از به دست گرفتن باالفعل مدیریت استان در مجموع بسیار خشنود است و آن را امری مبارک میداند چون بلوچستان علاوه بر داشتن مرزهای مشترک با افغانستان و پاکستان و تجارت مرزی پر سود گازوییل و بنزین، چند صد کیلومتر مرز دریایی با تعدادی اسکله وابسته به «برادران قاچاقچی» نیز دارد. البته بهعقیده من نقش سپاه در بلوچستان مانند نقش اداره ریشه کنی مالاریا میباشد. اگر مالاریا کاملا ریشه کن شود، دیگر ضرورتی برای وجود چنین ادارهای نخواهد بود، و صدها کارمند این اداره بیکار خواهند شد. در نتیجه وجود برکههای مالاریای تحت مدیریت، به سود ادامه حیات اداره ریشه کنی مالاریا و کارمندان شریف و زحمتکش آن نیز خواهد بود.
عبدالستار دوشوکی: البته سپاه از به دست گرفتن باالفعل مدیریت استان در مجموع بسیار خشنود است و آن را امری مبارک میداند چون بلوچستان علاوه بر داشتن مرزهای مشترک با افغانستان و پاکستان و تجارت مرزی پر سود گازوییل و بنزین، چند صد کیلومتر مرز دریایی با تعدادی اسکله وابسته به «برادران قاچاقچی» نیز دارد. البته بهعقیده من نقش سپاه در بلوچستان مانند نقش اداره ریشه کنی مالاریا میباشد. اگر مالاریا کاملا ریشه کن شود، دیگر ضرورتی برای وجود چنین ادارهای نخواهد بود، و صدها کارمند این اداره بیکار خواهند شد. در نتیجه وجود برکههای مالاریای تحت مدیریت، به سود ادامه حیات اداره ریشه کنی مالاریا و کارمندان شریف و زحمتکش آن نیز خواهد بود.
خودنویس: به طور کلی آیا هنوز راه گفتگوی میان ریش سفیدان رهبران مذهبی اپوزوسیون و سیستم حاکم باز است؟
عبدالستار دوشوکی: در طی ماههای اخیر نوعی باب تعامل بین رهبران مذهبی بلوچ و مقامات استان بهخصوص استاندار جدید باز شده است که این امر مورد استقبال بخش وسیعی از جامعه بلوچ که خواهان امنیت پایدار، نفی تبعیض، توسعه و آبادانی استان، و مشارکت در امور استان هستند، بهوجود آمده است. اما با آمدن سپاه به صحنه و امنیتی شدن جو استان بعید میدانم اگر اینگونه تعاملهای سازنده ره به جایی ببرد! بههر روی راه گفتگوی میان ریش سفیدان رهبران مذهبی بلوچ و دولت باز شده است. اما در بلوچستان حاکمیت دوگانه یعنی استاندار به نمایندگی از دولت از یکسو، و از سوی دیگر نهادهای امنیتی، سپاه و مافیای پرنفوذ و با قدرت فرقه ضاله مصباحیه، وجود دارند. حوادث ماههای اخیر حاکی از عزم نهادهای امنیتی ـ نظامی برای به دست گرفتن مدیریت استان با تمسک به دستاویزهای «غیبی» و نه چندان غیبی دارد. در طی چند هفته گذشته رسانهها و سایتهای وابسته به افراطیون در استان به نادرستی مدعی شدهاند که افراد جیشالعدل در مدارس دینی اهل سنت بلوچستان تحصیل کردهاند و اینکه این مدارس باید به زیر کنترل و مدیریت کامل حکومت در آیند. امری که تا به امروز با مخالفت علمای اهل سنت روبهرو شده است. حال باید پرسید کشتن یک مرزبان برای مردم بلوچ و اهل سنت چه سودی را در بر داشته است؟ و اینگونه حرکتها دست کدام نهاد را در استان محکمتر و جریتر کرده است؟